عصر نو
www.asre-nou.net

ف. حکیم

مشکل اصلی سرمایه داری متمرکز در آمریکای شمالی و فرهنگ احساساتی ایرانی است


Sun 21 10 2018

مشکل ایران یک مشکل جهانی و دستکم منطقه ای است و نه محلی! منطقه ای با منابع عمده نفتی و فرهنگ اجتماعی عقب نگهداشته شده.

اگر مشکل اصلی نظام های سیاسی موقت ایران نظیر استبداد پهلوی یا جمهوری اسلامی می بودند، می توانستیم انتظار داشته باشیم که با وجود نظام سرمایه داری جهانی پس از این نظام ها نظام معقولی در ایران یا کشوری دیگر از منطقه پای می گرفت و دوام می آورد. اما سرمایه داری متمرکز در آمریکای شمالی همچنانکه تاکنون، در آینده نیز بخاطر منافعش به انحاء مختلف با استعمال رژیم های تابعه نظیر اسرائیل و عربستان سعودی اجازه نخواهد داد تا چنین امکانی تحقق و دوام بیابد. لذا هرگاه کشوری زمانی موفق به رهایی از یوغ سرمایه داری بشود، سرمایه داری خواهد کوشید همچنانکه کودتایش در ایران نشان داد، دوباره اورا به زیر یوغ بکشد تا منافعش ادامه یابد. یا با تسلط به کشورهای دیگر و تکثیر منابع و امکاناتش در آینده امکان به زیر یوغ کشاندن دوباره آن کشور میسر شود. موارد ویتنام و کوبا نشان داده و می دهند که دوام رهایی از زیر یوغ سرمایه داری به قیمت انسانی بسیار گرانی تمام می شود. لذا همچنانکه تاکنون بوده در آینده نیز تناقضات میان اهداف دائمی سرمایه سالاری و آرمان های موقت دموکراسی سرمایه داری موجب تنش های شدید در حوزه های نفوذ نظام شده و منجر به زلزله های سیاسی و فاجعه های اجتماعی خواهند شد. و باز نظام سرمایه داری است که بر اساس منافع موقتش تصمیم خواهد گرفت که کدام رژیمها در مناطق زلزه زده نظیر ایران مسلط شوند. هرچند که بعضی از این رژیم ها به جهت تناقضات ذاتی سرمایه داری، بعدا به مخالفین مرکزیت سرمایه داری بدل بشوند.

اما از آنجایی که استقلال مالی (کشوری) در سرمایه داری جهانی، ممکن نیست. لذا استقلال سیاسی آن نیز به تبع ممکن نخواهد بود، مگر تحت رژیم هایی که در آنها دیکتاتوری تک حزبی برقرار باشد و یا تحت الحمایه چنین کشوری باشند. دیگر رژیم ها نظیر کشورهای اتحادیه ناتو و اروپا کم و بیش مستقیما وابسته سیاسی آمریکای شمالی هستند و یا بتدریج نظیر کشورهای حاشیه ای تحت فشار مالی و سیاسی مرکزیت سرمایه داری در آمریکای شمالی به چنین وضعی دچار شده و خواهند شد. تا زمانی که نظام سرمایه داری مسلط در جهان سرمایه داری باشد، این وضعیت ادامه خواهد داشت و در صورت تغییرات موقت نظیر ایران یا ونزوئلا باز در آینده به صورت های مشابهی ادامه خواهد یافت. شاید که نسلی اندک دورانی نفسی راحت بکشد، ولی همان نسل و نسل های بعدی تاوان این راحتی را در صور گوناگون خواهند داد.

به زبان متداول فرهنگ ایرانی، شعر: رسم "تقدیر" چنین است و چنان خواهد بود.

مگر اینکه نظام سرمایه داری در سایه تناقضاتش از بین برود یا برده شود. به این دلیل است که موقرترین فرزانگان غربی نیز که عمری از مواهب سرمایه داری بهره مندند، اینک پس از عریان شدن چهره وحشی نئولیبرالیسم به این نتیجه رسیده اند که این درنده باید به بند در آید، و گرنه تمامی عالم را به فاجعه خواهد کشاند: سرمایه داری رو به مرکز آمریکای شمالی که از شدت جنون و درندگی دیگر به هیچ قاعده خود نهاده ای نیز پایبند نمی ماند: اگر که زمانی بازار آزاد برای چپاول منابع جهانی تبلیغ می شد، اکنون برای ادامه همان چپاول، بازارهای بسته به جهان تحمیل می شود. اگر که زمانی آمریکای لاتین به بهانه محافظت در برابر سوسیالیسم و باز ماندن مرزها به زیر یوغ سرمایه داری آمریکای شمالی کشیده می شد؛ اما اینک پس از چپاول منابع معدنی و کشیدن آب حیات مردمان این کشورها زیر سلطه رژیم های تعبیه شده وسیله آمریکای شمالی، مرزهای آمریکای شمالی به روی مردمان آمریکای لاتین که ـ ثروتشان قرنها به آمریکای شمالی سرازیر شده و فرهنگ اجتماعی شان در دیکتاتوری های پرورده آمریکای شمالی تخریب شده ـ و چاره ای جز فرار از کشورشان ندارند، بسته می شود. در حالیکه شرایط غیر انسانی موجود در اکثر کشورهای آمریکای لاتین که مردم را مجبور به فرار از خانه و کاشانه شان می کند، نتیجه مستقیم دو قرن سیاست آمریکای شمالی در چپاول و تعبیه رژیم های فاسد در آنجاست.

اما از آنجایی که فرصت هر نسلی موقت است، تسلط احساسات در فرهنگ شعر زده ایرانی هر نسلی را دستکم یک بار و بعضا چنانکه می بینیم دوبار وادار به توسل به اهداف موقت و فراموشی ضرورت های اساسی می کند. و با اینکه تجارب تاریخی نشان داده و می دهند که مشکل اساسی جهان در قرون معاصر نظام سرمایه داری متمرکز در آمریکای شمالی بوده است، ولی در سایه همین روال فکری، مشکل موقت محلی را به جای مشکل اساسی و جهانی گرفته و فراموش می کنیم که بر اساس همین تصورات بود که به زبان شعر متداول "از چاله در آمدیم و در چاه شدیم".