عصر نو
www.asre-nou.net

انسان تاریخ ساز ، یا تاریخ انسان ساز؟


Thu 16 07 2009

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
سیاست به معنی علم مدیریت کلان جامعه و کشور ،اگر با واقعیت های برخاسته از بطن جامعه هم آهنگ نباشد ، سیاست نیست بلکه حقه بازی و مردم فریبی است، و مسلمأ ریشه در حاکمیت استبداد داردو در نهایت جامعه را به تباهی و نابودی می کشد.

ملت ایران سی امین سال حکومت ولایت مطلقه «روحانیون حکومتی » و هم پیمانانشان را پشت سر گذاشتند.کار نامه سیاه این سی سال ، چیزی جزء جنگ قتل وغارت و دروغ حیله و نیرنگ ، آن هم بنام «اسلام ناب محمدی » آیت الله خمینی ، چیز دیگری نیست.حاصل این حاکمیت سیاه سی ساله را امروز به عیان شاهد هستیم،که در درون روحانیون حکومتی و بطن خانواده آنان ایکه در مد ٌت 30 سال اهرمهای حکومتی را در زمینه های سیاست ، اقتصاد ،امور مالی ، دیپلماسی ، فرهنگ ، حوزه های دینی و تبلیغات ایده ئولوژی رسمی حکومت ،رسانه های گروهی ، نهاد های اطلاعاتی ، ارتش ، سپاه ، و پلیس ، بحران مشروعیت حاکمیت نفوذ کرده است.حاکمان مستبد که تمام علم دانش سیاسی شان ،یک مشت احکام و احادیث دینی باقی مانده از دروان تاریک اندیشی قرون وسطای جوامع عشیره ایست ، بر این باور ند که با این احادیت و تفاسیر فقهی می توان چنین بحران عظیم و ریشه دار رابا تشدید فشار و خفقان و قتل و زندان همراه با روضه خوانی ها ی سنتی نجات داد.جامعه امروز ایران ، آخرین سالهای نظام های کمونیستی اروپای شرقی و در راٌس آن شوروی سابق را به خاطر می آورد.همانطوریکه رهبران شوروی جامعه بدون طبقاتی را با این شعاربر گرفته از کار مارکس :از هرکس به اندازه استعدادش ،و به هرکس ، به اندازه احتیاج اش !مدت 72 سال ملت روسیه را فریب دادند،آیت الله خمینی هم که لقب :امام امت ، ولی عصر از طریق پیروان اش گرفته بود ، به ملت وعده می داد که ما آب و برق را مجانی می کنیم ، اتوبوس را مجانی می کنیم، برای شما خانه های ارزان قیمت می سازیم ، به اینها قانع نشوید ،ما شما را به مقام انسانیت می رسانیم ، شاه گورستان ها را آباد کرد. ما مملکت را آباد می کنیم . (مأ خذ از سخنرانی آیت الله خمینی در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا)

