عصر نو
www.asre-nou.net

دیدار معنوی مثنوی
باغ سبز عشق (۴)


Mon 14 01 2019

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

mohammad-binesh1.jpg
آن که او هشیار خود تند است و مست
چون بوَد ، چون او قدح گیرد به دست

شیر مستی کز صفت بیرون بود
از بسیط مرغزار افزون بود

سخن از بازرگانِ تن بود و طوطی جان. بازرگان حکایت طوطیان هندوستان را باز گفت که چگونه یکی از آن میانه افتادو مرد.برگزیدۀ ابیات از دفتر نخست بیت 1655 یه بعد:

گفت : گفتم آن شکایت های تو
با گروهی طوطیان ، همتای تو

آن یکی طوطی ز دردت بوی برد
زهره اش بدرید و لرزید و بمرد

چون شنید آن مرغ کآن طوطی چه کرد
پس بلرزید، اوفتاد و گشت سرد

خواجه چون دیدش فتاده همچنین
برجهید و زد کله را بر زمین

چون بدین رنگ و بدین حالش بدید
خواجه در جست وگریبانش درید

گفت ای طوطیّ ِ خوب ِ خوش حنین
این چه بودت ؟ این چرا گشتی چنین ؟

ای دریغا مرغ خوش آواز من!
ای دریغا همدم و همراز من !

ای دریغا ! ای دریغا! ای دریغ
کآنچنان ماهی نهان شد زیر میغ

پس از آن مولانا اسراری از ناگفتنی های عشق و مستی را بیان می دارد که تو نمی دانی سخن از سوی که و برای کیست .شمس ؟ حضرت عشق؟ ویاحسام الدین چلبی که در برابرش مریدوار نشسته وصبورانه ابیات وحی آلود را می نویسد و یا مجموعه ای از معانی که شامل همه آنهاست . دفتر نخست ، بیت 1711 به بعد، برگزیدۀ ابیات :

این دریغاها خیال ِ دیدن است
وز وجود ِ نقد خود ببریدن است

غیرت حق بود و با حق چاره نیست
کو دلی کز عشق حق صد پاره نیست

ای دریغا ، اشک من دریا بدی
تا نثار ِ دلبر ِ زیبا بدی....

می فرماید این دریغ خوردن ها و زاری نمودن ها برای بر آورده شدن خیال و آرزوی دیدارآن معشوقی ست که عاشق را از وجود ِ نقد ِ خویش [وجود حاضر و واقعی خود] بر می گیرد. "غیرت ، مکروه داشتن شرکت غیر است ، در حق ِ خود و در عرف، استعمال می شود در حمایت زن و فرزند و آنچه ناموس می گویند از تجاوز دیگران...اما غیرت به معنی حفظ حریم حق، از صفات آزاد مردان جهان است و با غیرتی که عامۀ خلق و مغلوبان هوی و خشم بدان می نازند، تفاوت روشن وعظیم دارد. آن برای خدا و نشانۀ از خود گذشتگی ست و این دیگر علامت غلبۀ خشم وخودپرستی ست ." (1 بیت دوم می گوید اینجا (در خصوص رابطۀ عارف عاشق وخداوند) غیرت خداوندی بر قرارست و گرفتار چنین عشقی دلی پاره پاره از فراق وی دارد . " اطلاق غیرت در مورد حق تعالی بدان جهت است که او عاشق و معشوق بالذّات است و به حکم (یُحیببهُم و ییُحببونَه) المائده ، 54 ، (2) او نخست صلای محبت در انداخت ......غیرت وعشق، همزادان دیرینه اند. هر معشوقی چنان می خواهد که عاشق جز بر رخ او ننگرد ....و در مورد عاشق هم فکر انحصار طلبی مادۀ جوشان عشق اوست " (3

همین که مولانا در جایی دیگر از حکایت سروده است:

این من وما بهر آن برساختی
تا تو با خود نرد خدمت باختی

نشان می دهد که در باور مولانا خداوند جایی برای غیریت باقی نمی گذارد. تا عارف ِ عاشق از سَر ِ وجود خویش بر نخیزد، دلی پاره پاره دارد و رنج دوری همچنان بر قرار است . مولوی آرزو دارد اشک هایش نثار راه معشوق گردد و در دریای الهی گم شود . در اینجا جلال الدین از بیان حقیقت فراق بر می آشوبد و عنان اختیار از کف می دهد:

چون زنم دم؟ کآتش ِ دل تیز شد
شیر هَجر آشفته و خونریز شد

آن که او هشیار، خود تند است ومست
چون بوَد چون او قدح گیرد به دست

شیر ِ مستی کز صفت بیرون بوَ د
از بسیط ِ مرغزار افزون بود

این سه بیت اقیانوس معانی اند و خواننده در حدود استعداد ادراک خویش می تواند در آن شنا کند وبه تامل بپردازد.جلال و جمال الهی در کنار هم بر مولانا جلوه گری کرده اند .می فرماید چه بگویم که آتش دلم زبانه کشیده است و شیر جدایی بر آشفته است و قهار. قصد خونم را کرده است .همین معنا را در جایی از دیوان هم دارد ، که می سراید :

