عصر نو
www.asre-nou.net

ابراهیم یزدی و «حکومت ایده‌آل»

- به مناسبت چهلمین روز درگذشت او -
Fri 13 10 2017

مصطفی قهرمانی

mostafa-ghahramani2.jpg
بر خلاف نظریه‌پردازان و کوشندگان عرصه سیاست نظری و فلسفه و جامعه‌شناسی سیاسی، کنش‌گران‌ و سیاست‌ورزان‌ حوزه سیاست عملی کمتر مستقیماً در باره انگاره‌ها و مبنایی فلسفی و ویژگی‌های شکلی و محتوایی مدل حکومتی مورد علاقه خود اظهارنظر می‌کنند. شناسایی و معرفی موردی این ویژگی‌ها اما از ضروریات و اجزاء عمده و غیرقابل انکار برای ارزیابی کارنامه بازی‌‌گران‌ سیاسی در تاریخ‌نگاری مدرن محسوب می‌گردد. به ویژه آن‌که سیاست‌ورزان به خاطر ماهیت فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی خود و ماحصل مستقیم و بی‌واسطه آن برای گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی همواره در معرض حسادت‌ها، دشنام‌ها و تهمت‌های در بسیاری موارد غیرموجه از سویی و مشاطه‌گری‌های ناروا از جانب دیگر قرار دارند.
مسوولیت و وظیفه خطیر شناسایی و بازسازی پازل شخصیتی این چهره‌های تاریخی در نهایت بر عهده پژوهش‌گران و تاریخ‌نگاران قرار می‌گیرد که می‌بایستی از درون نامه‌ها، بیانیه‌ها، مصاحبه‌ها و یادداشت‌ها و بعضاً خاطرات به‌جامانده از آنها با تلاش و دقت و زحمت فراوان کشف و استخراج ‌گردد.

ابراهیم یزدی به لحاظ تبارشناسی و تیپولوژی سیاسی، پیکارگری جنبش‌گرا و سیاست‌ورزی ملی-مذهبی بود، فرزندخانواده‌ای متوسط، مسلمان، سنتی و اهل کسب‌و‌کار که از قزوین به تهران مهاجرت کرده بود. او به همراه برادر بزرگتر خود کاظم فعالیت اجتماعی-سیاسی خود را در نوجوانی با عضویت در جمعیت مخفی "نهضت خداپرستان سوسیالیست" به رهبری جلال آشتیانی و محمد نخشب آغاز کرد. نظریات این گروه تلفیقی از باورهای اسلام با اندیشه‌های سوسیالستی از نوع اروپایی بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در چهارچوب "نهضت مقاومت ملی" مبارزات خود را ادامه داد. پس از رفتن به خارج از کشور نیز همواره به عنوان یک عضو تأثیرگذار و تعیین‌کننده پیگیر امر مبارزه با استبداد در میهن خود بود. پس از تأسیس "نهضت آزادی ایران" در اردیبهشت ۱۳۴۰ با شعار "ما ایرانی هستیم، ما مسلمان هستیم ما مصدقی هستیم" ابراهیم یزدی نیز به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی، صادق قطب‌زاده، پرویز امین از اعضای مؤسس شاخه نهضت آزادی ایران در خارج از کشور بود.

در انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا نیز در جایگاه کادر مدیریت و رهبری آن تشکیلات، مشعل‌دار مبارزات هویت‌طلبانه آزادی‌خواهانه و ضداستبدادی مجامع وسیع دانشجویان ایرانی و غیر ایرانی بود. در این جایگاه برای پیشبرد امر مبارزه در طول تمامی این سال‌ها در تماس منظم و مستمر با روحانیون خارج از کشور به‌ویژه شخص آیت‌الله خمینی مرجع تبعیدی مقیم نجف بود.
ابراهیم یزدی سیاست‌ورزی عمل‌گرا و استراتژیست بود که حوزه وسیع کنش‌گری‌اش محاط به ضلع‌های سه‌گانه

- جنبش‌گرایی ضد استبدادی و ضد استیلای خارجی،
- نواندیشی با صبغه دینی و
- فن‌سالاری

