نظارت کارگران بر بودجهی اجتماعی واحدهای تولیدی
Thu 8 03 2018
س. حمیدی
شهرهای امروزی ایران را هرگز با برنامه و نقشهای از پیش طراحی شده نساختهاند، بلکه این شهرها همراه با گسترش شهرنشینی، بیرویه و ناخواسته خود را بر پهنهی زمین گستردهاند. جانمایی و حضور کارخانهها نیز در فضای درونی شهرها از این قاعدهی کلی برکنار نمیماند. همچنان که با گسترش شهرها، کارخانههایی نیز از درون محلههای مسکونی آن سر برآوردند. برای جلوگیری از این موضوع از اواخر دههی چهل تصمیم گرفتند تا در حاشیهی شهرهای بزرگ، شهرکهای صنعتی احداث گردد. از آن پس قرار شد تا تمامی واحدهای صنعتی در چنین شهرکهایی مستقر شوند. اما به زودی این فکر نیز به فراموشی سپرده شد. چون رشد بیرویه و ناهمگون شهرها خیلی زود همین شهرکهای صنعتی را نیز در نوردید. در نتیجه بسیاری از شهرهای کشور اینک از مسایل کوچک و بزرگ زیست محیطی رنج میبرند.
با این رویکرد کارخانهها اکنون خیلی راحت فضای عمومی شهرها را به آلودگی میکشانند. پالایشگاهها، صنایع پتروشیمی، کارخانههای سیمان، معادن و واحدهای تولید فولاد بیشترین تأثیر منفی را در محیط زیست شهرها بر جای میگذارند. همچنان که در جنوب تهران پالایشگاه نفت و کارخانهی سیمان همواره اعتراض عمومی مردم و به خصوص ساکنان محلی آن را برانگیخته است. اراک هم امروزه از آلودهترین شهرهای ایران شمرده میشود و شهروندان آن بارها به همین منظور ضمن تجمع در میدان اصلی شهر به اعتراضی همگانی دست زدهاند. مردم زنجان هم فعالیت بیرویه و غیر استاندارد معادن حاشیهی شهر را باعث فزونی بیماران سرطانی در سطح شهر میدانند. چنانکه اعتراض عمومی مردم این شهر بارها حتا در رسانههای دولتی انعکاس یافته است.
در جنوب کشور بندرعباس نیز یکی از آلودهترین شهرها شمرده میشود. گازهایی که از پالایشگاه این شهر متصاعد میگردد تا فاصلهی دهها کیلومتری تمامی فضای شهر و حاشیهی آن را در برمیگیرد تا آنجا که ذرات آلایندهی "آلمینیوم المهدی" دیگر در جایی از شهر به حساب نمیآید. بدون تردید گاز و ذرات آلاینده به گونهای مستقیم یا غیرمستقیم جسم و جان شهروندان بندرعباسی را به چالش میگیرد تا همچنان بر آمار بیماران سرطانی شهر بیفزاید.
اما بحث اصفهان از تمامی این شهرها جداست. فولاد مبارکه، ذوب آهن، سیمان، پتروشیمی و خلاصه پالایش نفت اصفهان هرکدام به تنهایی کفایت میکند تا دهها شهر بزرگ و کوچک حاشیهی خود را به آلودگی بکشانند. در کرمان و یزد هم شهرهای بزرگ و کوچک این دو استان از آلودگیهای زیست محیطی رنج میبرند. توسعهی غیر استاندارد و نامتوازن معادن چنین رویکردی را به شهروندان این مناطق تحمیل نموده است. انگار معادن بافق، شهربابک، خاتونآباد، زرند، سیرجان و گلگهر برای آلوده کردن محیط پیرامون خود مسابقه گذاشتهاند. گفتنی است که در آلایندگی معادن ثروتی تولید میشود که آن را به جایی دیگر انتقال میدهند، اما تبعات ناسالم و آسیبزای آن برای مردم منطقه باقی میماند.
در برخی از مراکز بزرگ تولیدی کشور درصد خاصی از بودجهی سالانهی کارخانه به فعالیتهای اجتماعی اختصاص مییابد تا ضمن آن شاید از زیانهای زیست محیطی آنها جبران به عمل آید. با این همه مراکز تولیدی کشور به همین آسانی حاضر نیستند که بخشی از بودجهی سالانهی خودشان را در راه فعالیتهای اجتماعی صرف نمایند. حتا آنگاه که به تخصیص چنین بودجهای رضایت میدهند تیمی برای فوتبال راه میاندازند که دزدی گردانندگان و مدیران تیم، بخش زیادی از درآمد سالانهی کارخانه را میبلعد. اینک تیمهای تراکتورسازی، پیکان، مس، سایپا، نفت، ذوب آهن و فولاد همه نامهای آشنایی هستند که تنها هزینهی دهها میلیاردی روی دست مراکز تولیدی کشور میگذارند، بدون آنکه در رفاه و آسایش نیروی انسانی کارخانه نقشی اثرگذار داشته باشند. چنین سیاستی از سوی دولت جمهوری اسلامی به کارخانههای کشور تحمیل میشود تا از میزان بودجهی سالانهی خود به وزارت ورزش و جوانان بکاهد.
قسمتهای دیگری از بودجهی اجتماعی کارخانهها نیز در راه سفرهای زیارتی خودیهای کارخانه به جمکران، مشهد و یا کربلا و نجف حیف و میل میگردد. حتا با همین پولها دستههای عزاداری تاسوعا و عاشورا راه میاندازند. بدون تردید مدیران تحمیلی دولتی با تبلیغاتی از این دست، زمینههای کافی برای دزدیهای مافیایی خویش فراهم میبینند.
