مادر
Thu 25 10 2018
لقمان تدین نژاد
برای فریدون تنکابنیِ گرامی
سپیده دم،
در آفتاب پاییزی،
عینکی یافتم بر خاکِ راه
چند ورق یادداشت
پراکنده در باد
خودنویسی،
کیف پولی،
با چند اسکناسِ ده تومانی،
بیست تومانی،
همراه با چند عکس یادگاری
یقین کردم که دیشب باز
کسانی از این راه گذشتهاند
زیر پوششِ تاریکی
برخی،
بسوی گردنهی روبرو
که درختچهها خمیده میرویند
زیر تازیانههای باد،
و مسیر پیچ در پیچ
که چند یال آنسوتر
به سرزمینهای بیگانه منتهی میگردد
آنجا که مردان در خلوت،
اشک میریزند در فراق مادر
در حسرت یک دیدار،
برخی،
گوشه گرفتهاند
در یکی از همین اِشکَفتهای دور و بر
با خاطرهی مادر
که سالها پیش جان داده بود
برابر چشمانشان،
و برخی. . . ،
همچنان نشسته بر بالینِ مادر
که میرود در یک سحرگاه
چشم فرو بندد بر پلیدیها
در حسرتِ دیدارِ فرزندی
که سالها پیش گم کرده بود
در کوچهها،
میدانچهها،
و حاشیههای شهرِ سنگدل
پرواز پرنده را هیچگاه
آنچنان غمگین نیافته بودم
در هوای پاییزی،
آمیخته با عطر گیاهان،
نقطهیی چرخان در آن بالابالاها
فراز بوتهزارانِ سینهکش کوه،
و باغِ گیلاس مجاور،
با دیوارهی شکسته،
در امتداد گردنهیی
که فرزندان را
برای همیشه
از مادر جدا میساخت
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۴ اکتبر ۲۰۱۸