عصر نو
www.asre-nou.net

با خروج امريكا از «برجام»، ايران جمهورى اسلامى به كدام سو كشيده مى شود؟


Mon 14 05 2018

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami4.jpg
با تهديد به تحريم اقتصادى جمهورى اسلامى و سپاه پاسداران از سوى اروپا و امريكا و حمايت بخشى از براندازان ايرانى به اين تحريم، "برجام" به جمهورى اسلامى تحميل گشت.

انتخاب ترامپ از سوى مردم به رياست جمهورى امريكا با توجه به وعده انتخاباتى اش كه خروج از "برجام" اهم آن بود صورت گرفت. ترامپ به وعده اش عمل كرد و امريكا را از معاهده برجام بيرون آورد و همزمان در پى سخنانى مردم ايران را خطاب قرار داده و آنها را شايشه زندگى و حكومت بهتر دانست و به حكومت اسلامى ايران از عواقب ماجراجويى هاى (شيعه گسترى) خارجى و دخالت نظامى در سوريه و تسليح گروه هاى تروريستى در سطح منطقه و جهان هشدار داد. آيا از نظر استمرار طلبان ايرانىِ خارج از كشور و پيروان سياسى اصلاح طلبان دينى، اينچنين موضع گيرى سياسى ترامپ بنفع كشور ما نيست تا رو سوى حكومت اسلامى خود كنند و از حكومت بخواهند كه ايران را سپر بلاى ماجراجويى هاى اسلامى با محوريت سياست خارجى شيعه گسترى از جمله در سوريه و عراق و يمن نكند؟

بارى، با عملى شدن وعده انتخاباتى ترامپ تنش ها ميان ايران و سه كشورى كه ايران آنها را دشمن خود مى داند يعنى امريكا، اسرائيل و عربستان بن سلمان بالا گرفت. جمهورى اسلامى سرسختانه با امريكا و اسرائيل دشمنى مى ورزد و با دخالت آشكار در سوريه، عراق و يمن سياست شيعه گسترى را دنبال مى كند . اصلاح طلبان دينى هم در اين خصوص با كليت نظام سازگارى دارند. اما متأسفانه استمرار طلبان ايرانى خارج از كشور با تحليل شتابزده و مغلط و به دليل ترس از شكست سياسى خود كه تماماً در خدمت ماندگارى جمهورى اسلامى ست با جنونى بدتر از "جنون" ترامپ فتيله عمل وى را تا حد "فاشيست" خواندن بالا كشيدند. كورذهنى آنها فهم و درك شان را كاملاً ربوده و نمى توانند فاشيسم اسلامىِ چهل سال اتراق كرده در ايران را كه گزمگانش در روز روشن و در مقابل چشمان خيره رهگذران در خيابانها نوع پوشش اسلامى تحميل مى كنند و با شدت تمام دست به اذيت و آزار دختران و پسران مى زنند، ببينند. كدام حكومت فاشيستى يا نژادپرست سابق در جهان سراغ داريد كه با دخالت در خصوصى ترين امر مردم، اِعمال خشونت كرده باشند؟ حداقل براى چند دقيقه از كورذهنى خود بيرون آييد و سخنان ترامپ را با سخنان خامنه اى در رابطه با اعلام خروج امريكا از برجام مقايسه و تحليل كنيد تا مشاهده كنيد كه كدام بنفع مردم ايران سخن گفته اند ترامپ يا خامنه اى؟ بى ترديد كشورهاى امريكا، اسرائيل و عربستان بعنوان يك قطب و روسيه و ايران بعنوان قطب ديگر به دنبال منافع خود در هركجا از جمله در منطقه ما هستند اما چرا حكومت ما بايست با اتخاذ سياست دخالت در سوريه و عراق و برخى كشورهاى عربى با هزينه هنگفت و به قيمت فقر و سركوبى مردم خود، بر ضد منافع و مصالح ما عمل كند؟ كجا هستند آنهايى كه در محكوم كردن اين سه كشور سراز پا نمى شناسند اما در قبال اعمال شيعه گسترى حكومت خود كه ايران را به مرز خطرناك جنگ كشانده مهر سكوت بر لب بستند و از اجماع بر ضد چنين سياست اسلامى طفره رفته و ترجيح مى دهند تا همچنان به دنباله روىِ نفس گير خود از اصلاح طلبان دينى و حسن روحانى ادامه دهند؟ آيا فعال بودن بر عليه سياستهاى ترامپ، نتانياهو و بن سلمان و منفعل بودن در قبال سياستهاى خانه خراب كن حكومت اسلامى، معنايش بى زور بودن ما در قبال حكومت خودمان نيست؟

