عصر نو
www.asre-nou.net

پیشنهادهایی به ترامپ برای ایران و خاورمیانه

تحلیل موسسه تحقیقاتی هادسون/
Sun 5 02 2017

trump4.jpg
تهران - ایرنا- سیاست سازی و شکل گیری سیاست خارجی در امریکا ؛ بطور معمول فرایندی خاص دارد و نقش مراکز فکری و مطالعاتی در این فرایند ؛ تا حدودی تعیین کننده است.
رهبران سیاسی امریکا عموماً تحت تأثیر پژوهش‌ها و مطالعات سیاسی و فکری خاصی قرار می‌گیرند که در اختیارشان گذاشته می‌شود و بررسی رابطه بین رهبران نظام‌های سیاسی و طرف‌هایی که عهده‌دار ارائه مشاوره به آنها هستند، برای درک چگونگی تصمیم‌سازی سیاسی در دولت‌ها سودمند است.
'برژینسکی' در خاطراتش نوشته است که بیشتر مناصب امور خارجی در زمان کارتر به کارشناسان مراکز فکری تعلق داشت. از شخصیت‌های مشهور مرکز «کمیسیون سه‌جانبه» که در دوره کارتر به پست‌های مهم دست یافتند، می‌توان به سایرس ونس وزیر امور خارجه، اندرو یانگ نماینده ایالات متحده در سازمان ملل متحد و زبیگنیو برژنسکی، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور نام برد. همچنین بیش از 55 کارشناس شورای روابط خارجی در دولت کارتر مشغول به کار بودند که فیلیپ حبیب معاون وزیر خارجه و استانسفیلد ترنر مدیر سی.‌آی.‌ای از جمله آنها بودند.
در دوره ریگان هم بیش از 200 تن از کارشناسان مراکز فکری آمریکایی در سازمان‌های مختلف دولتی کار می‌کردند که بیش از 55 نفر آنها از موسسه هوور، 36 تن از بنیاد هریتیج،34 تن از موسسه سرمایه گذاری آمریکا، 32 نفر از کمیته مخاطرات کنونی و 28 نفر هم از مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی بوده اند.
در دوره کلینتون استفاده از کارشناسان اتاق‌های فکر در تعدادی از وزارت خانه‌ها و مناصب عالی دولت آمریکا ادامه پیدا کرد، اما تفاوتی که این دوره با دوره‌های قبل داشت این بود که جناح فکری اسرائیل در واشنگتن یعنی موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن به عنوان قدرتی موثر در سیاست خارجی آمریکا ظاهر شد. دولت کلینتون مدیر سابق این اتاق فکر، مارتین ایندایک را به عنوان مدیر امور خاورمیانه شورای امنیت ملی انتخاب کرد تا رویکرد آمریکا را در مذاکرات صلح و پایه ریزی سیاست‌های خاورمیانه‌ای هدایت کند.
در سال 2000 و به دنبال پیروزی جورج بوش در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نسلی از نئومحافظه کاران که در اتاق‌های فکری چون امریکن اینتر پرایز، بروکینگز و 'پروژه قرن جدید آمریکایی' مشغول بودند، وارد مناصب دولتی شدند. از جمله این افرادی می‌توان به دیک چنی ، پل ولفوویتر، لوئیس لیبی، ریچارد پرل، زلمای خلیل زاد، جان بولتن، الیوت ایبرامز و دونالد رامسفلد اشاره کرد.
دولت اوباما نیز با وجود این که بارها از مشاوره افرادی چون ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا؛ استفان هادلی رئیس هیئت مدیره مؤسسه صلح آمریکا؛ زیبیگنیو برژینسکی مشاور و عضو هیئت مدیره در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی؛ میشل فلورنوی بنیان‌گذار و مدیرعامل مرکز امنیت آمریکای نوین؛ استروب تالبوت رئیس اندیشکده بروکینگز و جین هارمن مدیر و مدیرعامل اندیشکده وودرو ویلسون بهره می‌گرفت.
