عصر نو
www.asre-nou.net

دشواری دموکراسی درجهان عرب

برگردان مرتضی ملک
Mon 17 12 2018



جمال قاشقچی روزنامه نگارسرشناس سعودی که دردوم اکتبر درسفارت عربستان در ترکیه به شکل فجیعی توسط ماموران امنیتی عربستان کشته شد , مقالات و سخنرانی های بسیاری درباره دشواری های دموکراسی درجهان عرب و تفکرات غالب در میان روشنفکران و مردم این کشورها نوشته است . در این مقاله که متن سخنرانی او در کنفرانسی درمرکزمطالعات خاورمیانه دانشگاه دنفرواشنگتن درماه آپریل انجام شده قاشقچی ما را با جو سیاسی و موانع تازه و تاریخی پیشروی دموکراسی در کشورهای عربی آشنا می سازد. این مقاله درنشریه "سیاست آلمان و جهان" شماره ماه دسامبر منتشرشده است .

من ازعربستان سعودی میایم , جائیکه موضوع رابطه میان اسلام و دموکراسی خیلی معناداراست.درگذشته اینطوربود که اگر یک نماینده دولت سعودی می خواست بحث درباره دموکراسی را خفه کند , فورا این سوال را مطرح میکرد که آیا با اسلام جور درمیاید؟ اما با بهارعربی این سوال قطعیت پیدا کرد .مردم در آن زمان درجهان عرب به حمایت از دموکراسی بپا خاستند .بیش ازهمه جوانان , ازجمله جوانان مسلمان و حتا برخی سلفیست ها که پیشترمخالف دموکراسی بودند. ولی دیگر سلفیست ها همان موضع قدیمی خود را حفظ کردند.ازنظرآنها دموکراسی همچنان درحکم " کفر" یا ضداسلام بود زیرا موجب زوال ارزش های اسلامی می شود.

صف های طولانی رای دهندگان پای صندوق ها درتونس و مصردر سال 2012 بروشنی نشان داد که مردم جهان عرب برای تحول آمادگی دارند. آنها با همه شورواشتیاق درانتخابات شرکت کردند و این حرکت احزاب اسلامی را هم که همیشه روی مساله انطباق اسلام با دموکراسی تمرکزمی کردند احاطه کرد. این تصاویرمصرو تونس از زنان و مردان و سالمندان و جوانان -که همچون سیل به سوی صندوق های رای هجوم می برند باید همانند برگ های رای درمقابل آنهایی گرفته شوند که استدلال می کنند "عرب ها هنوز برای دموکراسی آمادگی ندارند" .

عربستان سعودی اکنون با جنبه های مختلف تجدد درگیر است .با سینما با هنر با تفریحات با تقابل جنسیت ها با باز شدن به سوی جهان و عقب راندن افراط گرایی . سلطه سخت مذهبی ها روی جامعه بتدریج شل می شود. با وجود اینکه رهبری کشوردر تمام این زمینه ها خودش را مدرن نشان می دهد اما همچنان به دموکراسی بی علاقه است.البته آنها آن روایت و عذر قدیمی "ناسازگاری اسلام با دموکراسی" را تکرارنمی کند , بلکه بیشترهمانطور که محمد بن سلمان سال پیش گفت " سلطنت مطلقه مناسب ترین شکل حکومت ماست."
درواقع ما دردوران اقتدارگرایی زندگی می کنیم.خیلی ها این سیستم سیاسی را ارجح می دانند . آنها استدلال می کنند " جوامع ما نیازمند رهبری مقتدراست و دموکراسی نمی گذارد رهبر مردم را به سوی آینده بهتری هدایت کند" امروز شما وقتی درریاض یا قاهره و عمان با روشنفکران اختلاط می کنید , کسانی که خود را لیبرال می دانند و از دموکراسی و آزادی حمایت می کنند , دایما می شنوید " عرب ها هنوز برای دموکراسی آمادگی ندارند" ؛و هنگامی که شما این استدلال را رد می کنید , به شما توضیح می دهند که ,"حتا وقتی عربها برای دموکراسی آمادگی نشان می دهند نمی دانند با آن چه باید بکنند, آنها همواره رای اشتباه می دهند . یک استدلال مشابه می گوید "اسلامیست ها و اخوان المسلمین بهارعربی را غصب کردند" شکل دیگر این حرف درکشور من می گویند " سعودی نمی داند چطورباید رای بدهد. حتا اگرما دموکراسی میداشتیم مردم به تو رای نمی دادند بلکه از رئیس قبیله پیروی می کردند."

