افشاگری و افشای «ساده لوحی شرّ»
Sat 29 07 2017
منصوره شجاعی
زمانه: آزاده نامداری، مجری صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران، چهرهای شناخته شده برای تماشاچیان برنامههای تلویزیون ایران است، زنی که همیشه با چادرجلوی دوربین حاضر شده ودرمصاحبهها و برنامههای تلویزیونی از چادر به عنوان حجاب برتر برای زنان دفاع کرده است.
طبق اخبار پخش شده در شبکههای اجتماعی، چندی پیش خانم نامداری عازم دیارفرنگ شده ودر یکی از آزادترین کشورهای جهان یعنی سویس درمیان جمعی از «محارم» چادررها کرده وبه شادخواری با دوستان نشسته است.
ظاهرا از این صحنه عکسی تهیه شده وبه شبکههای اجتماعی ارسال شده است. دیوارهای شیشهای فضای مجازی وسرعت واعجاب عصر اطلاعات از یک سو، واراده وخواست افشاگری ازسوی باعث پخش گسترده و سریع این عکس در فضای مجازی شد . این موضوع سلسلهای از آرا و نظرات درشبکههای اجتماعی را در پی آورد.
کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به این پدیده در قالب موضوعاتی چون حریم شخصی، ریا کاری، افشاگری، مشروعیت یا عدم مشروعیت دفاع ازحقوق زنی مثل آزاده نامداری، و…در مقیاس وسیعی عکس العمل نشان دادهاند. اما نکته مغفول در این میان، چرایی این نوع افشاگری و نقد نگاه هیجانی و گاه انتقام جویانهای است که به شکل پنهان و یا آشکاردر اکثر اظهارات دیده میشود.
پدیده تفتیش و افشاگری ذاتی نظامهای ایدئولوژیک است. در ساختار سلبی این گونه نظام هاست که رسوا کردن طرف مقابل و انتقامجویی تبدیل به حربهای برای تداوم حیات قدرت موجود میشود. استفاده، تبلیغ وترویج عمدی و یا غیرعمدی این روش جامعه را در معرض خطر رواج فرهنگ تفتیش و افشاگریهای شخصی قرار میدهد و گاه حتی مانع نهادینه شدن حکومت قانون و نگاه انتقادی به ساختار قدرت میشود. دراینگونه موارد فرد به جای نظام محکوم شناخته شده در حالی که نظام به حکمرانی خود ادامه میدهد.
این اولین بار نیست که کوس رسوایی نظامهای ریا و تزویر به دست خود اهل نظام به صدا درمی آید. این اولین بار نیست که افشاگری تبدیل به حربهای برای کوبیدن طرف مقابل میشود. این اولین بار نیست که عکسهای زنی بی حجاب به قصد ومنظور جرم انگاری «تن زنانه» در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد. و این اولین بار نیست که انتقام جویی و « دل خنک شدن»های سطحی مسیر نگاهی عمیق به جریانهای جاری جامعه را منحرف میکند.
وشوربختانه این اولین بار نیست که این میزان از خشم و تمسخرو هیجان زدگی نسبت به یک پدیده درجامعه مشاهده میشود. این گونه عکس العملها با نگاهی گذرا به وقایعی که موجب ناامنی و بی ثباتی وضعیت افراد در جامعه میشود درنگاه اول «طبیعی» ارزیابی میشود.
وقتی عکس زن جوانی که فقط یک دقیقه بی حجاب درمکانی عمومی ایستاده تبدیل به سند «جرم» اودر بازجوییها میشود، وقتی زنان جوان و کاردان به جرم «دیگری بودن» و تن ندادن به ریا و تزویراز داشتن شغل و تامین اجتماعی محروم میشوند، وقتی چادری بودن امتیاز میشود تا بی چادرها به حاشیه رانده شوند، وقتی تهدید حمله لشکرهای سایبری اضطراب و ناامنی مدام در شخصیترین لحظات زندگی یک فرد ایجاد میکند، و…نمیتوان به سادگی توقع تعقل و تامل از سوی جامعه سرکوب شده در مقابل چنین رخدادهایی داشت.
