عصر نو
www.asre-nou.net

بی‌بی‌سی حرکت در سطح و پرهیز از عمق


Sun 10 09 2017

س. حمیدی

بدون تردید بی‌بی‌سی پس از صدا و سیمای لکنته‌ی جمهوری اسلامی، پرشنونده‌ترین و پربیننده‌ترین رسانه‌ی صوتی و تصویری در ایران به شمار می‌آید. ولی رادیو فردا در رقابتی پنهان با بی‌بی‌سی تلاش فراوانی به خرج می‌دهد که او هم از اقبال شهروندان ایرانی به رسانه‌های خارجی بی‌بهره نماند. حتا صدای امریکا ضمن الگوگرفتن از شگردهای بی‌بی‌سی جاپای محکمی را برای خود بین شنوندگان و بینندگان ایرانی تدارک می‌بیند. چنانکه در سال‌های اخیر استقلال عمل روشنی را دنبال و تعقیب می‌کند تا همانند بی‌بی‌سی از چیرگی سازوکارهای دولتی مصون بماند. ولی "من و تو" گرچه راه هموار بی‌بی‌سی را در سیاست‌های خویش پی می‌گیرد، کم‌تر می‌تواند خودش را از چنبره‌ی جریان‌های سیاسی مرده یا نیمه‌ مرده‌ی فرامرزی کنار بکشد. در همین راستا کانال‌های شبکه‌ی تلویزیونی جِم هم سعی دارند تا بر بستری از عوامی‌گری و پخش سریال‌های عوامانه بر سوداگری‌های تبلیغی خویش دست یابند.

اما ماجرای بینندگان ایرانی تلویزیون‌های آنسوی مرزهای کشور، به همین جا پایان نمی‌پذیرد. چون ده‌ها شبکه‌ی شناخته و ناشناخته‌ی دیگر‌ نیز از آنسوی مرزها برای شهروندان ایرانی برنامه تدارک می‌بینند. در این بین به تازگی تلویزیون ایران اینترنشنال بیش از دیگران خط و سوی بی‌بی‌سی را مناسب یافته است تا شاید بتواند در آینده‌ای نه چندان دور مخاطبانی ویژه و میانه‌حال برای برنامه‌های خبری، تفریحی و آموزشی خود دست و پا نماید.

از سویی الگوگذاری رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور از برنامه‌های بی‌بی‌سی موجب شده که مدیران بی‌بی‌سی به باور ناصوابی دست یابند که گویا همین رسانه "اتاق خبر جهان است". انگار هیتلر بخواهد کرسی قدرت خودش را مرکز دنیا بنامد یا در ایران خودمان روح‌الله خمینی یا علی خامنه‌ای به چنین تجربه‌ی اقتدارمآبانه‌ای دست یافته باشند که دارند دنیا را هدایت و رهبری می‌کنند.

به هر حال در درون مرزهای ایران این فقط جمهوری اسلامی نیست که به دلیل تمامیت‌خواهی سیاسی با بی‌بی‌سی ناسازگار می‌نماید بل‌که بسیاری از مخاطبان عادی و معمولی بی‌بی‌سی هم با برنامه‌های خبری و گزارش‌های سیاسی آن سر سازگاری ندارند. پاره‌ای از انتقادهای مردم پیرامون برنامه‌های خبری بی‌بی‌سی به شرح زیر رده‌بندی شده‌اند:

الف- مصاحبه با وکیل تسخیری زندانیان سیاسی به منظور کسب خبر از کم و کیف محاکمه‌ی ایشان ب- استفاده از خبرنگاران اصول‌گرای درون حکومت به منظور تبلیغ کاندیداتوری محمدباقر قالی‌باف ج- بهره‌گیری از خبرنگارانی که خودشان را اصلاح‌طلب می‌خوانند جهت تبلیغ مشی ناموفق و شکست خورده‌ی اصلاح‌طلبان درون حکومت د- پرهیز از انعکاس دیدگاه احزاب اپوزیسیون و مخالف دولت ایران در حوادث سیاسی ه – بهره‌گیری از افراد همسو با حکومت ایران جهت مصاحبه و اظهار نظر. افرادی که چه‌بسا در داخل کشور نیز همین نقش را مشتاقانه برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی به اجرا می‌گذارند. چنانکه این گروه به طور علنی و آشکار از تریبون بی‌بی‌سی در راستای تبلیغ مشی سیاسی جمهوری اسلامی سود می‌جویند و- ارتباط هماهنگ و برنامه‌ریزی شده‌ی افراد اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی با برنامه‌ی هشتگ شما، تا آنجا که صدای ایشان به عنوان دیدگاه مردم ایران پخش می‌شود. متأسفانه مجریان برنامه تا کنون نتوانسته‌‌‌اند بر کاستی‌های ناصواب چنین فرآیندی فایق آیند. به واقع نمونه‌‌گیری‌های مناسبی برای برنامه‌هایی از این دست فراهم نمی‌گردد.