ایده دیکتاتوری خیرخواه


در سراسرجهان عرب این استدلال خیلی پرطرفداراست که ما به یک رهبری قدرتمند نیاز داریم. اینرا شما از یک کاسب در مصرمی شنوید که از دولت مستقر حمایت می کند , یا ازیک اردنی شکاک یا شاید حتا از یک تونسی مردد که خواهان باز گشت به نظم های قدیمی هستند می شنوید . یکی از دوستان سعودی من که در خارج بزرگ شده است آشکارا از دیکتاتورعادل دفاع می کند . او حتا این ایده رادر روزنامه های آمریکایی مطرح می کند , که در عربستان این بهترین انتخاب است . این فکر قدیمی , دیکتاتورعادل متعلق به "موستبید ال ابی" بود که با ظهورعبدالرحمان کواکبی دیگرمرده بود . کواکبی یک اصلاح گرای اسلامی عربی درپایان قرن 19 بود که اصلیت سوریه ای داشت . روشنفکران عرب و اسلامی که پیرو او بودند از دموکراسی یا چیزی شبیه به آن حمایت میکردند. اما متاسفانه فکر دیکتاتوری محبوب و عادل مجددا درجهان عرب احیا شد ه. یک کر ضد دموکراتیک _ عرب و غیر عرب _ که صدای آنها در رسانه ها و سازمانهای لابی گری بلند است .در نمایشگاه کتاب در ریاض در ماه مارس که من نتوانستم درآن شرکت کنم کتابی با عنوان بسیار تو ذوق زننده رونمایی شد " درتقابل با بهار عربی "
درجهان عرب دموکراسی از سوی دیگری هم به چالش کشیده شده است .از طرف اسلامیست های افراطی که به گذشته های دور بازگشته اند؛ در شکل باصطلاح دولت اسلامی یا درفرم سلفیستی که در لیبی در کنار "خلیفه حیفتر" می جنگند. ( او از افسران ارتش قذافی بود و امروز از طرف امارات متحده و مصر حمایت می شود. آخوند های افراطی هم در همه جا در مساجد علیه دموکراسی داد سخن می دهند و حتا از اقدامات قهرآمیز هم ابایی ندارند. به همین خاطر ما باید به آنهایی که امیدشان را به دموکراسی از دست داده اند و زیر فشار این تبلیغات سست شده اند و یا از قربانی شدن روشنفکران خود مایوس گشته اند جرئت بدهیم .

وقتی من از دموکراسی صحبت می کنم آن را در معنای وسیعی بکارمی برم که شامل آزادی , تقسیم قدرت , شفافیت و وظایف قانونی هم می شود.این اهداف را ما در جهان عرب در شکل دولت مطلوب با برابری و عدالت دنبال می کنیم. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا ما درجهان عرب به دموکراسی نیاز داریم , تا این قهر فراگیر را تمام کنیم .امروز دو نوع کشور عربی وجود دارد. برخی مثل عربستان , اردن و مراکش هستند که به دموکراسی نیاز دارند زیرا دموکراسی برای آنها رهبری بهتر وتقسیم قدرت مناسب تری بوجود میاورد. اما برای آن کشورهایی که در جنگ از هم فروپاشیده شده اند مثل سوریه , لیبی و یمن دموکراسی می تواند درشکل نوعی تقسیم قدرت معنا بدهد ؛ چیزی شبیه مدل افغانستان . بااین مدل همه بخش ها و فراکسیون ها مجبورهستند زیر یک سقف بیایند و با نوعی تقسیم قدرت به اتحاد و توافق دست پیدا کنند.چون در این کشورها بخاطر جنگ طولانی هیچ مکانیسمی برای تقسیم قدرت وجود ندارد. ولی در کشورهایی که در باتلاق جنگ فرونرفته اند و از وجود یک دولت تثبیت شده برخوردار هستند امید واری بیشتری برای دموکراسی هست .مورد تونس در این باره شاخص است. که سخت تلاش می کند دموکراسی خود را استحکام و دوام ببخشد.