اما در روزگاری به سر میبریم که اندازه و تنوع تجربهها و رخدادهای اجتماعی وسیاسی ما را به سوی درس گرفتن از تجربههای پیشین سوق میدهد و رسیدن فصل آبدیدگی فولاد جامعه کوبیده شده با پتک زمان را نوید میدهد. حالا برای مثال باید از خود بپرسیم که سالها پیش، چه کسانی عکسهای همبستری آن زن جوان و معشوق انتقامجویش را بهانهای مزید برای امنیتی کردن و جرم سازی روابط جنسی کردند و آن زن هم مجبور به ترک کشور شد. حالا باید بدانیم که پخش عکسهای نیمه برهنه هنرپیشه جوان و مستعد ایرانی بهانهای برای به کابوس کشیدن رویاهای هنری زنان بود. حالا باید هشیار باشیم که تن هیچ زنی وسیله سرکوب و محکوم کردن اونشود. حالا باید به یاد بیاوریم که درسال۱۳۵۷، عکسهای عیش ونوش خانواده سلطنتی و سرمایه داران «طاغوتی» حامی دربار همانقدربا هیجان و شتابزدگی دست به دست در جامعه میگشت که عکسهای اعدام «فرخ رو پارسا» و دیگرانی چون او تا غفلتا، به دستی دیگرعکس جوانان اعدام شده خودمان را دیدیم و دریغ که دیربود.
تکرارو تداوم عکس العملهای هیجانی وانتقامجویانه نسبت به یک پدیده نشانه تلخی است از ثابت ماندن قاعده کهنه جامعه مگر به استثنا!
درجنجال و هیاهوی پخش عکسهای بی حجاب آزاده نامداری، جای پرسشگری واندیشه انتقادی خالی است.
* اصلا چرا کسی پنهانی عکس گرفته است؟
* این عکس به چه منظور گرفته شده؟
* چه کسی این عکس را گرفته؟
* چرا باید به همان شیوه نظامهای سرکوبگر عمل کرد؟
* چرا فرهنگ رسوا کردن و انتقامجوییهای شخصی جای خود را به فرهنگ شرافت و دادخواهی نمیدهد؟
* چرا سرخوشی از رسوایی افراد مادون یک نظام جای اندوه شکوهمندرویای تغییرنظامهای رسوا را گرفته است؟
* سود و زیان اینگونه افشاگریها کدام بخش جامعه را متاثر میسازد؟
* این «زن ریاکارفرصت طلب نان به نرخ روز خور»… و القابی از این دست که در شبکه های اجتماعی برای توصیف اوبه کار رفته، درکجای چرخه نظام تبعیض وریا ایستاده است؟
* آیا تنها محاکمه یک فرد دردرون یک نظام، تقلیل گناه یک نظام فکری نیست؟
* آیا این گونه پرداختن به پدیده ریا و تبعیض دریک جامعه، روی دیگر سکهای نیست که هانا آرنت ازآن به عنوان «ساده لوحی شر» یاد میکند؟
* آیا چنین نیست که گویا استبداد قوه تشخیص را کشته و شرارت خود را از طریق ناتوانی در داوری درست بازتولید میکند؟
* آیا نباید ابتدا به این سادهلوحیای فکر کنیم که ذاتی سیستم است، همان گونه که هانا آرنت در تحلیل شر مجسم در “آدولف آیشمن» نشان داده؟
حالا در کنار تجربه های وطنی، مخزن دانش جهانی نیزازطریق فضای مجازی دراختیارما قرار دارد. وقت آن است که با دقت بیشتروجنجال کمتر طلای تجربه های وطنی را باعیاردانش جهانی جلا دهیم.
هرچند سرعت چرخش اطلاعات درفضای مجازی مانع ایجاد فرصت کافی برای پرسشگری میشود، اما با توجه به بحثهایی که درصفحههای عمومی فضای فیس بوک به ویژه در میان زنان کوشنده واهل نظر در جریان است، میتوان امیدواربود که طرح چندباره این گونه پرسشها به ایجاد فضایی برای پرسشهای دیگر، خواه له خواه علیه، و نیز پاسخهایی درخور بینجامد.
|
|