آگر این سخنان حقه بازی و مردم فریبی و نا آگاهی از علم سیاست نبود ند پس چی پس چی بودند ؟ تائید دروغگوئی و مردم فریبی را از سخنان خود همین آیت الله می آوریم. آیت الله خمینی آن زمانی که دم از ارزش های معنوی انسان و انسانیت و آزادی بیان و اندیشه می داد ، تا جائیکه حتی بخشی از روشنفکران صاحب مکتب و شهرت اروپائی را چون میشل فکو را هم فریب داده بود،و نه تنها میشل فکو بلکه ده ها هزار ایرانی تحصیل کرده در دانشگاه های معتبر دنیا را چون جادو گران و ساحران مجذوب خود کرده بود وزمانی که یک عده ملت معصوم ایرانی چهره اش را در ماه جستجو می کردند و او را به قول جلا الدین فارسی ، خود اما م زمان شیعیان می نامی دند، وقتی به ایران برگشت و به پشتبانی سلاح گرم و سرد طرفداران اش بر قدرت نشست ، وقتی که در ست برعکس و عده هایش عمل کرد، مرحوم مهندس با زرگان با خاطر آزرده و نگران از آینده ملت و مملکت و حتی خطر فروپاشی باورهای های دینی مردم ، به حضور ،اما م امت رسید گفت : حضرت آقا در پاریس ، یک چیزهائی می گفتید و عده می دادید ، امروز یک چیزهائی می گوئید ، که با هم همخوانی ندارند و درست برعکس ، آن وعده ها عمل می کنید؟اما م امت ولی امر مسلمانان جهان ! فرمودند خدعه کردیم.مهندس بازرگان که یک عمر زندگی و آبرو و حیثیت ، دین و ایمان اش را در راه آزادی و استقلال و طن اش گذاشته بود ، تازه فهمید که چقدر ساده اندیش بود و ماهٌیت و ذات روضه خوانان و دین فروشان تشنه قدرت و ثروت را که در طول تاریخ دست در دست سلاطین جبٌار، ظل الله های اسلام پناه جانی و چپاولگررا این چنین نمی شناخت !آنروز مرحوم بازرگان ، تازه طشت اش از بام فرو افتاد.البته روشنفکرانی بودند چون استاد گرامی ام آقای دکتر علی اصغر حاج سید جوادی ، زنده یاد د کتر مصطفی رحیمی ، هر کدام با مقاله بس روشن و آشکار ،آنروز های نخستین ملت را ازخطر استقرار نظام اسبداد دینی ، که به قول مرحوم آیت الله طالقانی خطرناک ترین استبداد های تاریخ هستند ، آگاه کردند، اماٌ اغلب ملٌت در شخصیت اما م امت مهدی زمان خود را باخته بودند.

جا دارد امروز حتی بعد از گذشت بیش از 30 سال از خود بپرسیم ،که این نا آگاهی و ساده انگاری ملٌت از کجا ناشی می شد؟ جواب را باید در فقر فرهنگی خصوصأ فقر فرهنگ سیاسی جامعه جسجو کرد.این فقر فرهنگی و خصوصأ فقر فرهنگ سیاسی را به استنا د از دو بینش از تاریخ به معنی علمی آن ،که در دانشگاه های دنیا تدریس می شود ، ، دیگری نقل احادیث بی سند و بی اعتبار، همراه با روضه خوانی ، که در حوزه ها و مساجد توسط روضه خوانان در طول قرون به ملت تدریس و تبلیغ میشوند توضیح خواهیم داد.

این سه حدیث را هر ایرانی مسلمان زاده ، حتمأ حد اقل یک بار در عمر خود از زبان آخوند ها حکومتی شنیده است ،که به امام اوًل شیعیان ، حضرت علی علیه السلام نسبت می دهند.(...)ابن عباس می گوید، (کدام ابن عباٌس پدرش کی بود ؟مادرش کی بود؟ به کی این حدیث را گفته است؟ چه شاهد معتبری از این ابن عباس دارید؟وووو) در منطقه ذی قار نزدیک بصره ، بر امیر المومنین علیه السلام وارد شدم حضرت مشغول دوختن کفش پاره خود بود، رو کرد به من فرمود این کفش کهنه چقدر می ارزد؟ گفتم اصلأ ارزشی ندارد.حضرت فرمودند: بخدا قسم این کفش پاره برای من از حکومت برشما محبوبتر است، مگر اینکه بوسیله حکومت و ریاست بتوانم حقٌی را اقامه نموده یا باطلی را از بین ببرم.(نهج-خ 33)

