عصر نو
www.asre-nou.net

فرضیه بیگ بنگ: پس مانده خرافات مسیحی

عالم نمی تواند آغازی داشته باشد!
Fri 10 11 2017

فرهاد قابوسی

دنیای انتشارات مجازی امروز، دنیایی سطحی و هردمبیل است. هر کودکی می تواند در "یوتیوب" خودنمائی کند و هر کسی در سایتی سخنپراکنی نماید. کمااینکه پربیننده ترین انتشارات مجازی از آنِ نمایش حیوانات است و مشخص ترین عارضه اش پدیده ای ضد فرهنگی بنام ترامپ در کشور مولد اصلی این "منبع مجازی" محسوب می شود. به این واسطه و یعنی مجازی بودن زمینه است که چون "سیمولاسیون" کمپیوتری بجای حقیقت نشسته است، اندیشه ها و بینش های معاصر سطحی تر شده اند. تاجائیکه حتی در حوزه نشر مقالات علمی نیز بواسطه امکانات مجازی انتشار، کیفیت بسیار پائین آمده است. در این میان اکثریت "حقایق" نجوم، رصد و جهانشناسی معاصر را سیمولاسیون های مجازی کمپیوتری تشکیل می دهند که تعداد فرضیه هاشان از احکامشان فراتر است. سخافت این "علم" مجازی چنان است که اساس جهانشناسی که فرض چهاربعدی بودن عالم است، نه تنها تاکنون قابل اثبات نبوده است، بلکه بواسطه ساختار دو بعدی علوم دقیقه غیر قابل اثبات بنظر می رسد. اما عدم توجه به این مهم نشان می دهد که علم هنوز از قید و بند ارسطوئی آن رها نشده است. تاجائیکه در خلاء اثبات ناپذیری فرض چهاربعدی عالم بعنوان اساس جهانشناسی، تمامی فرضیه‌های مربوطه نظیر "بیگ بنگ" نیز افسانه هایی پادرهوا شده اند.

از آنجایی که دانش صنعت زده معاصر نیز به جهت سیادت "کمپلکس نظامی ـ صنعتی" غربی در جهان در گرو همین "دنیای مجازی" است، دانش طبق تعریف غیر دینی، مقلوب و به بیدانشی دینی تبدیل شده است تا دانسته و ندانسته افسانه های مسیحی را که برسنت تفکر غربی سنگینی می کنند، ادامه دهد. به این طریق مابعدالطبیعه ای که در حضور علم می بایستی تبعید می شد، دوباره از در دانش مسیحیت و صنعت زده، وارد شده و علم را مبدل به افسانه هایی نظیر "جهان های موازی" کرده است. مقصود از دانش مسیحیت و صنعت زده، آن دانشی است که مقولات اساسی آن نظیر "نقطه"، "جرم" و "انرژی" به جهت صنعت زدگی اش، بدون تعریف منطقی بکار برده شوند! و بواسطه دینیت اش متکی بر تصورات مسیحی نظیر "بی نهایت "موثر"" آگوستین قدیس در "نظریه مجموعه های بی نهایت" کانتور ریاضیدان، "احکام ترکیبی ماقبل تجربی" متافیزیکی کانت و هیلبرت ریاضیدان و خلقت زمانی عالم لومتر کشیش باشد. یعنی دانش معاصر اساسا آلوده به خرافات مسیحی است. تا جایی که همچنانکه ریاضیدان برجسته کارل لودویگ زیگل در نامه ای به شاگردش آندره ویل (موجود در آکادمی علوم فرانسه) تذکر داده است، علم فاسد شده است.

مشخص ترین عناصر دینی این بی‌دانشی، فرض "بیگ بنگ" یا خلقت زمانی عالم است. واضع این فرضیه، کشیشی بنام ژرژ لومتر بود که جهت تلفیق نظریه جاذبه نسبیتی با دین مسیحی، شروع خلقت (الهی) عالم را در زمان معینی مطرح کرد. در حالیکه ساختار زمان و مکان قبل از وجود عالم! و لذا تبیین زمانی خلقت عالم قابل بیان با هیچ نظریه ای نیست. لذا بالاجبار می بایستی افسانه بیگ بنگ چندی بعد از "خلقت" شروع شود. اما نادرستی اساسی این افسانه را می توان در عدم توافق محرز نظریه های نسبیت عمومی (جاذبه کلاسیک) با نظریه کوانتوم دید. که در عدم کوانتیزاسیون مولفه زمانی کمیات فیزیکی منعکس است. خصیصه ای که خبط اساسی هر فرضیه متکی بر زمان را روشن می کند. به این طریق ما در مورد فرض بیگ بنگ با افسانه بزرگسالان روبرو هستیم که متکی بر خرافات مسیحی ضد علمی است. افسانه هایی که صرفا لایق نقالی قهوه خانه ها هستند.

