عصر نو
www.asre-nou.net

عوارض ضد انسانی هویت آریائی ساخت و پرداخت شدۀ عصر پهلوی


Thu 19 10 2017

ف. آزاد

نخستین موضوعی که در باره "هویت" باید بیان شود، اساس ذهنی و لذا ابهام و تعریف ناپذیری منطقی آنست. موضوعی که آنرا قابل سوء استفاده برای اهداف خطرناک می سازد. پیش از این نیز در رابطه با مسئله "هویت" و خاصه "نوع" ایرانی آن نوشته و استدلال کرده ام، که تاکنون تعریفی منطقی (جامع و مانع) برای "هویت" و "ملت" (یک پارچه) که بر اساس آن جعل می شود، خاصه در مورد ایران ارائه نشده است. کمااینکه تحقیقات جامعه شناسانه بندیکت آندرسن و موریس گودولیه ذهنیت صرف "ملت" و فقدان آن را جهت ساختار "دولت" (بعنوان نماد تجربی جوامع معاصر) به کمال توضیح داده اند (1). لذا آنچه که در مورد افراد جامعه عمل می کند مشخصات و موازین دولتی نظیر شناسنامه و پاسپورت است و نه "هویت ملی"! کمااینکه "هویت ملی" مقوله ای صرفا ذهنی و از نظر منطق (مرجوع به تجربه عینی!) بی اعتبار محسوب می شوند.

مورد دوم که ناشی از این مورد است، اینست که بواسطه همین خصیصه ذهنی و غیر منطقی آن، معمولا کم سوادان و اهل احساسات از "هویت آریائی ایرانی" سخن می گویند. کمااینکه آنچه که تحت عنوان "هویت" مطرح می شود، به سبب جنبه ذهنی آن معمولا انعکاس منافع و عواطف شخصی و "خصوصی" و یا احساسات شخصی است. لذا نه می تواند جنبه ای مادی و تجربی داشته و تعریفی منطقی بیابد و نه می تواند بواسطه خصوصی بودنش به عموم جامعه ("ملت") تعمیم داده شود. کمااینکه نماد های منتسب به "هویت ملی" نظیر "زبان واحد" نیز در هیچ واحد اجتماعی نمایندگی شده وسیله یک دولت، موجود و ممکن نیست. لذا آنچه که ناسیونالیست های ایرانی تحت عنوان "هویت آریائی ایرانی" به آن معتقد اند، اعتقادی ذهنی و شخصی یا احساساتی است که فاقد هرگونه مرجع مادی (تجربی) و دلیل منطقی بوده و لذا مورد سوء استفاده و بسیار خطرناک است. مجعول بودن، کهنگی و خطرناک بودن مقوله "هویت" را می توان در این حقیقت دید، که حتی در یکی از "پیشرفته ترین" کشورهای جهان، آلمان کنونی نیز، "هویت آلمانی" وسیله هانس گلوبکه: همان کسی تعیین شده است که در دوران نازیسم آلمان تفسیر نازیستی! حقوقی قوانین نژادی را نوشته بود! با این اوصاف می توان به ماهیت "هویت ایرانی" تعیین شده در کشوری عقب مانده چون ایران پی برد.

علاقه شعرا به مقوله من در آوردی "هویت"نیز ناشی از تکیه شعر بر احساسات و یعنی جنبه احساساتی "هویت ملی" است. لذا همچنانکه احساسات شخصی غیر منطقی و متضمن خطر عقلی و جانی برای اکثریت اند، جریان تاریخ مملو از کشتارها و بیخردی های دامن زده شده وسیله شعرا و ادبایی است که احساساتی اندیشیده و در معقولات دخالت کرده اند. شعرایی که یا در خدمت قدرت داخلی بوده اند و یا در غربت در خدمت قدرت خارجی در آمده اند. کمااینکه تحقیقات اخیر باستانشناسی و فرهنگشناسی نیز ساختگی بودن "هویت آریائی ـ پارسی" ایران ادوار هخامنشی و ساسانی را نشان داده و روشن کرده اند که دین و فرهنگ مدون ایران قبل از اسلام نه اینکه "هندو اروپائی" یا "آریائی ـ پارسی"، بلکه بین النهرینی ـ عیلامی بوده است (2). همچنانکه تاکنون تعریفی برای مقوله "آریائی" و نوعیت آن نیز قابل ارائه نبوده است.