می‌گردید.
ابراهیم یزدی به‌خاطر این سال‌های طولانی تلاش و کنش‌گری فرهنگی- اجتماعی، حجم و تراکم حضور بالای خود در جریانات و اتفاقات سیاسی چند دهه اخیر میهن ما بدون شک در آینده یکی از موارد پژوهشی عمده و جذاب در رابطه با تحولات منجر به انقلاب ایران و اتغاقات و حوادث پس از آن مورد توجه خواهد بود.
ذهن یک کنش‌گر سیاسی دیرپا همچون ابراهیم یزدی با بیش ‌از شش دهه تداوم سابقه فعالیت بدون وقفه در حوزه سیاست عملی نیز قطعاً نمی‌توانسته به‌دور از درگیری‌های مبنایی با موضوع اصلی کنش‌گری خود یعنی این پرسش مرکزی حوزه سیاست نظری بوده باشد و این دقیقاً همان سؤال مشهور قلاسفه است که از دیرباز تا کنون به مثابه اخگری موتور اندیشه، جهش و کنش اجتماعی انسان‌ها در جوامع بشری را به حرکت در آورده است. که به راستی حکومت از آن کیست و چه کسی باید حکومت کند؟
نخستین پرسش در رابطه با منش و پندار سیاسی ابراهیم یزدی نیز در رابطه با نوع حکومت ایده‌آل او می‌باشد که

- آیا ابراهیم یزدی به حکومت دینی باور داشت؟


فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ابراهیم یزدی به عنوان یک کنش‌گر از آغاز تا پایان دو وجه مشخصه بارز داشته‌اند: ۱- همواره در چهارچوب تشکیلات و گروه‌هایی جنبشی ضد استبدادی و ضد استیلای خارجی انجام گرفته که به لحاظ تبار شناسی سیاسی

کمابیش در زمره نیروهای ملی و یا ملی-مذهبی جامعه ایران محسوب می‌گردند. گرچه در سال‌های اقامت یزدی در خارج از کشور صبغه دینی و اسلامی این فعالیت‌ها در شکل و محتوا از وجه ملی آن پررنگ‌تر بوده است تا جایی که پیوندهای نزدیکی و علقه محکمی میان او و روحانیت شیعه در خارج از کشور به‌ویژه آیت‌الله خمینی به‌وجود آمده بود. لیکن او هیچ‌گاه طرفدار یک حکومت دینی با و یا بدون ولایت مطلقه فقیه نبود. او حتی پس از ماجرای عزل ابوالحسن بنی‌صدر نخستین ريیس جمهور توسط مجلس ،پیشنهاد حمایت کامل توسط آیت‌الله خمینی از او جهت انتخاب به عنوان دومین رییس جمهور را به شرط دوری و جدایی از مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران نپذیرفت. زیرا که بازرگان و نهضت در آن مقطع در مقابل شعار "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم!" آیت‌الله‌خمینی حداقل از عنوان "جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران" برای نظام حکومتی جدید حمایت می‌کردند. بازرگان همواره به "جمهوری اسلامی" به طعن می گفت "جمهوری روحانی". ملی-مذهبی‌های مصدقی هیچ‌گاه طرفدار برپایی و تشکیل حکومت دینی نبودند.

۲- ابراهیم یزدی دانش‌آموخته داروسازی دانشگاه تهران و دارای مدرک دکترا (PhD) از امریکا، گرچه مطالعات گسترده ای در زمینه تاریخ، سیاست و اجتماعیات داشت لیکن هیچ‌گاه گرانیگاه فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی خود را در حوزه تئوری‌سازی و نظریه‌پردازی محض تعریف نمی‌کرد. او بیشتر یک کنش‌گر مدیر و تحلیل‌گر و سخنوری توانا و مسلمانی معتقد و متعبد با فهمی عصری از جامعه و زمانه خود بود. از همین‌رو دیدگاه‌های او در حوزه مبانی اندیشگی را می‌بایستی از درون نوشته‌ها و اظهارنظرهای مکتوب و شفاهی او با یاران و نزدیکان مورد وثوق او استخراج کرد.

ابراهیم یزدی: ما معتقد به جدایی نهاد دین از نهاد دولت هستیم!


در دسامبر ۲۰۰۸ به منظور شرکت در یک کنفرانس ابراهیم یزدی میهمان دویچه وله - آلمان بود. در آنجا او در پاسخ به پرسشی در باره آزادی فعالیت نیروهای سکولار نکاتی را راجع به موضع نهضت آزادی ایران نسبت به سکولاریسم است توضیح می‌دهد. او می‌گوید می‌دانید که سکولاریسم تعریف مانع و جامع ندارد. تعاریف گوناگون وجود دارد. ولی ما برای روشن‌شدن مواضع خودمان سه مقوله را از هم جدا می‌کنیم:

- دین و سیاست،
- نهاد دین و نهاد دولت و
- دین و دولت

ما این هر سه را از هم تفکیک می‌کنیم.

۱) دین و سیاست را نمی‌شود از هم جدا کرد. در هیچ کجا عملی نبوده است، نه در اروپا، نه در ایران و غیره. مردم با باورهایشان چه دینی و چه غیردینی در سرنوشت‌شان شرکت و دخالت می‌کنند. او نیز بدین ترتیب جدایی دین از سیاست و عرصه مشارکت سیاسی را نه ممکن و نه مفید می‌داند و آن‌را تبعیض و جفای آشکاری در حق شهروندان دین‌باور می‌پندارد که فاقد یک مبنای عقلی و دمکراتیک می‌باشد.

