عصر نو
www.asre-nou.net

رضا چیت ساز

ترامپ و سیاست مهار ایران


Thu 2 03 2017

با انتخاب دانلد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، جهان بیش از پیش وارد دوره ای ناامن و ناشناس شده است. غیر قابل پیش گویی بودن سیاست های او، هر چه بیش تر به این احساس ناامنی دامن می زند. اما نیم نگاهی به سیاست های اتخاذ شده از سوی هیات حاکمه ی نوین آمریکا تحت رهبری ی ترامپ، شک و تردیدی باقی نمی گذارد که ترامپ ایران را به عنوان دشمن درجه ی یک خود در نظر گرفته است و در حال حاضر ما شاهد شکل گیری ی ائتلافی نامقدس میان دولت های سنی تحت رهبری ی عربستان سعودی و اسرائیل در مقابل ایران هستیم.

مایکل فلين مشاور امنیتی ی برکنار شده ی آمریکا در پى آزمايش موشكى ى جمهورى اسلامى، رژیم اسلامی را به زير پاگذاشتن توافق برجام متهم کرده و به ایران اخطار داد. از حرف های مایکل فلین کاملا مشخص بود که خطر حمله ی نظامی به ایران را نمی توان کاملا ناممکن دانست. اما آیا ایران توافق را با موشک هوا کردن خود زیر گرفته است؟ قطع نامه ی شماره ی ۲۲۳۱ از سازمان ملل در این باره کاملا شفاف است. ایران حق ندارد موشک هایی که ظرفیت حمل کلاهک های هسته ای را دارند آزمایش کند نه هر گونه موشکی. پس چرا هیات حاکمه ی آمریکا ایران را تهدید می کند؟ خود دانلد ترامپ در باره ی ایران در یکی از تویت های خود نوشت که "برعکس اوباما او با ایران مهربانانه رفتار نخواهد کرد" و اوج طنز سیاسی زمانی بود که جیمز ماتیس وزیر جنگ آمریکا، ایران را "بزرگ ترین حامی ی تروریسم در جهان خواند."

اما چرا؟ اگر جمهوری اسلامی توافق برجام را زیر نگرفته است چرا آمریکا به دنبال بهانه می گردد؟ مگر نه این که ترامپ در کمپین خود بر این تاکید داشت که او مخالف شاخ به شاخ شدن های غیر ضروری خواهد بود؟ به عنوان مثال در سخن رانی ی وی در سینسیناتی در یکم دسامبر می گفت:

"ما خواهان پی گیری ی سیاست خارجی ی جدیدی هستیم که از اشتباهات گذشته بیاموزیم... ما دنبال این نخواهیم بود که دولت های دیگر را سرنگون کنیم... هدف ما ثبات است نه آشوب گری.... در برخورد با دیگر کشورها ما تا آن جا که ممکن است به دنبال منافع مشترک خواهیم بود و دوره ی جدیدی از صلح، تفاهم و حسن نیت را پی گیری خواهیم کرد."

پس صلح و حسن نیت چه شد؟ چرا ترامپ همان سیاست حاکمیت آمریکا علیه ایران را از انقلاب پنجاه و هفت پیش گرفته است؟

تردیدی نیست که طبقه ی حاکم در آمریکا از دکترین مونرو به این سو مخالفت رسمی با هر گونه دولتی است که از آمریکا مستقل عمل می کند. این که ایران یکی از بزرگ ترین منابع نفت و گاز طبیعی را داراست نیز مسلما یکی از عامل های اصلی ی توجه به ایران است. به قول رابرت فیسک اگر صادرات اصلی ی کشورهای منطقه ی خاورمیانه مارچوبه بود غرب حتی نیم نگاهی هم به خاور میانه نمی انداخت. تردیدی نیست که غرب و به ویژه آمریکا از زمان سقوط خاندان پهلوی، با کینه به مردم ایران و این که آن ها به خود اجازه دادند و دولت دست نشانده ی آمریکا و برآمده از کودتای خونین مردادماه 1332 را سرنگون کردند، نگریسته اند. از نگاه سیاست مداران آمریکا، منابع طبیعی در ایران ملک خصوصی ی آمریکا هستند.