به سخن دیگر نه تنها فرهنگ طولانی عیلامی ایران قدیم بلکه تمامی فرهنگ های قبل از اسلام ساکنین ایران نظیر ماننائی، گوتی و لولوبی متاثر از فرهنگ های بین النهرینی (سومری ـ بابلی) بوده اند. کمااینکه تاریخ ایران نیز انعکاس همین اهمیت و نفوذ بارز فرهنگ های غیر هندو اروپائی (پارسی) ایران است. از آنجائی که حتی دوره هخامنشی نیز متاثر از فرهنگ عیلامی بوده است (2)، لذا میان پرده "پارسی" ساسانی در تاریخ مدون! پنج هزارساله ایران، چه قبل و چه بعد از اسلام محدود به چند قرن و بسیار کوتاه محسوب می شود. نتیجه این بوده است که بواسطه نبود زمینه واقعی "هویت آریائی (پارسی)"، الخناسان سیّاس برای آن محتوائی جعل کرده و ساده اندیشان را گاه جهت ضدیت! با اقوام دیگر ساکن ایران نظیر اعراب و ترکان و گاه جهت ضدیت! با اسلام به دام انداخته اند.

آخرین نتایج این جعلیات ضد بشری آریائی میان ایرانیان! کشتار نژادپرستانه (آریاپرستانه) سال پیش مونیخ (آلمان) بدست یک پناهنده ایرانی بود، که باوجود سعی در پوشاندن جنبه نژاد پرستانه آن بوسیله مقامات دولتی ایالت بایرن، پس از یکسال تحقیق اساسی از طرف متخصصین تایید شد (3). که در طی آن جوان ایرانی آلوده شده به تخیلات آریائی تبلیغ شده میان نژادپرستان آلمانی و ایرانی، نُه جوان بنظر وی "غیر آریائی" را با کشیدن عربده "من آریائی هستم" کشت (3). این کشتار نژادپرستانه (آریاپرستانه) محصول جوّ نژادپرستی آلمانی توام با نژادپرستی معاصر ایرانیان ضد عرب و ضد اسلام است، که بوسیله شعر های ضد عربی و نوشته های احساساتی ظاهرا موقر ضد اسلامی تهییج می شود (4).

رواج جو ضد عربی ـ ضد اسلامی میان ایرانیان مقیم خارج را می توان در بی اعتنائی و عدم حمایت ایرانیان مقیم خارج (در سایت های ایرانی) از کشتار و اخراج مسلمانان مظلوم «روهینگیایی» (میانمار) بدست دیکتاتوری نظامی ـ بودائی میانمار دید (5). ایرانیانی که بابت کشتار چند روزنامه نویس فرانسوی بدست داعش "سینه" چاک کردند، اما به کشتار هزاران «یزیدی» ("عرب") بدست همان داعش بی اعتنا ماندند.

از اینرو کسانی که (بجای نقد منطقی ادیان و دین اسلام) در سایه توهم خلوص آریائی و ضدیت با اعراب و اسلام ، سروده و می نویسند (4)، می بایستی بدانند که مسئول تاثیرات ضد انسانی نوشته های خویش نظیر کشتار جوانان آلمانی "غیر آریائی" بدست بیشعوران آریاپرست هستند.

حواشی و توضیحات:

(1) B. Anderson, „Imagined Community“, (revised Ed.) London, Verso;
M. Godelier, “Stamm, Ethnie, Staat”, Lettre International, 91.

(2) http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=41885
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=41976

(3) http://www.spiegel.de/thema/amoklauf_in_muenchen/

(4) بنگرید مثلا به این شعر ضد عرب اسماعیل خویی در سایت اخبار روز:
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=62119

راقم یکی از معدود کسانی بود که در همان روزها در همین سایت در این مورد نوشت: (5)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=41183