عصر نو
www.asre-nou.net

امید

زَر(طلا- پول)۲

به روایت سه شاعر: شکسپیر، مارکس و شاملو
Thu 2 08 2018

زَر(طلا- پول)۲
به روایت سه شاعر: شکسپیر، مارکس و شاملو
بر اساس نمایشنامه "تیمونِ آتنی"- پرده چهارم، صحنه سوم

نویسنده: امید
مرداد 1397



پیش گفتار:

در بخش نخست این نوشتار با عنوان "زر(طلا)"، شعری برگرفته از نثر موزون ویلیام شکسپیر در پرده چهارم – صحنه سوم از نمایشنامه "تیمونِ آتنی" را با برگردان فارسی زنده یاد احسان طبری درقالبِ نظم استوار و کلاسیکِ فارسی پیشکش علاقمندان نمودیم. دراین بخش، همان متن را با برگردان فارسی از زنده یاد احمد شاملو، در قالب شعر نو با پیش گفتاری کوتاه از نظر می گذرانید.

برخی اندیشمندان، ویلیام شکسپیر را بزرگترین نمایشنامه نویس اروپا و حتی تاریخ میدانند و برخی نیز او را شاعر، بازیگر و نویسنده ای منحصر به فرد و نابغه در عالم ادبیات نمایشی و "پهلوان جاودانه ی کلام وصحنه" می شناسند. شاید به دلیل پیچیدگی های تمثیلی و از حیث زبان و واژگان و عمق ذهنیت و مفاهیم به کار رفته در آثارش بوده که به رغم گذشت بیش از چهار قرن از درگذشت او، هنوز شناخت کاملی از دنیای پر رمز و رازِ شکسپیر و درک مضمون شگرفِ همه آثار بی بدیل او محقق نگردیده است.

ازطرفی، تاثیرپذیری بزرگانی چون کارل مارکس و فردریش انگلس از این نمایشنامه و آثار شکسپیر(که هر دوی آنها علاوه بر فیلسوف، "شاعر" نیز بوده اند)، نکته پراهمیتی است زیرا شکسپیر در این اثر به نحوی شایسته ماهیت و نقش پول (زر– طلا) را ترسیم و توصیف نموده و مارکس از آن برای تبیین "نظریه پول" در مهم ترین اثر خود یعنی کتاب کاپیتال(سرمایه) بهره گرفته است. مارکس درفصل سوم از جلد اول کاپیتال با عنوان "پول یا گردش کالا" (ترجمه ایرج اسکندری که متن برگردان احسان طبری را نیز درصفحه 149 کتاب افزوده)، با به کارگیری بیانی شاعرانه می نویسد:

"با توسعه گردش کالاها، قدرت پول یعنی این شکل مطلقا اجتماعی ثروت که همواره آماده مبارزه است، افزایش می یابد. زر چیز معجزه آسایی است! کسی که آنرا در اختیار دارد، آقای هرچیزی است که دلخواه اوست. با طلا، حتی ارواح را به بهشت وارد نمود. در مقابل این کیمیاگری، حتی استخوان های قدیسین ایستادگی ندارند و اشیاء مقدس ظریف تری که خارج از دایره معاملات انسانی هستند، حتی از آن هم کمتر یارای مقاومت در برابر آنرا ندارند.هم چنانکه تفاوت کیفی بین کالاها در پول حل می شود، پول نیز از سوی خود، به مثابه ترازِ قاطعی، هر گونه تفتوتی را زائل میکند. به همین جهت است که جامعه باستانی، پول را به منزله ی عاملِ مخرّبِ نظام اقتصادی و اخلاقیِ خویش افشاء می کند.هیچ چیزی مانند پول باعث این همه قوانین و آدابِ زشت در میان مردم نشده است.هم اوست که بین شهرها اختلاف می افکند، ساکنین را از خانه هایشان می راند. هم اوست که پاک ترین ارواح را به سوی آنچه برای انسان شرم آور و مشئوم است منحرف می سازد."

