عصر نو
www.asre-nou.net

ترس و سازشکاری تاریخی مردم ایران


Tue 7 02 2017

ایرج قهرمانلو

iraj-ghahramanlou.jpg
می‌ گویند برای سوگواری هاشمی رفسنجانی،یکی از بنیان گذاران رژیم جمهوری اسلامی ۳ میلیون حضور یافتند و بر سر زدند. شاید ۳ میلون دیگر در خانه هاشان به سوک نشستند.

باید بپذیریم که مردم ما آنگونه که برخی روشنفکران می‌‌پندارند بی‌سواد‌ترین نیستند، آن‌ها همه دزدی ها، اختلاس‌ها، گور خوابیدن ها، تن‌ فروشی‌های زنان و همه نا بسامانی‌ها را نه تنها می‌‌دانند، بلکه می‌‌بینند، آن‌ها آگاه هستند . باید بدانیم هر ملتی در درازنای تاریخ همچون انسا ن‌ها روان و منش ویژه ای به خود می‌‌گیرد و در مقابل رویداد‌ها یک وا کنش جمعی ویژه خودش را نشان می‌دهد و همین واکنش‌ها یکی‌ از تمایزات ویژگی‌های ملت‌ها می‌‌باشد . به دیگر سخن اگر انسان‌ها در پروسه رشد کودکی تا بلوغ آهسته آهسته شخصیتشان شکل می‌‌گیرد و خصوصیات و رفتار ویژه‌ای را از خود بروز می‌‌دهند، ملت‌ها هم در درازنای تاریخ حیاط خودشان شخصیت و خصوصیات ویژه‌ای را بدست می‌‌آورند، و همین ویژگی هاست که یک ژاپنی را از یک آلمانی متمایز می‌‌کند و یا در کوبانی مردم در برابر نیرو های داعش راه مبارزه را بر می‌‌گزینند، ولی‌ در شنگال تسلیم میشوند .

اگر نگاهی به تاریخ سرزمینمان ایران بیندازیم در می‌‌یابیم , از پس شکست‌های مذلت بار پی‌ در پی‌ از مسلمانان عرب که با پرداخت هزینه سنگین و دادن زنها و دختران و نو جوانان پسر به اسیری ، و همچنین تسلط قرن‌ها حکومت‌های سرکوبگر, آهسته آهسته روان ملی‌ مردم آین مرز بوم دفرمه شده‌ ست . قصد توهین به مردم را ندارم ولی‌ باید این حقیقت تلخ را پذیرفت که این ترس بی‌ منطق تاریخی شهامت انجام هر گونه عملی را از انسان ایرانی گرفته است و ما را مردمی پاسیو و قضا قدری ساخته است. بی‌ سبب نیست ما در تاریخ ۱۵۰۰ سال پس از اسلام تا پهلوی تنها شاید ۱۰۰ سال حکومت‌های ایرانی‌ داشته آیم.و هر زمان ما به خدمت حاکم بیگانه در می‌‌آمدیم و او را در اداره کشور و سرکوب و غارت مردم یاری میکردیم. بدین سرکوفتگی‌ها چاشنی‌ قرن‌ها خرافات مذهبی -عرفانی، مردم ایران را پذیرای هر گونه خواری، زبونی،ترس و تسلیم طلبی کرده است.

ژرفای این تسلیم و زبونی تا بدان جاست که ما نام قاتلان و تجاوز گران به زنها و دخترانمان را ٔبر فرزندانمان نهاده ایم مانند اسکندر، تیمور، چنگیز، هلاکو، غلام علی‌، غلام حسین،محمد رضا و غیره. ما حتا روزها در اندوه کشته شدن این قاتلان و تجاوزگران ٔبر سر میزنیم و عاشقانه با یاد نام آن‌ها بر پیکرمان تیغ می‌‌کشیم .در جایی که هیچکس حتا نام مدافعین و جانباختگان میهنمان را نمی داند تا چه رسد ردّ گور آنها.