۲) اما جدایی نهاد دین با نهاد دولت مقوله ذیگری است. ما به هیچ امتیاز یا حق ویژه‌‌ای برای نهاد دین و روحانیت به مثابه گردانندگان آن در نهاد دولت (State) اعتقاد نداریم. روحانیون هم می‌توانند به صورت فردی در فرآیند سیاسی کشورشان شرکت کنند و هم حتی سازمان و حزب داشته باشند و مانند بقیه‌ کاندیداها وارد عرصه پیکار و هماوردی سیاسی و دمکراتیک بگردند و خود را در معرض سنجش و انتخاب شهروندان قرار بدهند. ولی این که امتیاز و حق ویژه‌‌ای برای خود قایل باشند و به عنوان مثال بگویند چون اسم جمهوری، جمهوری اسلامی‌ست، پس روحانیون باید یک حق ویژه داشته باشند، خیر ما چنین چیزی را قبول نداریم.

۳) اما رابطه‌ دین و دولت چیزی‌ است که باید در قانون اساسی تعریف بشود و آن هم چیزی فراتر از رابطه‌ دین و دولت است. در واقع باید مشخص شود که جایگاه فرهنگ ملی در قانون اساسی کجاست؟ چگونه می‌خواهد شکل بگیرد؟ در آنجا ما به همان اندازه که در قانون اساسی اول که زمان دولت موقت تصویب شد و آقای خمینی هم امضاء کرد، هیچ رهبر و مقام و یا ولی فقیه در آن نبود و گفتند این همین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است، ما در آنجا فقط یک چیز را پذیرفتیم و آن این است که مجلس مقننه همانند تجربه‌ مشروطیت نباید چیزی برخلاف باورهای اعتقادی مردم تصویب بکند. و نه فقط برخلاف باورهای دینی مسلمان‌ها، بلکه مجلس مقننه نمی‌تواند چیزی برخلاف باورهای مسیحیان ایران هم تصویب بکند. اگر تصویب بکند، دچار دردسر می‌شود.

ابراهیم یزدی، و تأکید بر ناکارآمدی نظریه ولایت فقیه


ابراهیم یزدی و نهضت آزادی ایران ، با تأکید بر ناکارآمدی نظریه ولایت فقیه، قویاً بر این باور بود که این مفهوم بایستی از قانون اساسی جمهوری اسلامی حذف شود.

وی که در آبان ماه ۱۳۷۸ به مالزی سفر کرده بود در نشستی با نمایندگان احزاب در پارلمان مالزی با اشاره به اینکه اصل ولایت فقیه در پیش‌نویس قانون اساسی مورد تایید آیت‌الله خمینی گنجانده نشده بود، اضافه کرد: «عملکرد این نظریه در ۲۰ سال گذشته نیز مؤید ناکارآمدی آن بوده است. پس بهتر است که این مفهوم از قانون اساسی حذف شود و به همان پیش‌نویس قانون اساسی بازگردیم.»

او در مخالفت با نظریه ولایت فقیه عنوان کرد: «در قرآن هیچ مفهومی با این عنوان نداریم. آیت‌الله خمینی با استناد به برخی از احادیث این نظریه را وضع کرده و گروهی از علمای اسلامی اعتقاد دارند که احادیث مورد استناد این نظریه معتبر نیستند.»
یزدی همچنین اضافه کرد، که اگر به بهترین انسان هم حداکثر اختیارات را بدهیم، آنهم به صورت مادام‌العمر، این سرآغاز دیکتاتوری و فساد خواهد بود.

او با تشبیه این دیدگاه با خلافت‌های صدر اسلام ادامه داد: این مفهوم نه در قرآن آمده است، نه در سنت پیامبر ریشه دارد و نه با شرایط امروز زمانه ما سازگار است و یکی از مهم‌ترین مشکلات امروز ما برای توسعه دموکراسی در ایران نیز همین مسأله است.

یزدی همچنین نقل کرد: آنچه آیت‌الله خمینی در مورد حکومت اسلامی در پاریس می‌گفت با آنچه در دوران پس از انقلاب به آن عمل شد کاملاً متفاوت بود.

دولت موقت، پس از پیروزی انقلاب، پیش‌نویسی برای قانون اساسی تهیه کرد که رکن اصلی آن جمهوریت و دموکراسی بود و در آن نشانی از ولایت فقیه وجود نداشت. اما روحانیان به مدل خلیفه‌گری و مجالس مشورتی، مانند مجالس برخی کشورهای عربی، علاقه بیشتری نشان دادند و نظریه ولایت فقیه از همان زمان برای کنترل انحصاری قدرت تئوریزه و نهادینه شد.

