عصر نو
www.asre-nou.net

درحاشیه پیدا شدن جسد مومیائی شده رضا شاه

اظهار نظری کوتاه ، در رابطه با بحث داغ این روزها
Sat 28 04 2018

رحمان عبدی

برای اظهار نظر در مورد رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی باید تاریخ را خواند، و با نگاه جامعه شناسی تاریخ انرا بررسی کرد. اینکه خوب بود و پدر ایران بوده و یا اینکه همه اش بد بوده درست نیست. درجامعه ایران از زمان ناضر الدین شاه تحت تاثیر دنیای غرب ، جرقه های تفکر مدرن در ان زده شد. چنانکه امیر کبیر یکی از اولین پایه گذاران این فکر مدرن بود. که . ایشان از انجائی که از اولین بنیانگذاران تفکر مدرن بعد از عباس میرزا و فراهانی ها بود ، در ضمن بیان تناقض جامعه ما نیز بود . چرا که در همان حال بجای حمایت و پشتیبانی از نیروها و چنبش های مدرن در جامعه ، در جنگ تازه اغاز شده بین سنت و مدرنیته . به پشتیبانی از نیروهای سنتی دربار بر خاست و جنبش مدرن بابیه را قتل عام کرد. از ان زمان تا کنون در روند حرکت حامعه ما محور اصلی جنگ ، جنگ بین مدرنیسم و ستنت بوده است و همچنان ادامه دارد.

شکست جنبش ها و انقلاب های مشروطه و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نیز در این عرضه قابل بررسی و تحلیل است . ندیدن میدان جنگ اصلی از طرف نیروهای سیاسی و مترقی انان را به مواصع انحرافی و گاها ضد دمکراتیک سوق داده است. با شکل گیری پیش شرط ها و بوجود امدن زمینه های انقلاب مشروطه نیروهای مدرن توانستند در بسیاری از زمینه ها رشد کرده و نیروی ستنت را به عقب نشینی وادارد که منجر به پیروزی انقلاب مشروطیت شد. ولی از انجائی که بنا به شرایط تاریخی کشور ما و پروسه چند صد ساله استبداد و حمله و کشتار و غارت و سرکوب ، چنان شرایظ فرهنگی شکل گرفته که بر بستر ان همیشه دیکتاوری در کشور ما باز تولید می شود . این است که می بینیم خروجی انقلاب مشروطه ، رضا شاه می شود ، با ذهنیت ، دیکتاتوری چکمه پوش و اما در همان حال گرایش به مدرنیزاسیون جامعه. بر بستر این تاقض است که می بینیم نیروهای مدرن جامعه را قلع و قمع می کند و دهان دگراندیشان را می بندد ، و هر نیروی مخالفی را سرکوب میکند .از طرفی هم با توسل بزور می خواهد جامعه را مدرن نماید . که تلاشی نا فرجام بود.نمی توانست تشخیص دهد که مدرن نیزم با فرمان شکل نمیگیرد و در جامعه نهادینه نمی شود . بلکه هر پدیده ای که بخواهد در جامعه شکل بگیرد و نهادینه شود ، می بایست بر بستر یک پروسه که فلسفی وجود انرا در جامعه تحکیم کرده باشد ، شکل بگیرد ، و ماندگار و نهادینه شود. برای مثال ، به فرمان رضا شاه در مورد کشف حجاب اجباری نگاه کنید . حجاب با فرمان و به زور ژاندارم و امنیه برداشته شد ولی از انجائی که بدون پیش زمینه های فکری بود ، و بر بستر فلسفه وجودیخود شکل نگرفت بود ، با یک فرمان دیگر از طرف خمینی سنیی نقض شد و از بین رفت. لذا اگر چنین به مسائل تاریخی بنگریم. دیگر هیچ پدیده ای را سیاه سیاه یا سفید سفید نمی بینیم. بلکه به یک بررسی منطقی تن در خواهیم داد ، و خواهیم پذیرفت که رنگ های دیگری هم وجود دارد .

در مورد رضا شاه هم چنین است به لحاظ تاریخی برای جامعه ایران بسیار مثبت بود در زمینه مدرنیزم ، و از طرف دیگر سرکوب گر و مستبد بود که به تحکیم فرهنگ دیکتاتوری کمک شایانی کرد و جامعه بسته را بسته تر نمود . بدون اینکه توجه شود که در جامعه بسته توسعه شکل نمی گیرد.این تتناقض رضا شاه ، خود نشان بارز تناقض جامعه ما می باشد ، که منشاء و خواستگاه ان همانا فرهنگ اقتدارگرائی شگل گرفته در روند تاریخ جامعه استبداد زده ما است. برای برون رفت از این تناقض می بایست به تمرین دمکراسی پرداخت و یکی از اولین سر تیتر های دمکرات بودن همانا به رسمیت شناختن مخالف نظری و دگر اندیشان است.