عصر نو
www.asre-nou.net

زنان چپ داخل کشور:
مبانی نظری، استراتژی سیاسی


Fri 22 03 2019

پیمان نعمتی

در شناخت بخش زنان چپ داخل کشور موضوع اصلی این است که این بخش با کدام مبانی نظری و با کدام استراتژی سیاسی، هویت خود را تعریف می کند.
آیا بخش زنان چپ داخل کشور خود را در درون جنش زنان می دانند و با بخش ها – طیف های دیگر جنبش زنان خواهان "همکاری های استراتژیک " هستند؟ و یا بخش زنان چپ داخل کشور بر اساس مبانی نظری خود، زنان کارگر را متحد استراتژیک طبقه کارگر جهت کمک به اهداف کلان سیاسی چپ، می دانند.
با این پرسش ها در شناخت مبانی نظری و استراتژی زنان چپ را در دو حالت می توان بررسی کرد: 1- زنان چپ در درون جنبش زنان و 2- زنان چپ درون جنبش طبقه کارگر و چپ.

زنان چپ در درون جنبش زنان

برای زنان چپ در صورتی که بر اساس مبانی نظری اشان، خود را بخشی از جنبش زنان می دانند، منطقی است که بپذیرند که "بخش غالب جنبش زنان" دارای باورها و مبانی فکری متفاوتی از بخش زنان چپ هستند و بر اساس آن مطالبات و اولویت های متفاوتی از بخش چپ دارند.
با شناسایی و پذیرش زنان چپ از دیگر طیف های زنان با مطالبات واولویت های متفاوت ، می توان در جهت همگرایی طیف های جنبش زنان تلاش کرد. شناخت و پذیرش این تفاوت ها قدم اول در جهت همگرایی و منافع کل زنان است. همگرایی بر اساس شناخت و پذیرش تفاوت ها در مطالبات واولویت مطالبات هر طیف.
در بخش اول این نوشته نموداری مطرح شد که جنبش زنان، طیف های تشکیل دهنده آن را نشان می دهد. این نمودار بر اساس مجموعه نوشته های نظریه پردازان شاخص جنبش زنان برداشت شده است و طیف ها و مطالبات بخشی از جنبش زنان را نشان می دهد. این نمودار جهت بحث کنونی خلاصه شده است وشامل کل اجزا – طیف های تشکیل دهنده جنبش زنان و کل مطالبات طیف ها نشده است.