بواسطه تبلیغ این گونه افسانه های مسیحی است که مدعیان مخالف دین اسلام به مخالفین اندیشه علمی تبدیل می شوند. شخص عاقل دراین میان درمانده است که به مسخرگی این روایات باصطلاح علمی بخندد که نظیر سریال کودکانه "بیگ بنگ" غیرقابل تحمل است. یا به حال معتقدین به افسانه بیگ بنگ بگرید.

حقیقت اما اینست که تخریب علم بوسیله دین مسیحی که در هزاره تاریکی عقل اروپا شروع و با کشتار و ایذاء دانشمندان و متفکرین اروپائی عصر رنسانس توام بود، نه تنها بعدها بواسطه انحصار تحصیل و تدریس در کلیسا و نظارتش بر آکادمی ها تا قرن نوزده ادامه یافت، بلکه از قرن نوزده تا دوران کنونی نیز باز تحت تاثیر نفوذ کشیشانی نظیر ریمان و کانتور و لومتر دوام یافته است.

توضیحی در مورد ساختار دو بعدی علوم دقیقه:

کسانی که به مقالات علمی (فارسی) راقم در این سایت آشنا هستند (بنگرید به ذیل نام من در آرشیو همین سایت)، تناقضات و مشکلاتی را که در رابطه با فرض چهاربعدی (و نیز بیش بعدی) عالم معرفی و مطرح کرده ام، در آن مقالات خواهند یافت. اما به خواهش دوستان این توضیحات را برای فهم بهتر مقاله ام تحت عنوان «فرضیه بیگ بنگ ...» اضافه می کنم.

یک: تاکنون (حداقل در صدو پنجاه سال اخیر پس از مساعی مفصل) امکان اثبات علمی [تجربی و یا منطقی (ریاضی)] چهاربعدی بودن عالم ممکن نبوده است. حتی اعلام این مسئله بعنوان پنجمین مسئله هزاره فیزیک در سال 2000 میلادی نیز در هفده سال اخیر تغییری در اثبات ناپذیر بودن آن نداده است. به دلایلی که می آید، قابل اثبات هم نخواهد بود!

دو: مقصود از ابعاد در عرف متداول نظریه های علمی، ابعاد مستقل از هم ("درجات آزادی") اند. که حرکت آزاد! در مسیر آنها ممکن است. چون استعمال ابعاد وابسته به هم در نظریه (مدل) علمی، سبب اشکالات اساسی نظیر پیش آمدن روابط قید و شرط ("کُنسترینت") و ضرورت حل آنها می شود. حل این قیود در نهایت منجر به تقلیل تعداد ابعاد باقی مانده نظریه به دو بعد مستقل از هم می شود.

سه: مقصود از ابعاد (مستقل) ابعاد منحنی الخط نظیر دو بعد روی سطح (!) کره است: نظیر مدارت و نصف النهارات، که کافی برای تعیین هر نقطه روی آنست. داخل کره (صلب) حرکت آزاد ممکن نیست.

چهار: قضایای اساسی علم نظیر قضیه تعادل ساختمانی (مثلا قضیه ک. آ. م.) اثبات کرده اند که: "هر سیستم دینامیک (همه سیستمهای فیزیکی) تنها با دو بعد مستقل از هم در مقابل اختلالات جزئی متعادل است. و در صورت فرض بیش از دوبعد مستقل، سیستم نامتعادل شده و از هم خواهد پاشید".

پنج: فرض فضایی با سه بعد (و یا بیشتر) مستقل از هم مواجه با تناقض قضیه باناخ ـ تارسکی است: "در فضایی سه بعدی می توان پس از تکه تکه کردن یک کره صلب (!) و چرخش آن تکه ها، دو کره هم حجم با کره اول را ساخت". .

اساس ساختار علوم دقیقه: فیزیک (متکی بر کمیت نیرو (انحناء)) و ریاضیات (توپولوژی متکی بر کمیت انحناء) است: انحناء یک کمیت متناوب دو گانه است: کمیات دیگر نظیر اندازه حرکت و انرژی در فیزیک و کُنکسیون در توپولوژی داخل این ساختار دوگانه ملحوظ اند. "نظریه تحلیلی اعداد" و رابطه اش با توپولوژی نشان می دهد که روابط ریاضی میان اعداد نیز از همین ساختار دو بعدی پیروی می کنند.



فرهاد قابوسی، استاد فیزیک