آن حضرت در نهج البلاغه (خطبه 224)در شهر کوفه ایراد نموده است می فرماید:به خدا سوگند اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان (خار های پر تیغ و گزنده )به سر ببرم و یا با غل و زنجیر، به این سو و آن سو کشیده شوم برایم دلپذیر تر از آن است که خدا و پیامبرش را در قیامت در حالی ملاقات بکنم ،که به بعضی از بندگان خدا ستم کرده باشم و یا چیزی از اموال بیت المال را غصب کرده باشم. حضرت سپس ما جرای عقیل ونیز رشوه دادن اشعٍث را ذکر نمود و آنگاه می فرماید:به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه که در زیر آسمانها ست به من دهند تا خدا را نا فرمانی کنم و به ناحق پوست جویی را از دهان مورچه ای بگیرم چنین نخواهم کرد.هما نا این دنیای ی شما نزد من از برگ نیم خورده ملخ پست تر است.علی را با نعمت های فنا ناپذیر و لذت های نا پایدار چکار.؟

اولأ اگر به این نوشته ها ،که از آنها به عنوان حدیث یاد می کنند ، دقیق بشویم ، هیچ کدام ارزش سند تاریخی ندارند، بعلاوه بنا به نوشته خود مورخین عرب دوران خلافت علی ، دوره جنگ بین معاویه و ایشان برای قدرت بود، که این جنگ قدرت به زمان فرزندان ایشان نیز کشیده شد.وانگهی اگر از جنبه اخلاقی به این احادیث نگاه بکنیم ، کدام یک از روحانیون حکومتی در این 30 سال ظلم نکرده اند ، دروغ نگفته اند ، دستور قتل مخالفان فکری و عقیدتی خود را صادر نکرده اند ، ثروت های مملکت را خود و فرزندانشان نچاپیده اند؟ چه کسانی حکم قتل دگر اندیشان را صادر کردند ؟ چه کسانی از روحانیون حکومتی آمران و عاملان قتل های زنجیره ای را می دانند ولی بخاطر منافع مالی و حکومتی تا امروز ملت را از این جنایت هولناک آگاه نمی کنند ، اما برای ملت روضه می خوانند؟ چه کسانی ملیونها ایرانی را که نه به جان نه به مال ، نه به ناموس کسی تجاوز کرده اند ، نه به ملت و نه به وطن خود خیانت کرده اند فقط و فقط می خواهند در وطن شان در پناه قانون بر خاسته از رای آزاد ملت زندگی بکنند ، این ایرانیان را از حقوق ابتدائی خود شان یعنی زیستن در وطن خود محروم و از خانه و کاشانه شان آوار کرده اند؟ این نوع پند اندرز دادن های روحانیون حکومتی چیزی جز مردم فریبی و دینی فروشی نیست پس چیست؟ . مردم را با این احادیث دیگر نمی توان فریب داد .مثال بسیار زنده تقلب علنی و روشن انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری است که ملت امروز شاهد است . امروز دیگردوصد حدیث از این نوع نمی تواند اعمال مردم فریبانه آخوند حکومتی را از خاطرهً ملت پاک بکنند.

این جا است که دست آورد 30 سال مبارزه ملت ایران علیه استبداد دینی به آن مرحله از رشد و آگاهی رسیده است ، که بخش مهم بدنه قدرت روحانیون نیز می داند، که یک ملت را نمی توان برای همیشه با این داستا نهای بی پایه و بی مایه فریب داد.

*****

پیشانی از داغ گناهی سیه شود
بهتر زداغ مهر نماز از سرریاء
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا.
(از...؟ )

* * *

سئوال شبهه آمیز بخشی ازمتفکران جامعه در شرایط فعلی .