اما در این جا باید به چند مساله توجه داشت. واقعیت این است که جنگ دوم آمریکا در خاورمیانه و اشغال و نابودی ی عراق به عنوان كشوری مستقل، پيامى بسيار گويا از سوى آمريكا براى همه ى كشورهايى كه سوداى نافرمانى از ارباب جهان را در سر مى پرورداندند به همراه داشت و این پیام به قول پری آندرسون و جان پیلجر در این خلاصه می شد که اگر نمی خواهید آمریکا به شما حمله کند خود را به سلاح های هسته ای مسلح کنید. بهتر است که دقت کنیم که برخلاف تبلیغات رایج حاکی از "جامعه ی جهانی" در رابطه ی میان دولت ها تنها عامل تعین کننده توازن قواست و از لحاظ حقوقی مادامی که دولت هایی هستند که سلاح های کشتار دست جمعی دارند همه ی دولت ها حق دارند که سلاح های کشتار دست جمعی داشته باشند. آنانی که از حق برخی کشورها در داشتن این سلاح ها دفاع می کنند چرا که این کشورها دموکراتیک هستند، خواسته یا ناخواسته نابرابری ی حقوقی را رسمیت داده و حق اربابی ی دولت های قوی تر را می پذیرند.

باید بر این مساله ی کلیدی تاکید کرد که هیچ نیرویی به جز ملت ایران - نه دولت های دموکراتیک دنیا ونه سازمان ملل و غیره- حق ندارند که برای ایران و ملت ایران تعیین تکلیف کنند. دقیقا به همین خاطر وظیفه ی ما به عنوان شهروندان ایرانی بسیار سنگین است. ما باید قاطعانه و بی تردید در برابر هر گونه ماجراجویی ی جمهوری ی اسلامی بایستیم. درست است که جمهوری ی اسلامی توافق برجام را با آزمایش موشک های خود زیر نگرفته است اما ماجراجوئی هائی از نوع آزمایش موشک های بالستیکی هدف معینی را پی گیری می کنند. جمهوری ی اسلامی به عنوان حکومتی نابهنگام و ضد تاریخی از آغاز هستی ی خود در رویارویی ی کامل با ابتدایی ترین حقوق ملت ایران ایستاده است. دقیقا به همین خاطرخارجی ستیزی ی جمهوری ی اسلامی نه تصادفی که از پایه های اصلی ی سیاست های جمهوری ی اسلامی بوده است. اسکتبار ستیزی ی خمینی که بخش بزرگی از جنبش چپ ایران را در بحبوبه ی انقلاب زمین گیر کرد، دقیقا از همین زاویه قابل فهم است. جمهوری ی اسلامی با از دست دادن "شیطان بزرگ" و خارجی ستیزی، بی تردید یکی از مهم ترین دلایل وجودی ی خود را از دست خواهد داد. فراتر از این خطر "دشمن خارجی" از آغاز حکومت دستگاه روحانیت یکی از مهم ترین ابزار توجیه برای سرکوب جنبش آزادی و برابرحقوقی در ایران بوده است.

مقایسه ای هر چند گذرا میان دوران حکومت خاندان پهلوی و جمهوری ی اسلامی یک تفاوت حیاتی را عریان می کند. حکومت پهلوی در عرصه ی بین الملل هیچ دشمنی نداشت. حال آن که دشمنان جمهوری ی اسلامی در ضدیت با ایران با یک دیگر مسابقه می دهند. در چنین شرایطی که دولت هائی مانند دولت نژادپرست و جنایت کار اسرائیل و دیکتاتوری عربستان سعودی دنبال بهانه ای می گردند تا ایران را به حمام خون تبدیل کنند، وظیفه ی هر انسان دموکرات و دل نگران سرنوشت ملت ایران است که با قاطعیت با ماجراجويى هاى جمهورى اسلامى كه مي تواند فراهم كننده ى چنين بهانه اى باشد، مبارزه كند.

درست در همین اوضاع و احوال است که رضا پهلوی به سنت دیرینه ی پدران خود باز می گردد و به ترامپ نامه می نویسد تا مگر او گره از کار فروبسته ی وی بگشاید. البته این کار نباید تعجب برانگیز باشد. از کسی که هم پدربزرگ اش و هم پدرش با کمک سرنیزه ی انگلیس و آمریکا از روی جنازه های جوانان ایرانی "زیباترین فرزندان آفتاب و باد" بر سریر خونین تکیه دادند، نمی توان انتظاری جز این داشت.