دوستان تونسی من به رغم پیشرفت های دموکراسی همچنان نگران آن هستند . آنها علاقه ندارند که به دیگرکشور ها بیاموزند که چه باید بکنند. آنها می خواهند در آرامش کارخود را بکنند. من فکر می کنم تونسی ها وظیفه مهمی دارند که اخبار فعالیت ها و پیشرفت های خود را به همه برسانند. آنها باید از تغییرات سیاسی و آزادی ها در خاو میانه حمایت کنند ؛ باید تجربه انتخابات شهر داری ها وجزییات آن را در اختیار همه بگذارند.هر مصری هرسوریه ای و سعودی باید ببیند چرا تونسی ها موفق شدند. من امید وارم که بقیه جهان عرب از تونس الهام بگیرند و برای خود دولتی مشابه تاسیس کنند.

اصلاحات ولیعهد.


ما باید برای حقوق دموکراتیک عربها در کشورهای خود مان و درمقابل مخالفین مان مبارزه کنیم. اما همزمان باید با قدرت های خارجی و دولت ها و پارلمانها صحبت کنیم. انها می توانند نقش مهمی بازی کنند. ولی بسیاری از انها به آینده دموکراسی در جهان عرب امید ندارند. برخی از آنها همان عبارت کهنه و راسیستی را تکرارمی کنند. که عربها هنوز برای دموکراسی آماده نیستند. ( چون آنها عرب هستند) .دولت ترامپ برای مثال هیچ علاقه ای به حمایت ازدموکراسی ندارد. حتا ماکرون هم اعلام می کند که خواهان تغییرات سیاسی چندان زیادی درمصروعربستان نیست. هنگاهی که انسانها امیدشان را به دموکراسی از دست می دهند , نه فقط بخاطرشکست بهار عربی , آنها از این وحشت دارند که کشورشان مثل سوریه در جنگ فرو رود. بسیاری ازرژیم های عربی , بارسانه هایشان نویسندگان و مفسرین شان مردم را از دموکراسی میترسانند. تا آن تصورقدیمی همچنان در آن زنده بماند.اکنون اصلاحات محدود و یکجانبه روئسای عرب هم به مردم این کشورها مربوط می شود و هم به خارجی ها. درعربستان بن سلمان اصلاحات جدیی را پیش میبرد. بسیاری از دوستان سعودی من می گویند من باید از این اصلاحات حمایت بکنم. منهم می کنم. چون نظرمن این است که ما باید روی اینها دستاوردهایمان را بنا کنیم.

همانطورکه اخیرا ماکرون در کنار بن سلمان همین ایده را مطرح کرد. او بدرستی می گفت ما باید از پرنس حمایت کنیم و او را در این راه تنها نگذاریم زیرا در این صورت او زیر فشار عناصر رادیکال و مخالف اصلاحات خواهد رفت.این رفرم های محدود و وضعیت سیاسی مسلط جهان عرب موقعیت خوبی در اختیار نیروهای ضد دموکراسی برای تقویت خود می گذارد. این واقعیت درناکی است که وظیفه ما را چند برابر می کند و کار سخت می طلبد . چون این یک انتخاب واقعی است برای مردم آنجا و تنها راه حل برای بیشمار مسایل کشورهای عرب.