شیر سیاه عشق تو می کند استخوان من
نی تو ضمان من بدی، پس چه شد این ضمان تو ؟

در بیت بعدی ذهن و ضمیرش متوجه تعبیر دیگری از شیر شده است.و آن عاشق به وصال حق رسیده است،که از شور و مستی چون شیر می غرد .دیگر سخن از جدایی و فراق نیست چرا که آن شیر خونریز وجود عاریه ای او را تسخیر کرده و می فنا را بر وی چشانده است .دیگر این وجودِ عاشق مولانا نیست که سخن سر می دهد. شیرِ عشق در او رخنه کرده وی را در مقام معشوقی نشانده است . به خودش اشاره دارد و می فرماید، آن کسی که در هنگام صحو و هشیاری هم مدام تیزو تند و شورمند بوده ست، ببین دیگر وقتی شراب وصال را بنوشد چه خواهد شد همچون شیر نیرو مند و مستی ست که از قالب توصیف برون است، چرا که ازسطح بیشه اش افزون تر است . بسیط به معنی فراخ و وسیع از نظر دستوری صفت است ولی در ادبیات فارسی کهن وقتی قبل از مکان بیاید معنای سطح و رویه را می دهد.

در خاتمه این بخش،برای فهم کامل تر ابیات،طرح پرسشی لازم است .منظور مولانا در مصرع "از بسیط مرغزار افزون بود"دقیقا چه می تواند باشد؟بیشتر شارحان مثنوی نتوانسته اندمعنایی مناسب ارائه دهند . انقروی آورده است : "مستی شیر، از دیدن رونق و سرسبزی مرغزار شدید می شود. "(4) وی مرغزار را کنایه از قلب عاشق و
کلمه بسیط را رونق و سرسبزی معنا می کند؛حال انکه بسیط مزغزار یعنی سطح آن مکان . وی معنای باطنی بسیط را در نظر گرفته است که در این مورد همان سبزی و خرمی مرغزارست . این معنی بسیار دور از ذهن و تاویلی بدون قرینه است. وقتی نیکلسون می نویسد: " از بسیط مرغزار الخ ..... یعنی همه حصار ها را می شکافد.

توضیح شارحان برای این که خشم شیر بر اثر پانهادن به مرغزار(قلب عاشق) افزون می شود بسیار غیر طبیعی ست. (5) منظور وی شرح انقروی ست اما خودش هم روشن نمی سازد که مراد مولانا از این شیر کیست؟ عشق یا عاشق ؟ ولی باز به معنای واقعی نزدیک تر شده است. مفسر ترک گلپینارلی شرحی نداده و بی سرو: صدا از کنارمعنای این بیت اصلی گذشته است . استاد فروزانفر می نویسد :

"شیر مست، یا خود مولانا یا حالت بی قراری وی در فراق معشوق از دست رفته اوست"(6) در واقع استاد مصرع اول این بیت را شرح می دهد و در باره مصرع دوم توضیحی نمی دهد . استاد کریم زمانی هم که اثر با ارزش شرح جامع مثنوی را به دوستداران مولانا ارائه داده اند همان برداشت انقروی را از این بیت دارند.(7) در این میانه تنها توضیح دکتر استعلامی کامل تر است که می نویسد:

..."حالا که قدح شراب این عشق را بدست من داده اند، پیداست که چه آشوبی به پا خواهم کرد .شیر مستی خواهم شد که در وصف نمی گنجد و در مرغزار این دنیای کوچک مادی نمی تواند بماند.. "(8)

تنها اختلاف نویسنده این سطور با تعبیر بالا در اینجاست که مولانا نگفته در این دنیای مادی نمی تواند بماند. بلکه تاکید می کند که دنیای مادی گنجایش در بر گرفتن این شیر مست را که همان عاشق واصل باشد ندارد و بقول پلوتین حکیم نو افلاطونی که می گوید "نفس در جهان نیست، بلکه جهان درون نفس است"، (9) عارف متصل به حضرت احدیت، در هنگام فناء فی الحق فراتر از جهان است

ادامه دارد

http://zibarooz.blogfa.com/1397/07

زیر نویس :

1 :فروزانفر بدیع الزمان ــ شرح مثنوی شریف دعتر اول ف ص 680 با اختصار
2 : بخشی ست از آیه 54 سوره مائده :"ای کسانی که ایمان آورده ایدهر که از شما از دینش
باز گردد چه باک؛زودا که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند..."
3 :همان، ص682 به اختصار
4:انقروی اسماعیل ــ شرح کبیر انقروی ــ ج2، ص659ــ ترجمه دکتر عصمت ستار زاده
5:ر.ا.نیکلسون ــ شرح مثنوی معنوی مولوی ِِ دفتر اول ص 266
6:شرح مثنوی شریف ــ ص 686
7: زمانی کریم ــ شرح جامع مثنوی معنوی ــ دفتر اول ص546
8:استعلامی محمد ــ مثنوی ــ ص305
9:الفا حوری ــ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی ــ ج اول ص 88 ترجمه عبدالحمید آیتی