ولی ناسازگاری و چالش، همیشه از نفرت و انزجار نشان نمی‌جوید بل‌که ناسازگاری و لجاجت را چه‌بسا می‌توان دلیلی روشن بر عشق و علاقه‌ی طرفین ماجرا دانست. چنانکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی همانند رسانه‌های دیگر فرامرزی از عشق پنهانی خود به بی‌بی‌سی هرگز چیزی نمی‌کاهد. چراکه گزارشگران صدا و سیما برای حساس‌سازی مخاطب و بیننده‌ی خود همان شگردهای بی‌بی‌سی را مناسب یافته‌اند. در نتیجه گردانندگان صدا و سیما تلاش دارند ضمن شبیه‌سازی و الگوبرداری ناقص و سطحی از برنامه‌های بی‌بی‌سی، به مخاطبان خود بباورانند که چیزی از آنان کم نمی‌آورند. چنانکه در آرایش صحنه‌‌ی خبر و ارتباط با گزارشگران یا تهیه‌ی مستندهای خبری لازم همچنان به الگوبرداری سطحی از بی‌بی‌سی ادامه می‌دهند. جدای از این مجریان سیمای جمهوری اسلامی جهت ارتباط بیش‌تر و به‌تر با مخاطب حتا پذیرفته‌اند که می‌توانند از شیوه‌های زبان بدن مجریان بی‌بی‌سی هم بهره بگیرند. با همین رویکرد عشق و علاقه به بی‌بی‌سی در اغلب برنامه‌های صدا و سیما به نمایش در می‌آید. آنان یالانچه‌های موفقی هستند که علی‌رغم ناسازگاری ظاهری از تقلید پهلوان مورد علاقه‌شان جا نمی‌مانند.

اما در این بین رادیوهای آلمان و فرانسه تلاش می‌ورزند تا به دور از سلیقه‌های باب روز، اخبار و حوادث سیاسی یا فرهنگی ایران را به وجه به‌تری انعکاس بدهند. با این همه این دو رادیو نیز سیما و چهره‌ی درست و دقیقی از رویدادهای ایران به دست نمی‌دهند. گفتنی است که سال‌ها پیش از این اخبار اپوزیسیون و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به گونه‌ای به‌تر از این در رادیوی فرانسه و رادیو آلمان بازتاب می‌یافت، اما متأسفانه گردانندگان آن‌ها خیلی زود این موضوع را به فراموشی سپردند. در همین برنامه‌ها بود که حتا بازتاب و انعکاس روزنامه‌ها و نشریات احزاب اپوزیسیون مورد غفلت قرار نمی‌گرفت. تا آنجا که شنونده‌ی داخل مرزهای کشور به راحتی می‌توانست در جریان موضع‌گیری احزاب مخالف جمهوری اسلامی قرار بگیرد. گویا هم‌اینک مذاکرات حقوق بشری اروپا با سیاستمداران ایران نتیجه‌ای عکس بخشیده است. جالب اینجا است که برنامه‌ریزان بی‌بی‌سی هم علی‌رغم گزارش هفتگی خود از نشریات داخلی کشور، هیچ گزارشی از نشریات و فعالیت‌های فرهنگی و هنری خارج از کشور ارایه نمی‌دهند. در همین برنامه‌ها به واقع نصف و نیمه‌ای از ایران را نادیده می‌انگارند تا مردم اینسو و آنسوی جهان از دیدار رویه‌ی دیگر این دایره در خارج از کشور غافل بمانند.

