عصر نو
www.asre-nou.net

اعلامیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر بمناسبت آغاز سال ۲۰۱۹ میلادی

بیم و امید در بطن بحران های نظام سرمایه داری


Sat 29 12 2018

خوش خیالی خواهد بود همانا ادعا کنیم سالی که گذشت – سال 2018 – سالی پربار برای پیشرفت بشریت و گسترش آزادی و برابری در جهان بوده است. سال 2018 همچون سالیان گذشته بر بیلان سنگین جرائم سرمایه داری بین المللی افزود. البته تاریخ مصرف نظام جهانی سرمایه داری مدتهاست که به انتها رسیده است. اینرا دیگر نه دشمنان طبقاتی آن یعنی کمونیستها، کارگران و زحمتکشان سوسیالیست، بلکه پاره ای از ایدئولوگهای آن نیز اعتراف میکنند. فوکویاما که در نخستین سالهای دهه نود میلادی به دنبال فروپاشی شوروی و بلوک شرق فریاد پایان تاریخ و پیروزی نهایی نظام سرمایه داری سر میداد، اکنون در تازه ترین نوشته ها و سخنان خود اعتراف میکند که اگر برای بن بست نظام سرمایه داری و دمکراسی لیبرالی آن چاره ای اندیشیده نشود، آینده خطرناکی در انتظار بشریت خواهد بود. ما میگوئیم این چشم انداز تیره و تار، دست به نقد شروع شده و ناشی از عملکرد و بن بست تمام عیار نظام مبتنی بر سرمایه داری و نابرابریهای عظیم اجتماعی و طبقاتی است.
حدود یک میلیارد گرسنه دائمی، دهها میلیون آواره جنگی، چندین جنگ خانمانسوز که خود امپریالیستها و دول مرتجع سرمایه داری بانی و باعث آن هستند، گسترش بی سابقه فاصله طبقاتی و تمرکز هر چه بیشتر ثروت در دست اقلیت بسیار قلیل از سرمایه داران، گسترش هول انگیز فجایع زیست محیطی، رشد جریانات شبه فاشیستی و پوپولیست راست و عیان شدن هر چه بیشتر ماهیت کاذب دمکراسی نیابتی – نمایندگی، همه و همه نشانگر این اوضاع اسفبار و پیچیده است.
توافقنامه زیست محیطی نیم بند پاریس که حتی در صورت اجرای کامل آن توسط همه دولتها و کشورها بعید بود که بتواند بر فاجعه زیست محیطی و نابودی تدریجی طبیعت و کره زمین مهر پایان گذارد اکنون عملا با خروج آمریکا ( به عنوان یکی از دو قدرت اقتصادی اصلی آلوده کننده جهان) و نیز بی اعتنائی سایر کشورها – بویژه کشورهای متکی بر سوختهای فسیلی- به ورق پاره ای بی خاصیت تبدیل شده است. حال آنکه بشریت فرصت اندکی برای نجات کره زمین از نابودی کامل دارد.
اگر در گذشته در میان کشورهای جهان سوم دنبال انسانهای فقیر و گرسنه بودند اکنون نه تنها بیکاری و بی خانمانی دامن کشورهای پیشرفته سرمایه داری را گرفته بلکه فقر نیز دهها میلیون انسان را در ورطه خود فرو برده است. از آمریکا تا اروپا سال به سال صدها هزار انسان جدید به ورطه فقر و تهیدستی کشیده می شوند. جنبش جلیقه زردها در فرانسه تنها گوشه ای از این تحول تازه را به نمایش میگذارد.
در امریکای لاتین دولتهای فاسد وابسته به امریکا یکی پس از دیگری درماندگی کامل خود را برای تامین ابتدایی ترین نیازهای یک زندگی انسانی برای شهروندان خویش به معرض نمایش میگذارند. نتیجه این می شود که صدها هزار نفر از مکزیک و هندوراس و گواتمالا و ... با پای پیاده به سوی ایالات متحده سرازیر می شوند تا شاید بتوانند خود و فرزندان خویش را از خطر مرگ ناشی از گرسنگی و یا افیون و جرائم سازمانیافته نجات دهند. پاسخ آمریکای ترامپ چیزی جز دیوار و اعلام حکومت نظامی و دستور تیر اندازی به سربازان در مرزهای جنوبی آمریکا و حبس فله ای خانواده ها و فرزندان آنها نیست . مرگ دو کودک گواتمالایی در بازداشتگاههای آمریکا بروشنی اوج بیگانگی مهمترین قدرت سرمایه داری جهان از اولیه ترین معیارهای حقوق بشری را به اثبات میرساند.
در خاورمیانه بحران زده از سال ۲۰۰۱ به دنبال لشگرکشی آمریکا شاهد موجی از جنگ ، توحش، کشتار و آواره گی میلیونی بوده ایم. جنایاتی که سایر قدرتهای سرمایه داری و دول مرتجع منطقه نیز در آن سهیم بوده اند.
اکنون هفده سال پس از یورش آمریکا، این دولت اعلام میکند که در افغانستان به بن بست رسیده و راهی جز سازش با آدمخواران طالبان در پیش رو ندارد. اعتراف به بن بست در جنگ یمن – جنگ خانمان سوزی که جز مرگ و وبا و قحطعی چیزی به ارمغان نیاورده است – و اعلام خروج از سوریه و افغانستان و اینکه آمریکا دیگر توان ایفای نقش پلیس جهان را ندارد، بیانگر شکست سیاستهای امپریالیستی میباشد و بار دیگر روشن میکند که با تحریم و جنگ و اشغال نمیتوان سعادت را برای مردمان خاورمیانه به ارمغان آورد.
