عصر نو
www.asre-nou.net

حسرت خاموش


Mon 2 10 2017

فرخ ازبرى



تو از تبار كدام ظلمتِ بيدادى
كه ابليسان ديروز بارگهت
چنين شرمگين به نفرينت نشسته اند

تو از جنس كدام داس و دشنه اى
كه ساحت سبز خاك و درخت
از هُرم برق تو سوختند
و تن به كوير سفيد دوختند

تو حرمت خواستن و خاطره و خورشيد را
چنان شكستى
كه مادران مهربانى هاى بى بديل
نيمه جانى از حسرت خاموش
بر مغاك هاى بى نشان
دلشكسته، نشسته و نفرينت مى كنند

تو را چگونه بايد ناميد
كه ننگين ترين واژه ها
براى دستان آلوده تو، زنجيرى تنگ است

اى غايت سياه ننگ
با نام بلند انسان، چه كردى
كه قديسان جهان
با شنيدن نامت
صليب بر سينه مى كشند
و فرشتگان، از هجوم صداى تو
بر خود مى لرزند

اى تكثير بلند بلاهت
حديث بيگانگى با يادها و دفتر من
مبارك باد بر تو اين پيروزى
كه ديگر در اين كوير
از شعله و شبنم كسى ياد نمى كند
ناله ها همه در گلو خشكيد
نفرين به تو
ديگر كسى، فرياد نمى كند .

فرخ ازبرى _ آلمان
١ سپتامبر ٢٠١٧