غم ستاره
Sat 18 11 2017
فرخ ازبرى
چو رهگذار آخرين ترانه اى
به ياد روى تو من آه مى كشم
مرا به خانه مى برى به هر سحر
به جاى تو هنوز، ماه مى كشم
چنان بسوختم دَمِ خزان سرد
به سان لاله داغ بر دلم نشست
از اين غروب سايه سار لحظه ها
غم ستاره هاى رفته پر شكست
در اين غبار بى سوار كوچه ها
به پنجره بسته چشمِ خوش مدار
كه ناكسان شب نواز را به باغ
دگر خزان ما نمى شود بهار
كسى به فكر عاشقان خسته نيست
ولى چه جاى دل بريدن است باز
شفق ز روى دلبران شراره شد
خيال تو هميشه با من است باز .
فرخ ازبرى _ آلمان
١٧ نوامبر ٢٠١٧
|
|