در دوران رياست جمهورى ترامپ دو واقعه مهم در دو كشور كره شمالى و عربستان سعودى اتفاق افتاد كه متأسفانه از چشم خواص ايرانى دور مانده است: يكى اصلاحات در سياست داخلى و مديريتى عربستان كه متناظر است به اصلاحات مدنى و ديگرى نشستن كره شمالى و جنوبى به پاى ميز مذكره و توافق هاى اوليه براى قطع آزمايش هاى هسته اى و روابط دوستان ميان دو كشور. اينها دستاورد قابل توجهى ست كه به پاى سياست خارجى رئيس جمهور امريكا نوشته خواهد شد. آيا اينها را بايد به حساب سياست "فاشيستى" ترامپ گذاشت؟ بى اهميت است آنگاه كه ايرانيان استمرارطلب خارج نشين تحث تأثير حكومت اسلامى رئيس جمهور منتخب مردم يك كشور را "ديوانه، روانپريش يا فاشيست" خطاب كنند و با تكيه به همين رفتار كودكانه، سنجش سياسى بى طرفانه در قبال دخالت هاى كشورهاى منطقه را "ترامپيسم" قلمداد كنند و با كمك استمرارطلبان داخل كشور به اذهان القا كنند. جنگ احتمالى با ايران در خصوص وضعيت بحرانى منطقه ما از سوى هر كشور صورت گيرد باعث و بانى اش خود ما و از بى درايتى و بيعرضگى سياسى خود ما بوده است كه نتوانستيم در مقابل تضييقات چهل ساله حكومت اسلامى مان بر مردم و بلندپروازى هاى سياست خارجى آن بايستيم.

گزينهء ايران جمهورى اسلامى پس از خروج امريكا از "برجام"

در جريان جنبش دى ٩٦، جنبشى كه آشكارا خواهان برانداختن جمهورى اسلامى بود اصلاح طلبان دينى افرادى همچون مصطفى تاجزاده را بكار گرفته و وى را بر ضد جنبش فعال كردند. تاجزاده مأموريت داشت تا در ميان مردم و جوانان به تنگ آمده از جور و ستم اين نظام دينى هراس افكنى كرده و آتشى كه بر ضد نظام افروخته شد را خاموش كند. وى همگان را از "سورى زاسيون" شدن ايران تشويش كرد تا كه جنبش را به شكست كشاند. اين امر نمى توانسته آگاه يا ناآگاه در راستاى سياست "چينى زاسيون" نبوده باشد. اين حقيقت را امروز پس از خروج امريكا از "برجام" به روشنى مى توان دريافت. پس از خروج از برجام رئيس جمهور امريكا درخواستهايى از حكومت ايران را مطرح كرد كه جمهورى اسلامى يا بايد بدانها (كه خواستهاى مردم و دربرگيرنده منافع و مصالح ايران نيز هست و مى تواند خطر جنگ را از سر كشور ايران دور كند)پاسخ مثبت دهد يا منفى. پاسخ منفى جمهورى اسلامى در بهترين وضعيت روند فروپاشى نظام است و در بدترين وضعيت "سورى زاسيون" كردن ايران از سوى جمهورى اسلامى. پاسخ مثبت حامل دو گزينه مى تواند باشد يكم، روند آزاد سازى ايران كه قطعاً در توان اين نظام دينى نيست و در مقابلش خواهد ايستاد و دوم، روند "چينى زاسيون" كه براى امريكائيان هر يك از گزينه ها محقق شود تفاوت نمى كند. براى امريكائيان مهم اين است كه جمهورى اسلامى به آن خواسته ها تن دهد. قطعاً وقتى جمهورى اسلامى احساس خطر كند به خواست امريكا تن داده و همزمان براى رفع خطر داخلى از سوى جنبش ها و خيزش هاى سكولار مردم نيز اقدام مى كند و جامعه را بسوى "چينى زاسيون" پيش خواهد برد؛ استمرارطلبان ايرانى داخل و خارج، از آغاز جنبش سكولار دى ٩٦ تا كنون با هراس افكنى در ميان مردم از بابت اينكه اگر اين جنبش تداوم يابد ايران "سورى زاسيون" مى شود عملاً در خدمت چنين سناريو يا تنها گزينه جمهورى اسلامى بوده اند و براى جمهورى اسلامى طول عمر مى خرند. ضعف يا فقدان نيروى سكولار نيرومند، آن معضلى است كه جمهورى اسلامى با دسيسه و تفرقه بدان دامن زد و با كشاندن بخشى از شخصيت ها و گروه ها در قالب استمرار طلبانه بسوى خود، آماده بهره بردارى از آنها در روند احتمالى "چينى زاسيون" خواهد بود.