اما آیا ترامپ و هیات حاکمه ی وی واقعا با ایران وارد جنگ خواهند شد؟ به ویژه زمانی که ایران توافق را زیر نگرفته است؟ فراموش نباید کرد که حمله ی دوم آمریکا به عراق در بهار ۲۰۰۳ نه تنها خاورمیانه را در دریای خون غرق کرد و هیولای اسلام گرایی را به یک نیروی واقعی در منطقه تبدیل کرد بلکه هم زمان سياست دخالت نظامى ى " بشر دوستانه" را نيز در مقابل افكار عمومى ى جهانيان و حتى استراتژيست هاى امپرياليسم، بى اعتبار ساخت. روى كار آمدن اوباما به عنوان چهره ى خواهان هم راهى با متحدين سنتى ى آمريكا و اظهار خوشنودى ى اروپا از تغيير سياست "یک جانبه گرائی" جرج بوش به "چند جانبه گرائی" اوباما كه خود را در قالب اعطاى جايزه ى صلح نوبل به او به نمايش گذاشت، گواه اين ادعاست. هم زمان خوب است بياد آوريم كه بیش از پانزده میلیون نفر در چهارگوشۀ جهان علیه جنگ عراق برخاستند و شکاف میان دولت ها و ملت ها را تا حد بحران های ملی عریان کردند. واقعیت این است که جنایت تاریخی ی هیلاری کلینتون و نابودی ی لیبی دقیقا در راستای بازسازی ی امپریالیسم"بشر دوستانه" بود. پس تردیدی نیست که اگر آمریکا بخواهد با ایران وارد جنگ شود نمی تواند روی هم رزمان و متحدین خود حساب کند آن هم زمانی که ترامپ هم ضرورت ناتو و هم موضوعیت اتحادیه اروپا زیر سئوال برده است. در واقع طبقه ی حاکمه ی اروپای بحران زده- آن هم در این زمان که در واقعیت امر احتمال فروپاشی ی اتحادیه ی اروپا ضرورتاً تنها یک رویا یا کابوس نیست- با طناب هیات حاکمه ی امریکا وارد چاه نخواهد شد.

فراتر از این اگر آمریکا بدون آن که ایران قرادداد برجام را زیر بگیرد، خواهان تنبیه ایران توسط تحریم های اقتصادی شود، نیز به بن بست خواهد خورد؛ زیرا حتى اتحاديه ى اروپا، حاضر نخواهد شد كه به ساز ترامپ برقصد. بهتر است فراموش نکنیم که سیاست تحریم های اقتصادی از قدیمی ترین ابزار آمریکا برای نابودی ی مخالفان خود بوده است. در واقع جنگ دوم آمریکا با عراق نمی توانست بیش از این نابرابر و غیر عادلانه باشد و در واقع جامعه ی عراق حتی قبل از اشغال رسمی نیز در حال نابودی بود. پس تحریم های اقتصادی علیه ایران از این زاویه مهم است که قبل از جنگ احتمالی، ایران را به نابودی بکشاند و توان دفاعی را به پائین ترین حد کاهش دهد. فراموش نباید کرد که گرچه آمریکا همچنان سرکرده اصلی ی نظام جهانی ی سرمایه داری است اما هم آمریکا منافع ویژه ی خود را دارد و هم متحدان وی. هم زمان نیز آمریکا نمی تواند به تنهایی از قرارداد برجام عقب نشینی کند چرا که در آن صورت این حرکت رسما به انزوا و کم معنا شدن آمریکا شتاب خواهد داد.

اما اگر سیاست تحمیل تحریم های اقتصادی به سنگ بخورد آیا آمریکا به ایران خواهد حمله کرد؟ این احتمال نیز ضعیف است. اول ـ بهتر است که به خاطر بیاوریم که حمله به ایران بی تردید آغازگر یک جنگ تمام عیار منطقه ای خواهد بود که آمریکا در آن صورت مجبور خواهد شد ده ها هزار نیروی زمینی وارد میدان کند. حمله به ایران با چند بمباران هوایی حل نخواهد شد بلکه پای بسیاری از نزدیکان آمریکا در منطقه را به میان خواهد کشاند. هم زمان نیز خطر این وجود دارد که ماجراجویی های آمریکا در منطقه به تقویت ناسیونالیسم در اروپا منجر شده و به ریزش سرکردگی جهانی آمریکا شتاب دهد. جنگ دوم آمریکا با عراق با تبدیل خاورمیانه به حمام خون، سرازیر شدن سیل پناهنده گان به اروپا، رشد اروپا محوری و ناسیونالیسم در کشورهای اروپایی منجر به حوادثی شد که به شدت به اعتبار آمریکا به عنوان سرکرده نظام جهانی معاصر ضربه زده است.