بی‌بی‌سی هرچند به نظرخواهی و نظرسنجی از مخاطبان خود پای می‌فشارد ولی همواره در این نظرسنجی‌ها به طور مستقیم و غیر مستقیم دخالت به عمل می‌آید تا گردانندگان آن به نتایج از پیش تعیین شده‌ای دست یابند. برای مثال در گزارش‌های بی‌بی‌سی از انتخابات انگلستان همواره در پس نگاه و دیدگاه شهروندان خواست احزاب سیاسی کشور نیز انعکاس می‌یابد، اما در گزارش‌های خود از انتخابات‌های درون حکومتی ایران از بازتاب تمام و کمال دیدگاه احزاب سیاسی کشور طفره می‌روند. انگار لکنته‌های سیاسی برای بی‌بی‌سی ارزش و اعتبار بیش‌تری دارند. لکنته‌هایی که اغلب همسو با طیف‌ها یا گروه‌هایی از درون حکومت عمل می‌کنند. بی‌دلیل نیست که بینندگان بی‌بی‌سی در داخل و خارج کشور همواره برنامه‌ی خبری و سیاسی آن را بازتابی غیر منصفانه از مذاکرات حقوق بشری سیاستمداران انگلیس با ایران می‌بینند. به عبارتی روشن‌تر شهروندان ایران در این مذاکراتِ مخفی و پنهانی به چیزی جز عقب‌نشینی از حقوق شهروندی خویش دست نمی‌یابند. چون طرف اروپایی موضوع ضمن مصالحه و معامله با طرف ایرانی خود برای همیشه از خواست‌های حقوق بشری دست می‌شوید.

با تمامی کاستی‌های موجود تأثیرگذاری‌های مثبتِ بی‌بی‌سی بر افکار عمومی ایرانیان را هرگز نمی‌توان نادیده انگاشت. مردم در بحث‌های روزانه‌‌ی خویش در مهمانی‌ها، محل کار، اتوبوس، مترو و تاکسی چه‌بسا برای روشنگری سیاسی از گزارش‌های بی‌بی‌سی یاری می‌گیرند. بی‌بی‌سی هم بدش نمی‌آید تا برای خود مخاطبانی عادی و همیشگی‌ از همین مردم کوچه و بازار انتخاب کند. ضمن آنکه هر رسانه‌ای در راهبردهایش به این نکته نیز می‌اندیشد که باید مخاطب خود را ارتقا ببخشد. چون تنها با ارتقای ذوق فرهنگی و سیاسی مخاطب، تغییر در رفتار اجتماعی او نیز ممکن خواهد بود.

معلوم نیست که چرا در بی‌بی‌سی به بهره‌گیری از رنگ قرمز اینهمه اصرار می‌ورزند. رنگی که بی‌کم و کاست آن را در طراحی صحنه مناسب یافته‌اند. به طبع چنین فضایی ناخواسته ذهن مخاطب را به چالش می گیرد و چیزی جز خستگی بصری و روانی از خود بر جای نمی‌گذارد. استفاده از فضای طبیعی و شاد به حتم می‌تواند در رفع و یا کاهش این کاستی‌ها مؤثر واقع شود.

بدون شک مدیران ارشد جمهوری اسلامی از جهالت و عقب‌ماندگی فرهنگی خودشان به عنوان پشتوانه‌ای مطمئن برای دستیابی به کرسی‌های قدرت سود می‌جویند. ولی رادیو فردا در افشای عقب‌ماندگی همین چهره‌‌های‌ وارفته و شلخته‌ی جمهوری اسلامی، موفق‌تر از رسانه‌های دیگر عمل می‌کند. چراکه بیش از همه به عمق و کنه مسایل فرهنگی، هنری و خلاصه سیاسی ایران راه می‌برد. اما رسانه‌های دیگر فارسی زبان فرامرزی همواره از رادیکالیزه شدن خودشان واهمه داشته‌اند. گویا حرکت در سطح و رویه‌ی مسایل فرهنگی یا سیاسی، عافیت بی‌چون و چرایی را برایشان در پی خواهد داشت.

بی‌بی‌سی نیز اگر بخواهد می‌تواند با نیمه‌ی پنهان و مخفی جامعه‌ی ایران آشتی کند. نیمه‌ای که از پایه و اساس وضع موجود را برنمی‌تابد و ضمن پرهیز از عوامی‌گری‌های رایج و متداول به دنبال تغییر در جامعه گام برمی‌دارد. ولی متأسفانه تریبون‌های بی‌بی‌سی در همان فضاهایی نصب می‌شوند که عافیتِ جهتدار مدیران و گزارشگران آن را تأمین خواهد کرد. مدیران و گزارشگرانی که چه‌بسا آزادی عمل را از ایشان سلب نموده‌اند تا از حوادث سیاسی ایران در ظرف‌های ویژه‌ای فرآوری به عمل آید./