مدتها است که بخشی از سیاستمداران در داخل حاکمیت ، وبعضی از شخصیت های اهل قلم خارج از حاکمیت ، هر از گاهی این نوع سئوالات را پیش می کشند:اگر می دانستم که نظام حکومتی در نهایت به چنین استبدادی می کشید علیه محمد رضا شاه مبارزه نمی کردم .(نقل به مفهوم از آقای اکبر علمی نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی ناب محمدی آقای خمینی!) یا یکعده می گویند :( بزرگترین اشتباه ما این بود ،که نظام محمد رضا شاه را سرنگون کردیم. روشنفکر دیگری می گوید:از کجا معلوم است که حرکت های اعتراضی به رهبری آقای میر حسین موسوی در نهایت ، به نوع دیگری از استبداد مذهبی منتهی نشود؟

این نوع سئوالات البته از جنبه ًعقلی ومنطقی قابل قبول هستند ، ولی از جنبه شناخت از روند تاریخی مختص جوامع بشری ، قانع کننده نیستند.

وقتی که ملت فرانسه با شعار آزادی –برابری- برادری – علیه استبداد سلطنتی و هم پیمانان او دستگاه پاپ و کلیسا در 1789 انقلاب کرد آیا این ملت می دانست که با این انقلاب جامعه فرانسه مدت 10 سال وارد دوران وحشت و ترور خواهد شد و اغلب انقلابیون بدست خود انقلابیون با گوتین سر بریده خواهند شد؟ و ژنرالی بنام ناپلئون بنا پارت در سال 1799 کودتا خواهد کرد و مدت 15 سال این کشور و جامعه فرانسه را با جنگهای خونین خود فدای خود بزرگ بینی های خود خواهد کرد؟

* اولأ نظام استبداد دینی آیت الله خمینی ساخته و پرداخته قرنها حاکمیت جهل و خرافاتی ایست که سلاطین وشیخ السلام ها در ایران حاکم کرده بودند . اکثریت قریب به اتقاق جامعه ایرانی حتی امروز یکی از خرافی ترین جوامع جهان معاصر است.آیت الله خمینی و دستگاه روحانیت ایران از بطن همین جامعه ایران برخاسته اند.در قصبه خمین یک صد سال پیش ایران ، چه مظهری از علم ودانش فرهنگ و کتابخانه ، سینما و تئاتر باشگاه و مطبوعات وجود داشت ، که کودک یتیمی چون روح الله خمینی و صد ها هزار طلبه فقیر چون او برخاسته از جوامع فقیر روستائی چه چیزی از مطهر تمدن داشتند؟ تازه این مظاهر تمدن مدرن در شهرهای بزرگ ایران وجود نداشت . دنیای واقعی این کودکان فقیر روستائی آن زمان که اغلب آخوند ها امروز در حاکمیت را تشکیل می دهند دیوار های خشت گلی دهات ایران و رابطه ارباب رعیتی ظالمانه همراه با آخوند بیسواد ده بودند؟
* .آیت الله خمینی نظریه حکومتی خودش را با عنوان :ولایت فقیه قبل از انقلاب چاپ و منتشر کرده بود، تا آنجائیکه من صاحب این قلم می دانم ، بغیر از یک عده ً انگشت شما ر، کسی جرئت نمی کرد این کتاب را با محتوی علنی تبلیغ جهل و خرافات نقد بکند. یک مشت تحصیل کرده هائی که چند سالی هم در غرب بودند ، با عناوین حقیقی و چه بسا دروغین دانشگاهی ، صفت «روشنفکران مذهبی » که همان خرافات روضه خوانان سنتی را در چند کلمه انگلیسی و فرانسوی پیچیده ، و به خورد ملت معصوم و ساده اندیش می دادند،و هر منقدی را با انگ غرب زده طرد می کردند.مرحوم علی شریعتی در کتابی از خود ، علنأ سیاه روی کاغذ سفید می نویسد:« فلاسفه پوفیوزهای تاریخ هستند» بنوشته با عنوان ایدئولوژی از شریعتی مراجعه بکنید) .حضرات احمد فردید ، علی شریعتی جلال آل احمد عبدالکریم سروش نمونه این جریان فکری بودند.2300 سال پیش افلاطون می گوید : هر ملتی شایسته حکومتی است که بر آنها حکومت می کند.این جمله را همه شنیده اند ولی اصل سخن افلاطون ، به دنبال این جمله معروف می آید ،که چه بسا خیلی ها نشنیده اند. افلاطون اضافه می کندو میگوید:تنها موفقیت حاکمان را در حکومت کردن ، با بالابردن سطح شعور و آگاهی و فرهنگ جامعه است که می توان شناخت.این سخن بسیار مهم است .پادشاهی که با 37 سال سلطنت ، ملت اش ، چه تحصیل کرده و چه بیسواد ، توسٌط یک روضه خوان ، با اندیشه های باز مانده از جامعه عشیره ای 14 قرن پیش ، فریب می خورند،و ملت معصوم و حتی مظلوم ، در عصر مسافرت های کیهانی ، عکس اما م سیزدهم اش را در ماه جستجو می کند، خود نشانگر عمق عقب ماندگی جامعه ایران محمد رضا شاهی است.در آن زمان خیلی از مبارزان سیاسی که علیه محمد رضاه شاه مبارزه می کردند می گفتند :هرنظامی که بعد از محمد رضا شاه بیاید بدتر از این نظام نخواهد بود!