بدین ترتیب، کارل مارکس برای فهم و توصیف و تکمیل نظریات اقتصادی خود از اندیشه های ویلیام شکسپیر و به ویژه از "تیمونِ آنتی" در توصیف نقش و قدرت جادوییِ پول یا فلزهای گرانبها زرین(طلا) و سیمین(نقره) بهره برده و این تاثیرپذیری درکتاب "دستنوشته های اقتصادی و فلسفیِ1844کارل مارکس" (بخش قدرت پول درجامعه بورژوایی) بازتاب آشکارتری داشته ست. در اثبات شاعر بود ن نویسندگانِ "مانیفست حزب کمونیست" نیز همین بس که اولین متن جمله کتاب این استعاره ادبی و نثر موزون است که: "شَبَحی بر فرازِ اروپا در گشت و گذار است؛ شبحِ کمونیسم"!

جالب اینکه تا سالهای دهه 1930 کسی از وجود"دستنوشته های اقتصادی و فلسفیِ1844" وهمچنین چند دفتر ازاشعار سروده شده توسط کارل مارکس اطلاعی نداشت. چاپ اول از ترجمه فارسی دست نوشته های مزبور، نخستین بار در زمستان1377 با ترجمه حسن مرتضوی و به همت موسسه انتشارات آگاه (نشرِ آگه) در ایران انتشار یافت و چاپ چهارم آن نیز در بهار1387 منتشرشده است.

درخصوص سروده ها و اشعار کارل مارکس نیز تا کنون چند دفتر تحت عنوان "عاشقانه های مارکس" در فرانسه به چاپ رسیده ازجمله (.L’Insomniaque 2014, 62 p., 8€ ,Karl Marx ,POÉSIES) که مربوط به ایام جوانی و بیشتر خطاب به نامزد و سپس همسرش، "جنی" (Jenny Von Westphalen) بوده است که از شدت علاقه، در نامه هایش مارکس را "گرازِ وحشیِ کوچک من" خطاب می کرد.
از لورا (دختر مارکس) در باره نظر خود مارکس در باره سروده های دوران رومانتیک عشق و عاشقی نقل شده که می گوید: "در جمع خانواده، هر بار که صحبت از این اشعار می شد، همراه با مادرم(جنی) به جهالت دورانِ جوانی خود می خندیده است."
البته به نظر میرسد بر خلاف این اتهام که سروده های مزبور حاصل تمایلات خرده بورژوایی کارل مارکس در ایام جوانی بوده ومدافعان مارکسیسم درجمع آوری و انتشار آثارش عمدا درباره آن سکوت کرده اند، از قرارِ اطلاع، مارکس مثل هر سیاستمدار و انسان دوست بزرگِ دیگر در سالهای پختگی هم دست ازسرودن شعر وحتی نوشتن نمایشنامه برنمی داشته است. شعر زیر در ستایش از خروش انقلابی ملت آلمان میتواند گواه این مدعا باشد:

با فراغِ بال، لمیده بر صندلیِ راحتی اش
ملتِ آلمان، ساکت و خشنود آرمیده است
توفان اگر بغرّد،
آسمان، تیره و سنگین شود
و آذرخش بر آن نقش بیاندازد
هیچ چیز آرامش اش را بر نمی آشوبد
امّا وقتی خورشید دوباره زاده شود،
نسیم وزیدن بگیرد و
توفان از نفس بیافتد،
ناگاه به پا می خیزد ملتِ آلمان
تا در دفترش حک کند:
توفان گذشت...

درباره "مارکسِ شاعر" و این وجه از وجوه شخصیتی این "کاشفِ بزرگ تاریخ" بزودی مطلبی تقدیم علاقمندان خواهدشد امّا متاسفانه تا کنون هیچ برگردان فارسی از دفتر اشعارِ مارکس یا انگلس از زبانهای فرانسه و آلمانی در ایران انتشار نیافته است. ضمن اینکه کار ترجمه نثرهای موزون یا شعر اصولا کاری تخصصی ودشوار محسوب میشود وکمتر مترجمی به ویژه ناآشنا با ادبیات ایران و جهان سراغ آنها می رود. دراین وادی، البته حسابِ بزرگانی چون احسان طبری واحمد شاملو کاملا جداست که خود، شاعر و به چند زبان مسلط بوده و به کرشمه های زبانی و دقایق وظرایف کار ترجمه درهر دو زبان مبداء ومقصد اشراف و وقوفِ کامل داشته اند.

