اندیشه
Mon 1 10 2018
عاطفه گرگین
اندیشه ۱
نسیم که می وزد
واژهایم مهربان می شوند
باد که می آید
واژهایم پرواز می کنند
و آسمان غرق در اندیشه ی من می شود
اندیشه ۲
با امواج اندیشه به ساحل می رسد
در آنجا کسی در انتظارش نیست
اندیشه روی نیمکتی می نشیند
به امواج مینگرد و بخواب می رود
نجات غریق که به ساحل می رسد
اندیشه بیدار می شود
او را غرق می کند
و دوباره بخواب می رود
گفت
گفت به چه می اندیشی
گفتم به هوا که کسالت دارد
به انسان که رنگ پائیز گرفته است
و به عشق که دلش تنگ است
ساعت
برای زمان از دست رفته
ساعتی را دیدم که گریه می کند
|
|