بخش زنان چپ، متحد استراتژیک طبقه کارگر

بررسی بخشی از نوشته های زنان چپ نشان می دهد که در مورد اینکه آیا این طیف می تواند بخشی از جنبش زنان باشد، تردید های جدی موجود دارد.
هاله صفرزاده تایید می کند که در میان زنان چپ" بنیانهای نظری مشترکی" وجود دارد. اوهمچنین معتقد است که باید مفهوم این " چپ " را باید تعریف کرد:
"به هر حال بنیان های نظری مشترکی میان فعالان این طیف هست که باعث همکاری هایی هم میشود. فکر میکنم که به طور کلی چپ در حال رشد است نه فقط در ایران که در دنیا هم نشانه های آن را می بینیم. چون در برابر هجوم های سنگینی که در این سالها به مردم و دستاوردهای آنان در سراسر دنیا شده، بدیلی جز چپ هم وجود ندارد و طبیعی است این چپ زمانی میتواند در جامعه خودش تاثیر گذار باشد که بر مبنای تحلیل واقعی و درست از شرایط عینی جامعه اش حرکت کند. بماند که این "چپ" را هم باید تعریف کنیم" (هاله صفرزاده -اسفند 1397).
اینکه این بخش زنان چگونه مبانی نظری و "چپ" خود را تعریف می کنند می تواند نوع رابطه آنها با جنبش زنان را تعیین کند.
این بخش زنان چپ همچنین دارای طیف های درونی خود است که نشانه تفاوت های درون گرایشات چپ بطور عمومی است. می توان سه گرایش عمده در بخش زنان چپ را در نظر گرفت:
1-بخش زنان چپ فعال در گرایشات چپ دموکرات که در مبانی نظری گسست جدی از برداشت های مرسوم چپ سنتی و چپ افراطی دارند و در رابطه با جنبش زنان بر استقلال جنبش زنان و تحکیم نهادهای مدنی بعنوان عامل دموکراتیزه کردت جامعه ، تاکید دارند. زنان چپ فعال در این گرایشات چپ دموکرات رابطه خود با جنبش زنان را چنین طرح می کنند:
" ما از شکل‌گیرى، گسترش و تحکیم "سازمان‌هاى غیردولتى زنان" و جنبش‌هاى مستقل زنان حمایت مى‌کنیم و تقویت آنها را به سود تامین حقوق و مطالبات زنان و گسترش دموکراسى مى‌دانیم"
( منشور حزب چپ ایران- فدائیان خلق).
2- بخش زنان فعال در گرایشات چپ سنتی و چپ افراطی که در مبانی نظری با برداشت از تئوری های انقلاب لنینی بر کمک و استفاده از جنبش های زنان جهت اهداف کلان سیاسی خود بویژه تغییر قدرت سیاسی، متکی هستند. این یک درک روشن استفاده ابزاری از جنبش زنان است.
3- بخشی که خود را "بخش چپ جنبش زنان" می دانند.این بخش بدون تعریف از مبانی نظری چپ خود، بر یک مورد استراتژیک تکیه می کنند: مرزبندی خود با بخش غالب جنبش زنان( طیف های حقوقی و مشارکت سیاسی و ...) بعنوان بخش لیبرالی – طبقه متوسط که رفع مطالبات زنان را در سرمایه داری با روش های رفرمیستی دنبال می کنند، ارزیابی می کنند.
پرسش مهم این است که چگونه این بخش زنان چپ درون جنبش زنان می تواند دارای رابطه متقابل وهمکاری با دیگر طیف ها باشند، زمانی که بخش غالب جنبش زنان را فمینیسم لیبرالی با سیاست رفرمیستی ارزیابی می کند. فمینیسم لیبرالی که با رفرم قانونی و با تامین حقوق برابری، استراتژی خود را تعیین می کنند؟
همین طیف های "لیبرالی" هستند که به اعتراف فرزانه راجی از بخش زنان چپ، مطالبات تقربیا تمامی زنان ایران را در اولویت دارند:
" این ویژگی جنبش زنان در ایران باعث می‌شود که گرایش‌های «حقوق برابر» در آن بسیار وسیع‌تر و پرطرفدارتر باشند، برای اینکه مطالبات آنان شامل تقریبا تمامی زنان می‌شود"(فرزانه راجی –اسفند 1397).
چه رابطه ای بر اساس چه موارد همکاری بین بخش غالب جنبش زنان می تواند با زنان چپ وجود داشته باشد، زمانی که این بخش مطرح می کند که " در حقیقت مدعی طرفداری از اقشار فرودست جامعه است، زنان کارگر را هم می بیند و خواهان تغییرات بنیادینی است که لزوما با رفرم امکان پذیر نیست" (هاله صفرزاده -اسفند 1397).
چه موارد عملی برای همکاری با دیگر طیف های جنبش زنان "بعنوان فمینیسم لیبرال، رفرمیسم، طبقه متوسط، که با سرمایه داری مماشات می کنند" برای بخش چپ زنان وجود دارد؟ طیف هایی که استراتژی خود را بر مطالبات "لبیرالی" و روش های رفرمیستی قرار داده اند.

