جشن بزرگ
به ياد عزت طبائيان
Mon 17 12 2018
مجید نفیسی
آيا دوباره يكديگر را ديدار خواهيم كرد؟
در زير سرو سترگ هميشهسبز
كنار رودي كه هرگز خشك نميشود
ميز را آراستهاند
و بوي ميوههاي بهشتي مستيآور است.
چه كسي جامهاي ما را از شراب سرخ خواهد آكند؟
دل من از شادي لبريز است.
نسيم در شاخههاي سرو
شورِ "سبز در سبز" را مينوازد.
آماده شو تا به رقص درآئيم.
تنهايي ما خيالي بيش نيست.
تو هنوز بيستوچارسالهاي
و من سبلتي سياه دارم.
دست مرا بگير.
مهمانان همه آمدهاند.
مرگ چون بازيگري خسته به پشت صحنه رفته است
تا جامهي سياه خود را درآورد
و دستي رخت خانگي بپوشد.
نمايش پايان يافته است
و اينك همهي مهمانان بر گرد ميز ايستادهاند.
ديگر به شنيدنِ آن راز نيازي ندارم
كه در آخرين لحظهي زندگي بر تو چه گذشت
و آخرين كلامي كه بر زبان آوردي چه بود.
جدايي ما خيالي بيش نبوده است.
جام خود را پيش آر.
ميزبان جامها را مي آكند.
جشن بزرگ آغاز شده است
و من آمادهام تا براي ديدار تو
هر آنچه ميزبان ميخواهد بپردازم.
مجید نفیسی
هژده اوت دوهزاروچهار
|
|