عصر نو
www.asre-nou.net

«زخم» و «بهار خجسته»


Fri 27 10 2017

ویدا فرهودی

Vida-Farhoudi05-s.jpg
زخم

با دشنه ی ننگینی کشتند صدایش را
پروانه ی آزادی خود دید فنایش را

شرمش نشد از میهن، از کودک و مرد وزن
شیاد که می چرخاند چاقوی بلایش را

رهبر که شکستش را ، ازفرط جنون غرید
با دادن فرمانی،می خواست بقایش را

در کوچه ودر میدان ،شد ازهمگان پنهان،
بنوشت چو در خلوت، فتوای جزایش را

خلقی همه سرگردان، از وحشت ودر حرمان
لب بست ز گفتن هم، گریید عزایش را

شد فتنه ی خاموشی ی در رگ رگ او جاری
مبهوت چو تندیسی، کشتند ندایش را

این ظلم بجا مانَـَد در خاطره ها هرچند
باَ زهد سیه کشتند،بس نکته گشایش را

زخمی ولی از عمق این درد فرا می خاست
زخمی که جسورانه می جست دوایش را

برخیز و ببین در دشت،وقتی که شقایق ها
با سرخی خود دارند بی وفقه هوایش را

فریاد شهامت را، تا هست ستم برجا
از مام وطن بشنو دریاب صدایش را
ویدا فرهودی
مهرماه١٣٩٦

بهار خجسته( بر گرفته از زنده یاد دانشیان)

شروع می کنم از ابتدای درد می گویم
به یاد مرگ "بهار خجسته" می مویم

به یاد کوچ قناری،ترانه و آواز
مسیر سرخ سخن را به اشک می پویم

زسرو- قامت یاران نمانده جز نامی
به خاک می نگرم راه لاله می جوبم

به خاوران بَردَم دست سرد آزادی
ومن به بهت ز خاکش سکوت می بویم

سکوت خسته ی یاران که غرق خون خفتند
نگفته های نهانشان به گریه می شوُیم

چو روی سنگ مزاری تجسمت کنم با نام
شقایقانه ز شعرم به واژه می روُیم

شروع کرده ام اما نباشدش پایان
بهار رفته ی مان را هنوز می مویم
ویدا فرهودی مهرماه