عصر نو
www.asre-nou.net

رامین جهانبگلو:

پاسخ خشن به بحران کاتالونیا عواقب فاجعه‌باری را به دنبال خواهد داشت


Wed 1 11 2017



رادیو فردا: رامین جهانبگلو در مقاله ای در سایت «وایر» در مورد بحران کاتالونیا می نویسد «جدایی بین ملت‌ها می‌تواند دردناک باشد، اما اگر به طور دمکراتیک انجام شود، می‌تواند به یک همزیستی صلح‌آمیز بیانجامد.»

هفته گذشته پارلمان کاتالونیا رای به جدایی این ایالت از دولت مرکزی اسپانیا داد. هرچند این رای به انحلال دولت ایالتی توسط نخست وزیر اسپانیا انجامید، اما انتظار می‌رود که حتی با انتخابات زودرسی که به نظر می‌رسد هر دو طرف با آن موافق هستند، بحث‌های مربوط به جدایی کاتالونیا از اسپانیا به این زودی‌ها پایان نپذیرد.

رامین جهانبگلو، فیلسوف و رئیس مرکز صلح مهاتاما گاندی در دانشگاه بین‌المللی جیندال در هند، این جدایی را به طلاق تشبیه می‌کند که «مانند هر طلاق دیگر سخت و گاهی اوقات زننده و مخرب برای هر دو طرف است.» اما «مانند تمام پرونده‌های جدایی، طرفین حق قانونی دارند که ازدواج را بر هم بزنند مخصوصا اگر عشق و علاقه‌ای نسبت به طرف مقابل باقی نمانده باشد. »

به گفته آقای جهانبگلو، اغلب مردم کاتالونیا، به خصوص نسل جوان، نسبت به دولت مرکزی اسپانیا چنین حسی دارند. یعنی عقیده دارند که عشق و علاقه بین دو طرف از بین رفته است. «دولت اسپانیا می‌تواند این افراد را قانون‌شکن اعلام کند، آنها را دستگیر ، زندانی و حتی اعدام کند، اما این مشکل کاتالونیا را حل نخواهد کرد.»

جهانبگلو عقیده دارد که «مشکل کاتالونیا» مسئله اینکه چه کسی برنده یا بازنده این مسابقه شود نیست. بلکه به رویای بزرگتری باز می‌گردد که از سال ۱۹۲۲ در ذهن مردم کاتالان وجود دارد. این سالی بود که فرانچسک میسیا حزب سیاسی ایالت کاتالان را بنیان‌گذاری کرد.

آقای جهانبگلو به مسئله مهم دیگری در خصوص هویت کاتالان اشاره می‌کند. دولت ژنرال فرانکو ۱۹۳۳- ۱۹۷۵ تکلم به زبان کاتالان را برای مردم این ایالت ممنوع اعلام کرده بود. اقدامی که از سوی بیش از ۷۵ درصد مردم این ایالت نادیده گرفته شد. به عقیده جهانبگلو اینکه مردم کاتالان شعار «کاتالونیا برای کاتالان‌ها» را سر دهند واکنشی طبیعی به دیکتاتوری فرانکو بوده است.

اما ماریانو راخوی ، نخست وزیر اسپانیا، قصد دارد که به هر قیمتی شده از استقلال کاتالونیا جلوگیری کند. به عقیده آقای جهانبگلو، طبعات این تصمیم برای دولت راخوی ، کاتالونیا و در نهایت اروپا فاجعه‌بار خواهد بود.

آقای جهانبگلو می‌گوید: «چیزی که بسیاری از سیاستمداران امروز جهان- منجمله راخوی، اردوغان و پوتین- متوجه آن نیستند این است که نمی‌توان مردم را مجبور کرد که طرز حکومت آنها را بپذیرند. به گفته اسپینوزا، «هیچ فردی حق طبیعی خود را به شکلی‌ تام و کامل به دولت نمی‌بخشد که نتواند در آینده حرفی برای گفتن داشته باشد . بلکه افراد حق طبیعی خود را در اختیار جامعه ای قرار می‌دهند که بخشی از آن‌ می‌‌باشند.»