آشفتگی در مبانی نظری و استراتژی در زنان چپ

نوشته های زنان چپ تعریفی از مبانی نظری چپ و استراتژی مورد نظرخود ارائه نمی دهند. بدون نقد ونفی مبانی نظری به ارث رسیده از چپ سنتی و چپ افراطی از تئوری های لنینی تغییرات اجتماعی، نمی توان استقلال جنبش زنان و عدم استفاده ابزاری از آن را به رسمیت شناخت.
بخش زنان چپ درباره رابطه با دیگر طیف های جنبش زنان به انتقاد به بی توجهی بخش غالب جنبش زنان به مطالبات زنان کارگر بسنده کرده است و نتوانسته استراتژی خود را توضیح دهند.
تکرار گزاره های کلی مبنی بر اینکه زنان چپ راه رهایی زنان را در سرمایه داری نمی بیند، هیچ گونه استراتژی را بدست نمی دهد.
تکرار گزاره های زنان چپ غربی از نقد سرمایه داری نمی تواند برای زنان چپ ایران استراتژی باشد، هر چند مانیفست فمینیستی را جایگزین مانیفست کمونیستی کند.
تزهای نانسی فریزر برای یک مانیفست فمینیستی نمی تواند بعنوان استراتژی زنان چپ ایران در نظر گرفته شود. او می نویسد که "ما مانیفست فمینیستی نمی‌نویسیم که طرحی از یوتوپیایی متصور به دست دهیم، بلکه قصد داریم راهی را روشن سازیم که برای رسیدن به جامعه‌ای عادلانه باید از آن عبور کنیم"(نانسی فریزر-2019).
راهی روشن برای کدام جامعه؟ بطور نمونه آیا تز نانسی فریزر مبنی بر" فمینیسم لیبرال ورشکسته است. زمانِ عبور از آن فرارسیده است" می تواند برای یک استراتژی جنبش زنان ایران استفاده شود؟
همچنین اینکه " در جنبش کارگری تاریخاً یک گرایش غالب کورجنسیتی حاکم است که مطالبات خاص زنان کارگر در آن پس زده می‌شود" (سیمین کاظمی- اردیبهشت 1397) نمی تواند جایگزین توضیح یک استراتژی باشد.
انتقاد از عدم حمایت سازمان های چپ از مطالبات زنان در بعد از بهمن 57 ، به علت "مارکسیسم- لنینیسم روسی" نمی تواند به پرسش استراتژی پاسخ دهد:
"نتیجه می گیرم که نابسندگی دستگاه مفهومی- نظری بخش بزرگی از چپ و بدبینی شدید به هر آنچه که رنگ و بوی مدرنیته ی سرمایه دارانه داشت، آن را پیشاپیش در برابر حوادث پس از انقلاب خلع سلاح کرده بود. از خیزش زنان حمایت نشد، چون بخش عمده ی چپ ارزشی برای سکولاریسم، برای لیبرالیسم، برای ازادی های پیشتر کسب شده ی زنان، و اصولا برای خود زنان قائل نبود. مفهوم زنانگی و رهایی زن جز در چارچوب تنگ مفاهیم مارکسیسم- لنینیسم روسی بحث نمی شد و برخورد دیالکتیکی به معنای درک توامان جنبه های مثبت و جنبه های منفی مدرنیته ی سرمایه دارانه در دستگاه مفهومی بخش عمده ی چپ جایی نداشت"(فروغ اسدپور-اسفند 1397).
در همان مارکسیسم- لنینیسم روسی بوده و است که زنانی که اولویت مطالبات حقوقی و مشارکت سیاسی را در گذشته در ایران و یا در کشورهای غربی از طریق روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه انتخاب کرده بودند، فمینیسم لیبرالی رفرمیست و همدست سرمایه داری ارزیابی می شدند. حزب توده ایران بعنوان نماینده چپ در گذشته چنین ارزیابی داشت.

