عصر نو
www.asre-nou.net

«تاتی تاتی کردن» با « امام جمعه تویسرکان»


Wed 21 02 2018

رضا شکیبا

* در تکمله ای که محمد نوری‌زاد( از اعضای جمع 15 نفرهِ طرفدار رفراندوم) از مضمون سرراستِ «طرح رفراندوم» ارائه داده، (نقل به مضمون)می گوید: ما نمی خواهیم با «تاتی تاتی» به طرف جمهوری اسلامی برویم...ما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم.

(رجوع کنید به: دقایق پایانیِ مناظره محمد نوری زاد با علی جوادی در برنامه دیدگاه)

* بعد از شنیدن گفتارِ توضیحیِ «محمد نوری زاد»، این سوال به طور جدی پیش رو قرار می گیرد که اگر مضمون رفراندوم پیشنهادیِ «جمع 15 نفره» به معنای «تاتی تاتی کردن» با جمهوری اسلامی نیست پس تاکید بر عبارت « گذار مسالمت آمیز» در طرح پیشنهادی به چه معناست؟

*وقتی که در «طرح مزبور» صراحتاً تاکید شده که« جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست» و از طرف دیگر آقای «نوری زاد» در تکمله فوق صراحتاً تاکید می کند که « ما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم» پس به نظر می رسد که عبارت :« گذار مسالمت آمیز» در این وسط مثل « نخود توی شله زرد» جایی ندارد!

* اگر ( به فرض محال) «جمهوری اسلامی قابل اصلاح بود» یحتمل همراه با 15 شخصیت «رفراندوم طلب» می شد به طرف او «تاتی تاتی» جلو رفت و « گذار مسالمت آمیز آن را به یک «دموکراسی سکولار پارلمانی» با «رای گیری آزاد» فراهم کرد اما حالا که به استناد مفاد طرح ( و 15 امضایِ پایِ آن) «جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست» پس گزاره «امکان پذیریِ گذار مسالمت آمیز» ( با پوزش از همه 15 نفر) از «حیز انتفاع» ساقط است!

*به عبارت دیگر اگر «ثقل سلبیِ» طرح رفراندوم در جمله « جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست» قرار گرفته و «محور اثباتی» آن در آلترناتیو « دموکراسی سکولار پارلمانی» حک شده - آنچه در این وسط می تواند گذار از اولی به دومی را مهیا کند، نه «گذار مسالمت آمیز» بلکه «گذار قهرآمیز» است!

*فرض کنیم که «جمع 15 نفره» را نه برای «تعیین تکلیف حکومت اسلامی» بلکه ( در مقیاسی کوچکتر) برای تعیین تکلیف «امام جمعه تویسرکان» به کمک خواسته ایم. امام جمعه مزبور ( به استناد هزار و یک شاهد زنده) به « مال و ناموس و قاموس و طاووس و کیکاووس» دست درازی می کند و چون اصلاح پذیر نیست الزاماً باید سرنگون شود. اما چطور؟ اگر «سازو کار سرنگونی» در فریم « گذار مسالمت آمیز» تعریف شود تنها گزینه ممکن این است که امام جمعه و جانشین او را در یک مراسم « تودیع و معارفه»، جابجا کنیم که در این صورت هیچ «فعل سرنگونی» صورت نگرفته بلکه «امام متجاوز» را مثلاً از «تویسرکان» به «قهدریجان» اعزام کرده و این بار به جای شغل امام جمعه گی به ریاست « بنیاد ساماندهی زنان بی سرپرست» تغییر کاربری داده ایم. آنچه در تغییر مزبور رخ داده نه « سرنگونی امام جمعه» بلکه «تاتی تاتی کردن» با ایشان از طریق « گذار مسالمت آمیز» است.

* رجوع به واقعه تلخِ «حلول ماه خمینی» در «آسمان تاریخ ایران» نشان می دهد که ایشان ( مدتها قبل از این حلول نحس) با صدای غَرا فرمودند: «من تو دهن این دولت می زنم؛ من دولت تعیین می کنم!» خمینی در تاریخ یاد شده، «سرنگونی شاه» را به عنوان «هدف سلبی» و « دولت تعیین می کنم» را به عنوان «هدف اثباتی» و « تو دهن این دولت می زنم» را به عنوان « سازو کار سرنگونی» انتخاب کرده بود؛ حال اگر می گفت: من شاه را سرنگون می کنم؛ من « با گذار مسالمت آمیز» دولت تعیین می کنم- نه تنها قدرت را قبضه نکرده بود بلکه در بهترین حالت، هنوز هم در یک «جمع 15 نفره» در حال جویدن ناخن بود!