بنابراین در جوامع دمکراتیک، اطاعت ازقوانین به این معنا نیست که افراد برده دولت هستند. آنها تا جایی به اطاعت از دولت ادامه می‌دهند که دولت معرف سعادت و منافع کّل جامعه باشد. . این بدین معناست که دولت نمی‌تواند برای حفظ یکپارچگی مدنی از مردم بخواهد که از فرهنگشان دست بکشند چون قانون این را می‌گوید. اینجاست که قوانین دموکراتیک باید از حق هر شهروند یا گروه -تا جایی که از نظر منطقی درست است- حمایت کند.

دولت راخوی تا به حال نشان داده که قصدش استفاده ازبرهان زور در ازائ زور برهان و منطق اتحاد اجباری برای قسمت‌های مختلف کشور به جای قبول طرز فکر چندگانگی کالبد سیاسی است. اما چرا؟ به عقیده آقای جهانبگلو پاسخ ساده است: نخست وزیر اسپانیا مجبور است که به طور مداوم پادشاه و احزاب سیاسی این کشور، مردم اسپانیا و اعضای اتحادیه اروپا را مطمئن کند که قادر به حفظ یکپارچگی کشور و نگاه داشتن قدرت با برقراری نظم در داخل کشور است.

اما اجبار در نگاه داشتن دولت کاتالونیا در داخل مرزهای اسپانیا خیلی با سنت لیبرالیسم اروپایی همخوانی ندارد. به عقیده آقای جهانبگلو، سنت اروپایی برگرفته از افکار اندیشمندانی چون اسپینوزا دولت موظف است که توان مردم در تقویت قوای ذهنی و فیزیکی‌شان را در فضایی امن بالا ببرد آنها را تشویق کند که از قدرت عقلشان به طور آزادانه استفاده کنند. دولت همچین موظف است از نزاع و نفرت، خشم، و بدبینی بین مردم جلوگیری کند.

در ادامه آقای جهانبگلو می‌گوید که فریاد امروز مردم کاتالونیا به این خاطر است فکر می‌کنند حق مسلم آنها در مورد سرزمینشان نادیده گرفته شده و کسی پا در حریم خانه‌‌شان گذاشته است. به گفته این فیلسوف سوال مردم کاتالونیا این است که اگر این (قدرت مرکزی) در کار من دخالت نکند من قادر به انجام چه کار(هایی) هستم. اما پاسخ اشتباهی که در حال حاضر دولت اسپانیا به آنها می‌دهد این است: «ما منبع کنترلی هستیم که برای شما مشخص می‌کنیم چه کارهایی باید انجام دهید و چه باید باشید.»

رامین جهانبگلو در نهایت نتیجه می‌گیرد که تا زمانی که کشورهای اروپایی نسبت به آنچه که در کاتالونیا در حال شکل گیری و رشد است ساکت بمانند، قادر به دیدن واقعیت موجود ماورای بحث‌های قانونی ماجرا نیستند و قادر نخواهند بود که به نافرمانی مدنی و صلح آمیز کاتالان‌ها با دمکراسی و گفتمان پاسخ دهند. به عقیده جهانبلگو، ۲۵ سال از جدایی اسلواکی از جمهوری چک می‌گذرد. مانند هر طلاقی، این جدایی هم دشوار بود. اما امروز، دو طرف این طلاق در یک رابطه بسیار خوبی هستند که باید مورد غبطه همه کشورهای اروپایی باشد. این میراث یک طلاق بسیار دمکراتیک است.

در نهایت رامین جهانبگلو می‌گوید که وضعیت بحرانی کاتالان را واسلاو هاول، فیلسوف و سیاستمدار اهل جمهوری چک بهتر از هر کسی توضیح می‌دهد: «میزان قدرت با هزاران رابطه بین دنیای قدرتمندان و آنهایی که فاقد قدرت هستند مشخص می‌شود. به خاطر اینکه این دو هرگز با یک خط از هم جدا نمی‌شوند. هر کسی بخشی از هر دو را در خود دارد.