بنابراین اگر آمریکا به تنهایی خواهان حمله ی نظامی به ایران باشد، می تواند این ماجراجویی، منجر به آغاز پایان نه تنها امپراتوری ی آمریکا که ریزش جهانی ی نظم جهان سرمایه داری شود. نظمی که حداقل هفت دهه ی گذشته مهم ترین دست آورد آمریکا و هم زمان مهم ترین عامل برتری ی آمریکا نسبت به دیگر دولت های سرمایه داری دوست و دشمن بوده است. پس آیا واقعا این احتمال وجود دارد که ترامپ وارد این قمار شود؟ پیش گویی ی آینده، کار از مابهتران است اما احتمال این اتفاق بسیار کم است. برعکس هیات حاکمه ی آمریکا و ترامپ و تیم اش تلاش می کنند که با تحریک سران جمهوری ی اسلامی آن ها را وادار کنند که توافق برجام را کنار بگذارند.

خطر اصلی نیز همین است. چرا که فراموش نباید کرد که در هر دو سوی ماجرا دو نیروی پلید هستند که به یک دیگر نیاز دارند.

پیشنهاد اخیر ترامپ برای افزایش بی سابقه بودجه نظامی آمریکا که شامل نوسازی زرادخانه هسته ای و متعارف آمریکا در همه سطوح میشود نیاز حیاتی به مترسک هائی تهدید کننده نظیر جمهوری اسلامی دارد که بر روی موشک های آزمایشی خود به عبری شعار نابودی اسرائیل را می نویسند. آیا معرفی جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین تهدید تروریستی جهان بازوی تبلیغاتی برای فروش این نظامی گیری انگلی به افکار عمومی آمریکا و جهان نیست؟ بخش مهمی از این سلاح ها باید به هزینه مالیات اردوی کار و مزد و حقوق بگیران آمریکائی به دولت آپارتاید اسرائیل اهداء شود و بخش دیگر دلارهای نفتی خاندان سلطنتی عربستان سعودی و شیوخ خلیج فارس را برای خزانه های انحصارات صنعتی- نظامی آمریکا به آرمغان بیاورد.

از سوی دیگر آمریکا ستیزی ی جمهوری ی اسلامی از زمان به قدرت رسیدن روحانیت مهم ترین ابزار برای سرکوب هرگونه صدای انتقادی و توجیه و پوشاندن فساد، سوءمدیریت وغارت دارائی های عمومی مردم ایران توسط باندهای رنگارنگ مافیای حاکم بوده است. سیاست ماجراجویانه رژیم جمهوری اسلامی در قمارهسته ای ودخالت درجنگ های ارتجاعی در خاورمیانه، صدها میلیارد دلارهزنیه برای مردم ایران در برداشته و کار را به جائی رسانده است که حاشیه نشینی میلیونی ، گورخوابی، کودک فروشی، فروختن اعضای بدن خانواده های فقرزده ... به مختصات جدائی ناپذیر جهنمی مبدل شده است که جمهوری اسلامی درطول چهاردهه اخیر خالق آن بوده است.

به همین خاطر باید قاطعانه با هرگونه ماجراجویی ی جمهوری ی اسلامی، هر چند توافقات بین المللی را زیر نگیرد، مخالفت کرد و اعتراض نمود. نه آمریکا نه سازمان ملل و نه هیچ نیروی دیگری حق ندارند برای ملت ایران تعیین سرنوشت کند. اما جمهوری ی اسلامی نیز به هیچ وجه حق ندارد که با سرنوشت ملت ما بازی کند. باید قاطعانه با هر دو نیروی جنگ افروز مقابله کنیم !

سه شنبه ۱۰ اسفند ، ۱۳۹۵ ۲۸ فوريه ۲۰۱۷