نظر "جدید" زنان چپ در ایران را می توان چنین خلاصه کرد:

به علت اینکه بخش غالب جنبش زنان در ایران اولویت رفع قوانین تبعض آمیز از طریق مشارکت سیاسی و مبارزات مدنی رفرمیستی – اصلاح طلبانه را انتخاب کرده اند، فمینیسم لیبرال، رفرمیسم و همد ست سرمایه داری است.
این یک نظر جدید نیست. نظر فمینیسم لیبرال همدست سرمایه داری، نظر تاریخی چپ سنتی است که جنبش مستقل زنان را مانعی برای استراتژی خود می بیند. استراتژی چپ سنتی وچپ افراطی برای تغییر قدرت سیاسی "نیاز انکار ناپذیر" و " وابستگی تام و تمام" به نیروی زنان دارند:
"تجربه بیش از یک سده پیکار پر شور زنان میهن ما نشان داده است که حضور توانمند جنبش زنان در صفوف جنبش خلق، نیاز انکار ناپذیر مبارزه خلق بر ضد رژیم استبدادی حاکم است " (اطلاعیه کمیته مرکزی حزب توده ایران – ۱۵ اسفند 1385).
" درنبرد سرنوشت ساز پیش روی، جنبش زنان نقش مهم و وظایف خطیری بردوش دارد. بخشی از سطح آمادگی مبارزاتی توده ها علیه دیکتاتوری ولایت فقیه، وابستگی تام و تمام به توانایی و تاثیر جنبش زنان دارد. باید این توانایی ها را تقویت کرده و برای رویارویی تعیین کننده آماده شد" (نامه مردم – ۱۵ تیر 1388).
استراتژی سازمان ما تشکل کارگران ---- برای کسب قدرت سیاسی و انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم است"(نشریه راه کارگر- 159 ).
جنبش چپ ایران در صورتی می تواند به صدای بی صدایان و پرچم دار پیکارهای طبقاتی اکثریت عظیم جامعه تبدیل شود که --- در همراهی با جنبش مستقل زنان به پرچم رهایی زحمتکشان وفادار بماند"(نشریه راه کارگر شماره 146 ).
"این جنبش زنان می باید عناصر روشنگری و تجدد گرایی را در جنبش کارگری تقویت کند "(حمیرا نیسوگیللی نماینده سازمان راه کارگر در کنفرانس بیست سال پس از انقلاب، چپ و فمینیسم – برلین ).

بخش زنان چپ در ایران نیاز دارند که تعریف خود از مبانی نظری چپ و استراتژی خود را توضیح دهند و بر اساس آن نوع رابطه خود با جنبش زنان را روشن سازنند.
نظرات مبنی بر مبانی نظری چپ سنتی و یا چپ افراطی بطور منطقی نمی توانند یک متحد طبیعی و درون طیف های جنبش زنان باشند.استراتژی های چپ سنتی و چپ افراطی بر استفاده ابزاری از زنان بنا شده اند.
زنان فعال در گرایشات چپ دموکرات بر اساس نگرش جدید مبنی بر مبارزه اصلاح طلبانه، مسالمت آمیز و حمایت از نهادهای مدنی و جنبش های اجتماعی بعنوان مولفه های اصلی دمکراتیزه کردن جامعه، در راستای منافع جنبش زنان در ایران هستند.

منابع

هاله صفرزاده – اسفند 1397- گفتگو به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن-
ما باید تعریف مان از جنبش زنان را تغییر دهیم. دلارام علی- نغمه عباسی –اخبار روز
سیمین کاظمی- اردیبهشت 1397 - در جنبش کارگری تاریخاً یک گرایش غالب کورجنسیتی حاکم است -اخبار روز
فروغ اسدپور-اسفند 1397- در گفتگو با اخبارروز- چرا چپ ۱۷ اسفند ۵۷، زنان را در خیابان تنها گذاشت.
نامه مردم - ۱۵ تیر ۱٣٨٨– نقش موثر جنبش زنان در مبارزه با کودتای انتخاباتی
اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران -۱۵ اسفند ۱٣٨۵ به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
فرزانه راجی – اسفند 1397- تشکل مستقل زنان کارگر- اخبار روز
نانسی فریزر-2019- به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن- مانیفست فمینیستی
نانسی فریزر و دیگران، ترجمه‌: مرجان نمازی- اخبار روز
نشریه راه کارگر – شماره 159 - محمدرضا شالگونی
نشریه راه کارگر – سال 1376 - شماره 146
نشریه راه کارگر – شماره 159 - ص 20