انسان تاریخ ساز ؟ یا تاریخ انسان ساز؟

بین مورخین و فلاسفه و جامعه شناسان مدتهای مدیدی است که این بحث وجود دارد که آیا این انسان است که تعین کننده و معمار تاریخ است یا این تاریخ است که تعین کننده و معمار بشر و جوامع بشری از جنبه ارزشی و فرهنگی است؟ دو هزار سال پیش مسیحیت ظهور پیدا کرد و بوسیله ارتش روم باستان بر جامعه اروپائی تحمیل شد و امروز بیش از یک ملیارد ساکنین کره خاکی پیرو دین مسیحیت با فرقه های مختلف هستند.آیا به صرف اینکه این یک ملیارد مسیحی هستند باید جامعه و قوانین حاکم در آنرا پا پ ها کشیش ها ، پاستور ها و اسقف ها اداره بکنند ، یا شخصیت های علمی ، متخصص در امور اقتصادی سیاسی دیپلماسی آسیب شناسی اجتماعی روانکاوان حقوق دانان و.. اداره بکنند؟

*
* 1400 سال پیش جامعه ایران باستان مورد هجوم اعرا ب مسلمان قرار گرفت و مسلمانان عرب این مملکت را تسخیر کردند و قوانین اسلامی را با زور شمشیر بر این ملت حاکم نمودند . آیا بعد از گذشت 1400 سال ازآن تاریخ و با علم به اینکه بدون استثنا ء 57 کشور مسلمان در جهان ، بخشی از جوامع عقب مانده دنیا از جنبه های علمی فرهنگی و اقتصادی و حتی قوانین اجتماعی و مدیریت کلان جوامع اسلامی هستند ، فقر و بی عدالتی ظلم و استبداد دروغ نیرنگ حاکمان این کشور ها بر جهان روشن و آشکار است ، آیا این ملت ها به صرف اینکه یک عده خود را عا لم دین و مذهب معرفی می کنند و لی چیزی از مدیریت کلان جامعه نمی دانند ، و حتی با تما م نادانی رسمأ و علنأ می گویند : اقتصاد مال خر است ما برای خربزه انقلاب نکرده ایم ما برای اسلام عزیز انقلاب کرده ایم( از گفته های معروف آیت الله خمینی ) ملت ایران باید حاکمیت جهل و خرافات این حضرات را که ملت و مملکت را بحاک سیاه نشا نده اند قبول بکنند؟

در این راستا به دو نظریه در باره ً رابطه تاریخ با انسان و وقایع تاریخی که مسیر حرکت جامعه و همچنین فرهنگ فردی و اجتماعی انسان موجود تاریخی واجتماعی و در عین حال تاریخ ساز را عوض می کنداز نظر می گذرانیم.