نمایشنامه "تیمونِ آتنی"در ژانرِ تراژیک یکی ازچند اثر سالهای اوج پختگیِ شکسپیرمحسوب میشود، به ویژه دربخش پرده چهارم- صحنه سوم از آن که نثر موزون و شاعرانه ای پیدا میکند. چیزی که توجه بزرگانی چون مارکسِ شاعر و دیگران را نیز به خود جلب می کند.

در ادامه، متن برگردان زنده یاد احمد شاملو از نمایشنامه "تیمون آتنی" را به همراه کلیپی حاوی دکلمه آن و مزیّن به کلامی سترگ از کارل مارکس در باره "پول" از نظر می گذرانید.

زر(طلا)
(برگردان: احمد شاملو)

طلا؟ طلاي گرانبهایِ پرتلائلو؟
نه، اِی خدایان
من مریدی بیکاره نیستم
اندک مایه ای از این طلا
سياه را سپيد مي‌كند، زشت را زيبا، ناحق را حق مي‌ كند.
فرومايه را شريف، سالخورده را نوجوان، و بزدل را دلاور
اي خدايان اين چيست؟
شگفتا كه اين طلا
خدمتگزاران و كاهنان شما را، از كنارتان دور مي‌كند
و بالشِ دلاوران را، زير سر ايشان به كناري مي‌افكند
طلا؟ طلاي گرانبهایِ پرتلائلو؟
اين برده‌ ي زرد،
ادياني به هم مي‌ريسد و پنبه مي‌كند [دین ها به هم می بافد و می شکافد]
لعنت شدگان را آمرزش مي‌ بخشد
جذاميانِ كريه را به تختِ پرستش و سرمایه بر مي‌نشاند،
دزدان را مورد اعتماد قرار مي‌دهد
و به سانِ برگزيدگانِ مسند نشين
قرينِ حُرمَت و عنوان و تحسينِ ‌شان مي‌كند
اين همان است، این همان است كه بيوه‌ زنِ فرتوت را ديگر بار به خانه‌ ي بَخت مي‌ فرستد
و زنی را که بسترِ بیماری و جراحات به چرک اندر نشسته اش تهوع برانگیز است،
همچون روزهای بهاری، دلپذیر و خوشبو می کند
بيا، بیا اِی خاكِ لعنت‌ زده
تو اِی روسپیِ پستِ بشريت
که در یکپارچگی ملت ها خِلَل می افکنی
و تو اِی شاه کُشِ شیرین، و تو اِی پول!
جد ایی افکنِ دلبند میانِ فرزند و پدر
تو اِی آلاینده ی سرخوشِ بسترِ پاکِ خدایِ زناشویی
تو اِی خدای دلاورِ جنگ
تو اِی دلداده ی جوان و شاداب، محبوب و سرشار از لطافتِ جاودانه
که شرم و آزَرمِ تو برفِ تقدیس شده ی دامانِ الهه ی شکار را آب می کند
تو اِی پروردگار پنهان
که ناممکن های نزدیک را به هم جوش می دهی [به هم پیوند می دهی]
و برای برآورده کردن مقاصدِ خویش
به هر زبانی سخن می گویی
اِی که در هر دلی جایی داری،
به هوش باش که بردگان ات سر به طغیان بر می دارند
با هنرِ خویش، آنان را به جانِ هم انداز
تا دَدمنِشان، امپراتوریِ جهان را از آنِ خود کنند.

لینک مشاهده کلیپ همین ترجمه با کلامی سترگ از کارل مارکس در باره "پول" در یوتیوب:
https://www.youtube.com