اما خوشخیالی خواهد بود هرگاه فکر کنیم اعلام این درماندگی به معنای پایان یکه تازی قدرتهای ارتجاعی در منطقه خواهد بود. سیاست خروج و یا کاستن از حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه بدین معنا است که آمریکا میخواهد از طریق فروش تسلیحات و کمکهای اطلاعاتی و نظامی و سیاسی این نقش را به متحدین خود در منطقه منتقل کند تا همچون سابق از مناسبات استبدادی و ستمگرانه خود پاسداری کنند. وقتی ، مثلا در افغانستان قرار است این خروج همراه با برسمیت شناختن طالبان و سهیم کردن این نیروی مافوق ارتجاعی در قدرت سیاسی باشد پیداست که هیچ نشانی از منافع مردم در این عقب نشینی تاکتیکی وجود ندارد و کلا آنچه برای امپریالیستها مطرح نیست همانا منافع کارگران، زحمتکشان و زنان میباشد.
بن بست نظام جهانی سرمایه و رشدعظیم شکافهای اجتماعی و طبقاتی از یکسو سبب بروز جنبشهای کارگری و اجتماعی مترقی و سوسیالیستی می شود و از سویی دیگر میتواند نارضایتی توده ها را به سوی تقویت جریانات راست افراطی از پوپولیست گرفته تا فاشیست سوق دهد. پیروزی و یا پیشروی این نیروها در چند انتخابات کشورهای اروپایی گویای این حقیقت است که اگر گفتمان سوسیالیستی نتواند با گسترش روشنگری و نیز تقویت سازماندهی، هژمونی جنبشهای عظیم اجتماعی را بدست گیرد عملا توده های ناراضی حتی کارگران میتوانند به سیاهی لشگر جریانات دست راستی نژادپرست تبدیل شوند. عدم موفقیت کافی در این زمینه از یکطرف ناشی از آن است که هنوز چپ سوسیالیست نتوانسته خود را از زیر آوار شکست سوسیالیسم اردوگاهی رهایی بخشد و از سویی دیگر با بازنگری و تجدید سازماندهی و اتحاد حول اشتراکات بنیادی خویش، از پتانسیل عظیم نهفته در جنبشهای اجتماعی و نارضایتی وسیع توده ای بهره ببرد.
در ایران نیز که شاهد عملکرد توأمان استبداد سیاسی مذهبی و فلاکت و غارت سرمایه دارانه هستیم اکثریت اردوی کار و رنج به پا خاستند و یکی از عظیم ترین جنبشهای اجتماعی را که در منطقه و جهان کم نظیر است برپا کرده اند.
در دیماه ۹۶ مردمان به جان آمده از فلاکت و اختناق در بیش از صد شهر به مدت ده روز زمین را زیر پای حکام جمهوری اسلامی لرزاندند و شبح سرنگونی را بر فراز سرشان قرار دادند. آن خیزش انقلابی با بیش از ۲۵ جانباخته و صدها زخمی و حدود ۵ هزار بازداشتی موقتا مهار شد. اما جنبش کارگران، معلمان، بازنشستگان، کولبران، رانندگان ، مالباخته گان، زنان، دهقانان، دانشجویان و ... نه تنها مهار نشد بلکه یکی از درخشانترین دوران خود را طی ماههای گذشته سپری نمود. عصیان "دختران خیابان انفلاب" علیه حجاب اجباری و تبعیض، اعتصاب عمومی مردم کردستان، چند دور اعتصاب سراسری رانندگان کامیون، چند مرحله تحصن سراسری معلمین و بالاخره جنبش چند هفته ای اخیر کارگران هفت تپه و فولاد اهواز که جنبش کارگری ایران را کیفیت نوینی بخشید، نمونه هایی از این مبارزات درخشان بوده اند. جنبش کارگری اخیر در مرزبندی با سیاست خصوصی سازی و شعار "نان، کار، آزادی ، اداره شورایی" نه تنها رژیم بلکه جریانات دست راستی اپوزیسیون را نیز به وحشت انداخت و این جنبش مشوق به میدان آمدن مجدد دانشجویان چپ و تقویت پیوند آن با جنبش کارگری گردید.
جنبش کارگری و مزد و حقوق بگیران ایران و نیز جنبش دانشجویی در ماههای اخیر ثابت کردند که گفتمان چپ در جامعه چه پتانسیل عظیمی برای گسترش نفوذ خود دارد. جنبش کارگری همچنین نشان داد که به خوبی میتواند به عنوان نیروی رهبری کننده انقلاب آتی ایران نقشی کلیدی ایفاء نماید. این جنبش اما هنوز از پراکندگی و ضعف سازماندهی بویژه تشکل یابی سراسری رنج میبرد و به همین خاطر کارگران صنایع نتوانسته اند هنوز اعتصابات عمومی یکپارچه را سازمان داده و بسوی اعتصاب عمومی سیاسی که لازمه سرنگونی رژیم اسلامی سرمایه داری ایران است به پیش بروند. از اینرو تقویت همگرایی و اتحاد در جنبش کارگری و چپ ایران یکی از عاجل ترین وظایف ما برای خلاصی از شر استبداد و فلاکت در ایران و استقرار آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و دمکراسی شورایی است.
با امید به رشد جنبشهای ضد سرمایه داری سوسیالیستی در ایران و سراسر جهان، سال جدید میلادی را شادباش میگوئیم و امیدواریم در سال 2019 در سایه پیکار زحمتکشان و ستمدیدگان، امید به ساختن دنیایی بهتر، قوت گیرد.


نابود باد جنگ، فقر و نابرابری در سراسر جهان
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

28 دسامبر 2018

تلگرام سازمان راه کارگر
https://telegram.me/SazmanRaheKaregar