عصر نو
www.asre-nou.net

دیدار معنوی مثنوی
بایزید بسطام

(بخش نخست)
Thu 7 06 2018

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
به صحرا شدم
عشق باریده بود و زمین تر شده
چنان که پای به برف فرو شود ، به عشق فرو [می] شد ....

سخنانی از این دست، که بر تارک ادبیات عرفانی پارسی زبانان می درخشد در سرودهای پادشاه عارفان "ابو یزیدطیفوربن عیسی بن سروشان" فراوان است . بایزید بسطامی به سال ۱۶۱ هجری قمری در شهر بسطام خراسان دیده به جهان گشود و پس از هفتاد و سه سال در ۲۳۴ هجری قمری دیده فروبست . آوازۀ زندگی وی چنان گسترده شد که امروزه در پس گذشت بیش از هزار و دویست سال هنوز نمی توان جدا از افسانه هایی که در باره اش بر ساخته اند به شرحی دقیق از تاریخ آن پرداخت . برای مثال چنین گفته اند که مدتی شاگرد امام جعفر صادق بوده است حال آنکه وفات امام ششم شیعیان در سال ۱۴۸ هجری اتفاق افتاده است یعنی سیزده سال پیش از تولد بایزید . مگر این که سال تولد بسطامی را چنان عقب ببریم که سال های وفات امام صادق مقارن با نوجوانی و علم آموزی وی شود . این کار را البته می توان کرد چون مکتوبی که نشان دهنده تاریخ تولد بایزید باشد وجود ندارد ، اما به سال مرگ او اشاره کرده اند و آن سینه به سینه نقل شده است که وی درهفتاد و سه سالگی بدرود حیات گفت. باری، سحن عطار در "تذکرة الاولیا" ،مبنی بر شاگردی وی در محضر امام خالی از اشکال نمی تواند باشد(1) بایزید تمام مدت عمر مجرد ماند و همسری اختیار ننمود . مدام مست دیدار حق بود چندان که صوفیان پس از وی، سنت ِ سکر را در سلوک ابتدا به او نسبت دادند . در برابر "صحو" و هشیاری که راه خاص جنید بغدادی ، در گذشته (297 ) بود. با این حا ل باز این جنید بوده که به شرح شریعت پسندانۀ پاره ای از شطحیات وی پرداخت. شطح، سخن خارج از حد شریعت گفتن پاره ای از صوفیه بوده است که در حال وجد و بی خویشی،از سر ِ مستی الهی می گفته اند. مانند وقتی که شنید موذنی الله اکبر سرداده است بدون اختیار بر زبانش رفت : " سبحانی، ما اعظم شانی" (چه پاکم من، نیست بزرگتری از مقام و مرتبۀ من ) . دعوی شطح را عقلا نه می توان پذیرفت و نه می توان رد کرد، چون قابل اثبات و رد نیست. متشرعان معاصر بایزید هم بر عکس آنچه حلاج گفته و دعوی خدایی کرده بود،نمی توانستند بایزید را محاکمه و به جرم ارتداد اعدام کنند چون این همه را در حال بی خویشی بیان کرده بود . نقل قول ها از بایزید در بسیاری از آثار معاصرانش آمده است ، اما بطور مشخص سهلکی بسطامی (477ــ399) هجری مولف "کتابُ النوّر" است که سخنان وی را جمع آوری کرده است .این اثر به زبان عربی ست و چند سال پیش با ترجمۀ شیوای دکتر شفیعی کدکنی بنام "دفتر روشنایی" منتشر گردیده است . (2 )

بنا به گزارش استاد، تفسیر جنید برشطحات بایزید امروزه در دست ما نیست اما پاره هایی
از آن در اثر ابونصر سرّاج طوسی بنام "اللمع" وارد شده است.


از پژوهش استاد کدکنی چند مطلب مهم در باره تاریخ زندگی بایزید کشف می شود : نیای بایزید زرتشتی بوده است بنام سروشان که در بسطام اسلام آورد . در باره استادان بایزید جز نام امام صادق در النور نیامده است . استاد دیگری هم بنام" بَدَشی" داشت که در این منبع نیامده است . بیشتر عمر بایزید در بسطام گذشت و متشرعان هفت بار او را از بسطام تبعید کردند . این که نقل کرده اند بایزید امی بوده است صحت ندارد . از میان مریدان وی ابراهیم معاذان نامی متمول بوده و مشکلات احتمالی زندگی او را بر طرف می کرده است . بایزید چند سفر حج هم کرده است .

ادمه دارد
http://zibarooz.blogfa.com/

زیر نویس:

1 : بسطامی بایزید ــ دفتر روشنایی، ص 39 ترجمه دکتر شفیعی کدکنی

2 : همان ، ص 35