عصر نو
www.asre-nou.net

تُندر درد


Wed 2 08 2017

فرخ ازبرى

farrokh-Azbari.jpg
فرياد فرو خورده ى من
مرغ شب آواز
قنارى انتظار
اميدوار پرواز
جسارت بامداد
در پى سياهى
شاهين قدرتمند سخن
در نفرتِ سكوت و تباهى
چاووشى خوانِ كوچه هاى غمگين خاطره
در شبان غربت و خاموشى
پيام آور سال نو
مژده گر بهاران و شادى
والا كلام، شيرين زبان، از سلاله ى سرداران
اهريمن ستيز، مازيارِ دلير ...
از تبار عياران
عاشق پاك انسان
اى تُندرِ دردِ قبيله اى سرگردان
ترا كُشتند، يعنى كه باور كنم ؟
اى دل مهربان من، فريدون جان
ترا كشتند بگونه ى تازيان ؟
دراين خموشى و خسته دلى
چه كسى را بى تو من ياور كنم ؟
ترا كشتند آيا ؟
ترا در خلوت ماتمسراى اين سرزمين بيگانه
بدور از چشم هاى انتظار
حلاج وار
كشتند ؟
ترا كشتند تا خنده هايت را پنهان دارند
بر مزرعه ى سرود و ترانه هايت
آفت مرگ بكارند
ترا كشتند تا دروازه هاى واژه هايت را ببندند ...

اى شهامت مصلوب
اى عقاب عاشق
چگونه مرگ ترا باور كنم ؟

آسمان ابرى چشمانم
ستاره باران نام توست
اى هزاران ويكتور خاراىِ سرزمينم .

دراين غروبِ افسونگر
دراين شهر بى ترانه
دراين آمد و رفت هاى سرد و خموش
دراين درياى بى كرانه
ازاين شبها كه باران بلا از ابرهاى تيره مى بارد
من نام ترا
نام ترا
با ديده ى جيحونم
اى شهريارم، فريدونم
بر سر هر كوى و ماوائى فرياد مى كنم ...
" آخه مگه ميشه گفت كه دل شكسته سال نو نداره "


_________

براى فريدون فرخزاد
پس از شنيدن خبر كشته شدنِ قصابى وارش
در آگوست 1992

فرخ ازبرى - المان