* نتیجه گیری اول: اگر «مضمون سلبی» طرح پیشنهادی 15 نفره ( به زعمِ محمد نوری زاد و عبارت «جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست») جز «سرنگونی» نیست و «مضمون اثباتی» طرح مزبور، « دموکراسی سکولار پارلمانی» است آنچه که در این وسط قرار می گیرد نمی تواند « گذار مسالمت آمیز » باشد چون اگر گذار مسالمت آمیز در وسط آن نقطه سلبی و این نقطه اثباتی قرار بگیرد- نتیجه به دست آمده چیزی نیست جز مثال مربوط به «امام جمعه تویسرکان»!

* نتیجه گیری دوم: در نقطه مقابلِ «گذار مسالمت آمیز»، اگر جمهوری اسلامی ( بنا بر ضرورت تاریخ) باید با «قهر مردم» ساقط شود آنگاه جانشین او الزاماً باید « دموکراسی سکولار شورایی» باشد و نه « دموکراسی سکولار پارلمانی» و عوض کردن صفت «شورایی» با صفت «پارلمانی» (در آلترناتیو حکومت اسلامی)، معنایی ندارد جز اینکه بعد از سرنگونی حکومت اسلامی (از طریق « قهر مردمی)، فی الفور و بدون تعارف «سلاح های قهر » را از مردم بگیریم و به جای آن قلم های «تاتی تاتی» را برای رای دادن به آلترناتیو «دموکراسی سکولار پارلمانی» به آنها بدهیم!

*نتیجه گیری سوم: خمینی هم وقتی که گفت:«تو دهن این دولت می زنم» در حقیقت، این «زدن» را از طریق سوار شدن بر « قهر مردمی» که کلانتری ها و زندان ها و پاسگاهها را تصرف کردند عملی نمود و وقتی به مرحله « من دولت تعیین می کنم» رسید، «اسلحه های سرنگون سازیِ شاه» را از دست مردم گرفت و با دادن «قلم تاتی تاتی» به مردم، آنها را پای رفراندوم «آری یا نه» به حکومت نحس اسلامی کشاند!

*نتیجه گیری چهارم: اگر قرار باشد( و قرار هست) که جمهوری اسلامی با «قهر مردمی» و در سنگرهای خیابانی ساقط شود؛ اگر قرار باشد مردم در «مرحله سلبی» ( یعنی سرنگونی) نقش اصلی را داشته باشند- پس چرا باید در «مرحله اثباتی» یعنی مرحله « من دولت تعیین می کنم»، نقش فرعی ( و رای دهنده منفعل) را ایفا کنند؟

*نتیجه گیری پنجم: مردمی که در مرحله «سرنگونی» ( چه سرنگونی شاه و چه جمهوری اسلامی) حرف اول را زدند و می زنند- در مرحله «تعیین دولت» هم باید حرف اول را بزنند و این « حرفِ اول» در تشکیل «دموکراسی سکولار شورایی» عملی و متحقق می شود و نه در « دموکراسی سکولار پارلمانی»!

*نتیجه گیری ششم:اگر روزی مردم قبول کنند که با این جمع ۱۵ نفره ( که بعضاً سابقه مبارزه یک خط در میان با جمهوری اسلامی را در کارنامه دارند) همراه شوند- آن روز، روزی است که این جمع قبول کنند که سه عبارت مشکوک « سرنگونی از طریق گذار مسالمت آمیز» ، « رفراندوم با رای آزاد مردم» و « دموکراسی سکولار پارلمانی» را با سه عبارت شفاف: « سرنگونی از طریق گذار قهر آمیز» ، « خلع سلاح نکردن مردم » و «تشکیل دموکراسی سکولار شورایی» تغییر دهند.

* نتیجه گیری هفتم: من الخلق توفیق...

******

در مقاله بالا سعی کردم که از مبتلا شدن نوعی «آوتیسم چپ» که با شنیدن کلمه «رفراندوم » به تکرار سوالِ اصول گرایانه: «رفرم بهتر است یا انقلاب؟ » می افتد دوری کنم.