نظریه اوٌل از آن کارل مارکس معروف به :ماتریالیسم تاریخی است ، که مارکس چنین توضیخ و تفسیر می کند:

بر خلاف هگل ،که برای او تاریخ به عنوان حرکت مستقل شعور بدون انسان واقعی ، خود را بیان می کند ، برای مارکس این انسان های واقعی هستند که تاریخ را می سازند ، امٌا همین انسان های تاریخ ساز خود ساخته و پرداخته تاریخ هستند.به عبارت دیگر همین انسانها هستند که خود تاریخ می سازند، منتها با تکیه بر اصول نتایج حاصله از آن و شرایط تاریخی و اجتماعی موجود در جامعه ، که نقش اساسی در تاریخ دارند.اگر این چنین انسانها ابتکار عمل در تغیر رابطه اجتماعی را بد ست گیرند به خاطر باور وایمان به ارادهً ما فوق بشری و یا خارج از طبیعت انسان نیست.(منظور مارکس در اینجا این است که تاریخ را با باورهای مذهبی و ماوراء الطبیعه نباید مخلوط کرد.کاری که مدت 30 سال است روضه خوانان دولتی در اسلام ناب محمدی آقای خمینی انجام می دهند)

برای مارکس این وجود تضاد روابط اجتماعی است که مردم را مجبور می کند که وارد صحنه تاریخ بشوند. با اعلام ارجحیت آینده (جامعه و بشریت ) و با نشان دادن امکاناتی که می توان به آن رسید ،و همچنین لزوم گذر از واقعیت های عینی زمان انسان وارد وقایع تاریخی می شود.مفهوم فلسفی مارکس از تاریخ کاملأ در تضاد با جبریت و برداشت از حتمیت تاریخی است که بنا به عقیده مارکس در آن صورت انسانها را به رفتار انفعالی و انقیاد و فرمانبرداری کور کورانه از حاکمان سوق می دهد.

بنا بر نظریه مارکس، ماتریالیسم تاریخی جربان و حرکت ناریخ نتایج توسعه دیالکتیکی و طیف داده شده ناشی از وضع و شرایط و روابط اقتصادی است.شرایط اقتصادی با توسعه وترقی حاصل از دانش و علوم و اختراعات تکنیکی و تکنولوژیک و رشد وسائل تولیدی شرایط جدیدی را در جامعه بوجود می آورد که در رذوند تاریخ جامعه بشری نقش آفرین هستند. بنا به عقیده مارکس عامل اقتصاد در روند تاریخ نقش اساسی دارند.

حرکت های اجتماعی با اندیشه های مذهبی – سیاسی (مثل اسلام ناب محمدی آقای خمینی ) ، در واقع زیر پدیده هائی هستند که در حرکت های اجتماعی نقش دارند.با وجود این ، همین حرکت های مذهبی و سیاسی در نهایت علت اصلی ظهور شان منافع اقتصادی هستندو این اندیشه های به ظاهر مذهبی و سیاسی را برای اهداف اقتصادی بکار می برند.(به همین جهت نیز در ایران جمهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی که 30 سال پیش روضه خوانان دیروز که برای 5 تومان روضه حضرت سکینه می خواندند امروز با آقا زاده هایشان ملیار در شده اند و برای مردم فریبی حدیث حضرت علی و کفش پاره می خوانند ولی برای چند روز بیشتر حکومت کردن خون ملتی را به شیشه گرفته اند)