ولی مدیران تربیت بدنی واحدهای تولیدی کشور به جای این هزینههای کلان میتوانند ورزشگاهی ویژه برای خانوادهها و کارکنان کارخانه راهاندازی نمایند که به طبع رضایت بیشتری را برای کارگران به همراه خواهد داشت. اما متأسفانه مدیران مراکز تولیدی کشور از راهاندازی چنین ورزشگاههایی در واحدهای تولیدی خود سر باز میزدند.
تأسیس مدارس تخصصی نیز از اهدافی است که به حتم در همین فعالیتهای اجتماعی جا میگیرد. مدرسهای که بدون تردید باید با موضوع تولید و نیاز نیروی انسانی کارخانه همخوانی و همسویی داشته باشد. شکی نیست که مدیران ارشد کارخانه میتوانند بخشی از نیروی انسانی خودشان را بدون واسطه از فارغالتحصیلان همین مدارس صنعتی تأمین کنند. احداث مدارس صنعتی و تخصصی از سوی کارخانههای بزرگ در نهایت میتواند به افتتاح دانشکدههایی بینجامد که برای تربیت نیروی انسانی متخصص آنان نقش سازندهای داشته باشد. به طور کلی تعامل این گروه از دانشکدهها با کارخانه به انتقال تجربه از کارخانه به دانشکده و یا بالعکس یاری میرساند و ضمن آن نیروهای پرتجربه به فضای کارخانهها راه خواهند یافت.
مدیران ارشد کارخانه در عین حال فعالیت اجتماعی کارخانه را با احداث و راهاندازی درمانگاههای عمومی در روستاها یا محلههای همجوار به پیش خواهند برد. روستاها و محلههایی که ساکنان آن به طبع همواره از آلودگیهای زیست محیطی کارخانه رنج میبرند.
جدای از این کارخانهها در تأمین نیروی انسانی خود لازم است که به فارغالتحصیلان منطقهای امتیاز بیشتری بدهند. به گونهای که لااقل نصف نیروی انسانی خود را از همین افراد بومی و محلی انتخاب کنند. چنین رویکردی رضایتمندی بیشتری را برای طرفین به همراه خواهد داشت. احداث پارک و بوستان عمومی در حریم یا حاشیهی کارخانهها هم میتواند از نارضایتیهای مردم محلی بکاهد. در عین حال مدیران کارخانه ضمن راهاندازی فضای سبز به بخشی از نیازهای زیست محیطی مردم منطقه نیز پاسخ خواهند گفت.
همچنین مردم محلی حق دارند تا از مدیران مراکز تولیدی بخواهند که در محلهی ایشان دستگاه اندازهگیری میزان آلایندگی نصب و راهاندازی گردد. به طبع همراه با آمارهایی که روزانه از این راه به دست خواهد آمد بر کاهش میزان آلایندگی محلی کارخانه نیز نظارت خواهد شد. بدون شک سمزدایی از مردم و فضای محله را باید به خود کارخانه سپرد. کارخانهای که متأسفانه با تولید ناسالم و غیر اصولی خود، آلودگی و بیماری را برای مردم محلی به ارمغان میآورد.
طی ماههای گذشته گزارشهای فراوانی در سایتهای خبری داخل کشور انعکاس یافته است که ضمن آن کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی کشور نارضایتی خودشان را از نحوهی هزینهکرد بودجهی اجتماعی واحدهای صنعتی کشور اعلام نمودهاند. کارگران مدعیاند که حاصل تلاش و کوشش آنان در جاهایی هزینه میشود که تنها نیاز شخصی مدیران تحمیلی را برمیآورد. در عین حال مدیران ارشد کارخانه جدای از کارگران به خواست و نیاز مردم محل نیز بیاعتنا باقی میمانند. مردمی که در همسویی با کارگران کارخانه به اجبار و ناخواسته بر بخشی از آلایندگیهای کارخانه گردن میگذارند. ولی مدیران تحمیلی کارخانه پشت باتوم و چماق نیروهای امنیتی منطقه پناه میگیرند تا بودجهی اجتماعی کارخانه را به همان جایی بکشانند که از قبل انتظارش را داشتهاند.
پیش از انقلاب بهمن بسیاری از کارگران کارخانههای بزرگ کشور بیش و کم بر بودجههای اجتماعی واحد خود نظارت به عمل میآوردند. ولی امروزه تشکلستیزی مدیران دولتی راه را بر نظارت کارگران بسته است. در نتیجه مدیران ارشد مراکز تولیدی و خدماتی کشور بودجههای اجتماعی کارخانه را در جایی سوای خواست و نیاز کارگران به مصرف میرسانند. تشکلهای آزاد کارگری ضمن کار توضیحی و تبلیغی همراه با اعتراضی همگانی میتوانند به مدیران واحدهای خود تفهیم نمایند که هزینهکرد بودجهی اجتماعی بدون نیازسنجی مستقیم از کارگران کارخانه ناممکن خواهد بود. به همین منظور لازم است تا کمیسیونی از مدیران کارخانه و نمایندگان کارگران به همراه نمایندگان محلی تشکیل و راهاندازی گردد. همین کمیسیون ضمن نیازسنجی از کارگران و اهل محل در نهایت بر نحوهی هزینهکرد بودجهی اجتماعی کارخانه نظارت خواهد نمود. در غیر اینصورت، کارگران میتوانند نظارت بر بودجه اجتماعی را تا حصول نتیجهی نهایی در مطالبات خود بگنجانند./