عصر نو
www.asre-nou.net

شارل بودلر

دعوت به سفر*

برگردان از مانی
Mon 12 06 2017

Charles-Baudelaire.jpg
دخترم، خواهرم
لُطف آن را زَن تو حدس
زیستن در آنجا پیش هم
دل باختن از حد برون
عاشق شدن، مُردن سپس
در خِطه ای شکلِ تو چون !
- خور شیدِ های خیسِ آن
زِ پُشتِ اشک آسمان
سِحر کنند عجیب جُنان
روح مرا، که برقِ آن
چشمِ پُر از اشکِ تو که ش
خیانت است سُنت اش

آنجا نظم و وجاهت است
فَر و سکوت و شهوت است
.
مُبل و اثاثِ پُر جلا
صیقل زده زِ سال ها
زینت کنند ما را اُطاق.
وغنچه ها نایاب و طاق
مخلوط کنند با بویشان
عطری زِعنبرَش نشان!
- تجمل و غنای سقف
آینه ها بُلند و ژرف
فرّ و شکوهِ شرقِ روم
گویند همه سخن به راز
با روحِ و جان، به لُطف و نازِ
آن زبانِ مرز و بوم

وجاهت است آنجا نظم و
فَر و سکوت و شهوت است

نگر به تُرعه های آب
به ناوهای رفته خواب
با خویِ ولگردی عجین.
بهرِ رضای هرهوس
زِتوست کز آن سرِ زمین
بدین سرآمدند و بس!
- و درغروبِ آفتاب
مزارع و کنا رِ آب
و کُلِ شهر کنند به بَر
و زر رختی زِ زعفران
و زیرِ نوری دلپذیرِ
زیر رود به خواب عالَمِ

وجاهت است آنجا نظم و
فَر و سکوت و شهوت است


شارل بودلر
Charles Baudelaire
برگردان از مانی


* این شعر ملهم از هنرپیشه تاتری زیبا رو و مو طلائی بنام " ماری دُ برَن (1) " است که با بودلر مدت زمانی در "عشقی افلاتونی" رابطه داشت.
Marie Daubrun) 1)