در مخالفت با نظریه "ولایت فقیه" و رد آن نهضت‌ آزادی‌ ایران در اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ در قالب یک اثر گروهی رساله "تفضیل و تحلیل ولایت مطلفه فقیه" را در بیش از ۱۵۰ صفحه ارایه داد. در این مکتوب به صورت مشروح و مفصل ضمن برشمردن جنبه‌های اعتقادی در قرآن و سنت، مبانی حقوقی و سیاسی نظریه "ولایت فقیه" تیم نگارندگان این اثر عنوان می‌کند که:

- ولایت مطلقه فقیه از دید قرآنی بی‌اساس و در حکم شرک است.
- پس از ختم نبوت و بسته‌شدن رسالت الهی موردی برای ولایت امسان‌ها بر یکدیگر به بهانه نمایندگی از طرف خدا وجود نخواهد داشت.
- قایلین به نظریه "ولایت فقیه" و طرفداران آنها اکنون که قدرت را یکپارچه در اختیار دارند و هر گونه صدای مخالفی را در گلو خفه کرده‌اند، روشن ساخته‌اند در تفکر سیاسی آنان مردم جایی ندارند و مردم را فی‌الواقع صغیر و مهجور می‌دانند.
- از نظر اجتماعی – سیاسی نیز "ولایت فقیه" چیزی جز استبداد دینی و دولتی نبوده موجب محو آزادی و شخصیت و استقلال می‌گردد.

به باور ابراهیم یزدی قدرت سیاسی در ایران همواره دو رکن شاه و روحانی را در کنار هم داشته و «روحانیت ایران حتی قبل از اسلام از نفوذ عمیقی در میان توده‌های مردم عادی برخوردار بوده است.
یزدی معتقد بود، روحانیت درک درست و واقع‌بینانه‌ای از شرایط و مناسبات پیچیده اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه در سطح ملی و بین‌المللی کنونی ندارد، «در نتیجه، وقتی روحانیون قدرت و حکومت را به دست گرفتند، نتوانستند نیازهای جامعه را برآورده سازند و عملاً به مانع توسعه تبدیل شده‌اند».

یزدی همچنین بخشی از روحانیان حاکم در ایران را شبیه به "اصحاب کهف" خواند و در تشریح این موضوع گفت که آنان صدها سال از تحولات جامعه عقب هستند و آرمان‌شهر آنها در بهترین حالت "مدینه‌النبی" است که در مقیاس امروزی شهرکی بوده است حداکثر با ده هزار نفر جمعیت و شعاع یک کیلومتر. آنها گمان می کنند که در جهان امروز هم کلان‌شهری مانند تهران را می‌توان مانند مدینه‌النبی اداره کرد و به طور سطحی و شکلی از این مفهوم الگوبرداری می‌کنند.

ابراهیم یزدی همواره در جمع‌بندی نهایی ارزیابی ها و تحلیل‌های خود این مسأله را یکی از معضلات عمده امروز جامعه ایران می‌دانست.

يزدي جامعه ايراني را به عنوان جامعه‌ای که در حال گذرا از سنت به مدرنيته است معرفي می‌كند و لازمه آن را نیز دگرديسي اساسي در ساختارها و رفتارهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي می‌داند. او با بررسي رابطه سنت و مدرنيته و رابطه دين و سكولاريسم راه‌حل اساسي را در بومي كردن مدرنيته و دمکراسی، پذيرش تساهل و تسامح و تغيير در قانون اساسي مي‌داند، و در خاتمه خواستار حذف اين رسم از قانون اساسي، بي‌طرفي دولت در مقولات ديني و ... شده است.
به اعتقاد ابراهيم يزدي مدیریت دوران گذار و برقراري دموكراسي ايراني با مشاركت مردم به نوعی در زمره وظايف و رسالت‌ روشنفكر ديني است. به باور او اين در توان روشنفكر لاييك نيست.

انگاره‌ها و پندارهای سیاسی ایده‌آل ابراهیم یزدی به عنوان یکی از چهره‌های تأثیر‌گذار عرصه سیاست‌ورزی جنبش‌گرایانه ایران به‌‌ویژه پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نشأت گرفته از عناصر ایرانیت، اسلامیت و ارزش‌های جهان‌شمول مدرنیته همچون سکولاریسم، دمکراسی و حقوق‌بشر بود، و این همان سنت و مکتبی است که در حقیقت در ۲۰۰ سال گذشته تشکیل‌دهنده جریان اصلی رجال ملی و آزادی‌خواه و سیاست‌مداران توسعه‌طلب و ترقی‌خواه، متعهد و عاشق میهن به این مردم و سرزمین بوده است.