عصر نو
www.asre-nou.net

به مناسبت فوت هاوکینگ


Sun 18 03 2018

فرهاد قابوسی

استیفن هاوکینگ نماد بارز علم معاصر بود، سنت گرا، متظاهر، باطن پوش، بی توجه به تجربه و منطق و علاقمند به نمایش بجای دانش. برطبق مد زمانه می اندیشید و از اندیشه بکر و منطقی گریزان. کار علمی اش سبب درجازدن و عقب نگهداشتن علم و بینش علمی شد و به این جهت سبب عقب نگهداشتن بینش انسانی معاصر گشت. لذا عجب نیست که در انتهای عمر غریزه مندانه سر از مابعدالطبیعه "طرح هوشمند" در آورد که روشنگر فقدان بینش علمی او ست (1). در دنیای مد و تظاهر، مدل بود و مدل ماند. چنان که قابل بستن به هر آخوری بود. به بیسوادان خدانشناس که با بیسوادیشان آب به آسیاب مابعدالطبیعه می ریزند، و به "فعالین سیاسی" حرفه ای که تظاهراتشان بر علیه جنگ ویتنام بهانه ای بود برای توجیه "دموکراسی" سرمایه داری. کمااینکه او واقعا بر علیه سلطنت انگلیس نکوشید که معلم آمریکای شمالی در استعمار و معاون اصلی و بهره برنده امپریالیسم معاصر آمریکاست.

کارش را می شناختم و در کنفرانس های بین المللی سخنرانی های اورا شنیده بودم. کار اصلی اش در حول و حوش نظریه جاذبه و حدّ "سیاهچاله" آن بود. اما با همه بوق و کرنای «بی. بی. سی.» به کنه این نظریه نرسید. دانشش از این نظریه، باوجود شهرتش، مثل بسیاری دیگر سنتی و لذا سطحی بود. همچنانکه دستکم سه بار مجبور شد نظرش را در مورد "سیاهچاله" ها تغییر دهد و آخر سر حتی وجود سیاهچاله ها را انکار کند (2). چون فاقد درک صحیحی از نظریه کوانتوم و ریاضیات لازم برای فهم صحیح فیزیک بود.

کتابش که "فیلم" شد، تظاهری است برای "علم" و مدرکی است برای «جهان بینی صنعتی» سطحی که خصوصا در امپراطوری انگلیس برای عوام باسواد تحت نام "جهان بینی علمی" فروخته می شود. نظیر هموطنش نیوتن در فلسفه علمی بیسواد بود و قاصر از اندیشه منطقی در علم. اما به یمن نفوذ «رویال سوسایتی» در فرهنگ سطحی معاصر، مشهور شد. همچنانکه شهرت در دنیای معاصر دلیلی بر بیدانشی مشهور است.

همان شهرتش در متن فرهنگ معاصر (غربی) که ظاهر را بر باطن، کمیت را بر کیفیت و شکل را به ذات ترجیه می دهد، نشان می داد که بیشتر اهل نمایش است تا تحقیق. استدلالش معمولا سطحی بود و "فنّی" (بدون درک عمق محتوا). لذا نشانی از تعمق منطقی و بینش تجربی نداشت. باوجود کار در حوزه فضاهای منحنی، همچنان از منظر سنتی مسطح اقلیدسی به انحناء می نگریست. لذا رفتارش مناسب دنیای معاصر غرب بود که به ظاهر مدرن و در باطن سنتی مانده است و از دانش نمایش و از "دانشمند" ستاره تلویزیون و سینما می سازد.

نماینده بارز ولگاریسم علمی بود که از یکسو سر عوام تحصیلکرده را شیره می مالد تا او را از نگرش علمی انتقادی به شرایط جهان معاصر باز دارد. و از سوی دیگر با تبعید تجربه و منطق از حوزه علم مولد بینش "مابعد واقع" و "مابعد حقیقت" در علم معاصر است (3). که به ولگاریسم فرهنگی و سیاسی معاصر منجر شده است و "دانشمندانی" چون هاوکینگ و "سیاستمدارانی" چون ترامپ را ممکن می سازد (4).

اشتباه نشود، به سبب تنبلی علمی، کمبود دانش ریاضی و عدم انتقاد از علم، "علم" معاصر و در متن آن هاوکینگ مدعی نظریه کوانتوم (معتقد به "دوگانگی ذره ـ موجی" ذرات اساسی فیزیکی) از اولین مدافعین "حقایق آلترناتیو" (ذره و موج) بودند. تفسیری بیسوادانه از "حقیقت" های "موازی" در مورد موضوع معین که از طریق "اطاقهای فکری" محافظه کاران خداشناس مسیحی آمریکای شمالی در میان مدافعین ترامپ رایج شد.




حواشی و توضیحات:

(1)

http://worldnewsdailyreport.com/stephen-hawkins-admits-intelligent-design-is-highly-probable/
(2)
http://www.independent.co.uk/news/science/stephen-hawking-there-are-no-black-holes-9085016.html
(3)
Post-fact. Post-truth.
(4)

بنگرید به مقاله سابق من تحت عنوان «چرا آقای هاوکینگ اشتباه می کند» در همین سایت:

http://www.asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=39643