این شکستها و شیوه اندیشیدن ، ما را بطور تاریخی مردمی سازشکار و ترسو بار آورده است، البته روشنفکران ما نام این سازشکاری شرم آور تاریخی را زیرکانه "تطابق" نام گذاشته اند . باید قبول کنیم که مردم ایران حس اعتماد به نفس را از دست داده اند ، ما را از مردمی مبارز و مقاوم به مردمی ترسو و سازشکار با ستمگران تبدیل کرده است . این ترس در زمان حکومت پهلوی‌ها به شکل ترسی متا فیزیکی در آمده است، به گونه آی‌ که مردم می‌‌پندارند دولت ۲۴ ساعته آن‌ها را همچون خدا زیر ذره بین گذاشته است و همه کار‌های ما را کنترل میکند. و از همین رو نسل گذشته برای شکستن این طلسم تاریخی با رژیم در خیابان‌ها و خانه‌های تیمی بیهوده میجنگید تا شاید این ترس تاریخی بدور ریخته شود که البته پیروز نشد. ما ایرانی‌‌ها دچار بیماری پارانویا شده‌ایم و می‌‌پندا ریم همیشه یک مامور دولت ما را می‌‌پاید یا دنبالمان می‌‌کند. این ترس بی‌ منطق یا زبونی و این روان سازشکاری و تسلیم طلبی توام با خرافات مذهبی و عرفانی، مردم ما را دچار بی‌ عملی و حتا کژ کرداری کرده است. از آین جهت منتظر اند یک قلدر خارجی همچون ترکان غزنوی، سلجوقی، قاجار و شاید ترامپ بیاید و آین‌ها را از زیر سلطه این ستمگران رها سازد اگرچه به بهای یک رژیم دیکتاتوری دیگر باشد.

روشنفکران ما برای پوشاندن این خواری و زبونی و سازشکاری آنها با یکی‌ از عقب مانده‌ترین حکومت‌ها در تاریخ بشری، هر بار بهانه‌ای میسازند . ۳۰ سال تز‌ بین بد و بد تر را پیش کشیدند ، سپس بهانه اگر بر خیزیم ایران سوریه و عراق میشود مردم را به دنبال آخوند‌ها به پای صندوق‌های رای کشاندند، و آخرین بهانه سازشکاری آنها این است که آخوند‌ها بهتر از داعش هستند . آنها تنها تغییر را در درون این رژیم سراسر فاسد دد منش جستجو و تبلیغ می‌‌کنند. هرگز هیچ ملتی آن هم در عصر کنونی این همه ستم را تاب نیاورده است. از همه آزار دهنده تر جوانان ما برای پوشاندن بی‌ حرکتی خودشان ، نسل ما را که با استبداد میجنگیدیم تا چنین استبدادی پدید نیاید ، متهم میکنند که ما آخوند‌ها را آوردیم. آن‌ها نمی دانند که شاه اسلام پناه، بجز گروه‌های مذهبی ، تمام احزاب و سازمان‌های سکولار را طی‌ ۲۵ سال از زمان کودتای ۲۸ مرداد تا روز رفتنش نابود کرد . در همه دوران حکومتش گروه‌ها و افراد سرشناس مذهبی، از آزادی عمل برخوردار بودند، تعداد مساجد از ۶۰۰۰ در سال ۱۳۲۰ به ۶۰،۰۰۰ در دوران شاه رسید.او بزرگترین مسجد را در مرکز علم یعنی‌ دانشگاه درست کرد. در حالیکه انتشارات مذهبی با یاری اداره اوقاف با بودجه گزاف در قم و نیز حسینیه ارشاد بزرگترین تبلیغات اسلامی در قلب تهران باز و مشغول نشر و تبلیغ اسلام بودند،اما گروه‌های سکولار حتا نویسندگان از داشتن کوچکترین کانون فرهنگی و حتا صنفی محروم بودند. از همین رو جناح‌های مذهبی به سر کردگی آقای خمینی، با مساعد شدن اوضاع و بکمک غرب در نبود یک نیروی سکولار قدرت را از چنگ شریک دیرینه‌ شان در کودتا یعنی‌ شاه در آوردند . نگفته نماند من منکر حضور اندک قهرمانان و جان باختگان میهنمان در درازنای تاریخ نیستم ، اما آن‌ها اندک‌اند،و حضور قهرمان خود گواه نبود اراده عمومی و ملی‌ برای حرکت و مبارزه در راه رهأیی از چنگال ستم و بی‌ دادگری است