نظریه دوم از پل ریکور (Paul RICOEUR-1913-2005) است که چنین تفسیر می کند:تاریخ دارای دو مفهوم است، بدون آنکه یکی آن دیگری را نفی بکند، بلکه برعکس درست همدیگر را تکمیل می کنند.یکی نقل اتفاقاتی که در گذشته رح داده است، و دیگری اتفاقاتی است که در زمان حاضر رخ می دهد.یکی بدون آن دیگری نمی تواند وجود داشته باشد.تاریخی را که ما نقل می کنیم ، تاریخ ناظر بگذشته (Die Histoire) تاریخ محسوب نمی شود ، مگر اینکه بار تاریخی داشته باشند .به عبارت دیگر در روند حرکت جامعه تاثیر گذار باشد.که این تاریخ را در زبان آلمانی (Die Geschiche) می گویند.تاریخ داستانی (رومانی) است که وقایعی را نقل می کند ، که آن وقایع روی انسان اثر گذاشسته اند.(به عنوان مثال انقلاب کبیر فرانسه که ملت فرانسه علیه استبداد سلطنتی پادشاهان واستبداد دینی کشیشان ملت انقلاب کردند ، بعد از گذشت بیش از دو قرن ، آنچنان بر ملت فرانسه اثر گذاشته است که امروز به مغز یک فرانسوی اصلأ خطور نمی کند که وطن اش بوسیله فردی بنام شاه ، با قوانین کلیسائی قرون وسطای یک مشت کشیش اسقف به عناوین نماینده حضرت عیسی با قدرت مطلق و دائم العمر بر آنها حکومت بکند.)

تاریخ با خصوصیاتی که به آنها وقایع تاریخی می گویند همراه است.این وقایع تاریخی هستند ، که انسانها را از روند معمولی و یک نواخت جامعه سنتی گسسته به عصر جدید وارد می کند.(به عنوان مثال حاکمیت 30 ساله روحانیون حکومتی در ایران ، یک وقایع تاریخی بزرگی در تاریخ ملت ایران محسوب می شود چون که علنأ ملت با چشم خود دروغ ،ریاء ، جنایات، دنیا پرستی ، بیسوادی ، نا آگاهی حاکمان مذهبی را که به ظاهر از ایمان ، پاکی ، عدالت ،تقوا ، عدم وابستگی به مال دنیا سخن می گفتند آنها را شناخت .)

در حقیقت وقایع تاریخی یک معیاری است که از طریق آن اعمال انسان ها ارزش یابی می شوند.(همچنانیکه امروز ملت ایران ماهیت نظام دیکتاتوری آخوندی را زیر سئوال می برد ) خواست انسان صاحب شعور دور واقع یک عمل ارادی است و هدف اش عملی کردن اندیشه های مترقی و مقرون به عقل و منطق است. با این وصف ، اگر تصور ذهنی از واقعه تاریخی را مورد دقت قرار بدهیم ولو اینکه زائیده باور های ایست که انسان آنها را حقیقت می داند، امٌا در عمل این وقایع تاریخی هستند که از این حقیقت ها سبقت می گیرند.بدین جهت نیز امانئول مونیه (Emmanuel Monier) در اثر معروف خود (Personnalisme) – (اندیشه فلسفی است بر این عقیده که در واقعیت های اجتماعی ، انسانهائی وجود دارند آزاد ، خلٌاق و استثنائی) در باره تاریخ چنین می گوید:تاریخ بدون اراده انسان ساخته نمی شود، امٌا بخش بزرگ تاریخ خارج و حتی مخالف اراده انسان ساخته می شود.لذا می توانیم این سئوال را بکنیم :آیا این انسان است که مسیر تاریخ را تعین می کند ؟چون شخصیت و ارادهً انسان نمی توانند خصوصیات غیر قابل انقیاد تاریخ را در انقیاد و سلطه خود داشته باشند و بعلاوه اغلب خصوصیات غیر قابل انقیاد تاریخ ا بر خلاف ارادهً انسان پیش می روند .امٌا به مفهوم خود تاریخ باید گفت:این انسان ها هستند که تاریخ را می سازند. پایان

پاریس 15 ژوئیه 2009.07.15
به قلم : کاظم رنجبر .دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
اقتباس با ذکر نام نویسنده و نام سایت کاملأ آزاد است.