دونالد ترامپ بیش از اتاق‌ها بر خودش و حلقه‌ای از اصحاب رسانه تکیه دارد.
اخیرا موسسه تحقیقاتی هادسون – به عنوان مرکز نزدیک به جریان نومحافظه کار در آمریکا – نشستی را با حضور برخی کارشناسان از جمله مایکل پریجنت (Michael Pregent) کارشناس موسسه هادسون،
گری سیمور (Gary Samore) رئیس بخش پژوهش برای مرکز علوم و روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد و تریتا پارسی Trita Parsi رئیس و بنیانگذار شورای ملی ایران-آمریکا در واشنگتن برگزار کرد که توصیه هایی با محوریت ایران برای رییس جمهوری امریکا داشت.
البته اینکه ترامپ بخواهد به توصیه های مراکز فکری نومحافظه کار توجه کند و به مفرضه های فکری انها وفادار بماند ؛ بحثی است که آینده ان را روشن می کند، اما تلاش مراکز فکری آنها برای تاثیر گذاری ادامه خواهد یافت.
مرکز هادسون در جمع بندی خود توصیه هایی به ترامپ و ایده هایی را ارایه می دهد که نشان دهنده رویکرد مراکز فکری نومحافظه کار آمریکایی نسبت به ایران است از جمله :
1. درباره اعمال تحریم های بیشتر بر ایران باید توجه داشت براساس نگرش این کشور، هرگونه اعمال تحریم بیشتر، دلیلی برای خروج ایران از توافق هسته ای خواهد بود. دولت باراک اوباما نیز بر این مسئله واقف بود.
2. اگر آمریکا از منطقه خاورمیانه دور شود،این امر سبب خواهد شد ایران برای حل مشکلاتی در منطقه اقدام کند که اکنون تمایل به حل شدن آن ندارد. اما باید توجه داشت که ایران از وجود حکومت های درمانده در منطقه خاورمیانه خوشحال است.
3. توافق هسته ای ایران سبب شده است این کشور جسورتر شود. پس از توافق هسته ای، ایران در موقعیت بسیار قوی تری قرار گرفته است.
4. راههای بسیاری وجود دارد که توافق هسته ای ایران به توافقی بهتر تبدیل و اجرایی شود. تشدید تحریم ها ضد ایران یکی از راههای فشار بر ایران است. اگر ایران به علت این فشارها از توافق هسته ای خارج شود، این ایران خواهد بود که از توافق خارج شده است .
5. موضع ترامپ درباره سوریه به مواضع ایران بسیار نزدیک است، به طوری که از ماندن بشار اسد حمایت می کند و این، دقیقا همان چیزی است که ایران هم می خواهد.
6. امریکا علاقه ای به ایجاد آشتی بین عربستان سعودی و ایران ندارد. بهترین کاری که امریکا می تواند برای محدود کردن ایران در منطقه انجام دهد، حفظ نیروهای نظامی امریکایی در خلیج فارس است. این کار به نفع آمریکا و متحدانش در اروپا و آسیا است.
7. کشورهای پنج به علاوه یک دیگر حاضر نیستند بار دیگر وارد مذاکراتی شوند که بسیار طاقت فرسا بوده است. اگر قرار باشد مذاکرات دیگری انجام شود، مذاکرات باید دوجانبه و بین ایران و امریکا انجام شود. زیرا این آمریکا است که تحریم های اولیه را علیه ایران اعمال کرده است و نه اروپا.
8. باید تلاش شود امریکا امکان مانور درمقابل متحدانش داشته باشد تا اینکه در وضعی نباشد که متحدانش به خاطر منافع خود به صورت مستمر بر آن فشار وارد کنند.
9. نوعی نگرش مثبت در داخل ایران و در جمع برخی تصمیم گیران این کشور به ترامپ وجود دارد.چرا که آنان به شدت مخالف هیلاری کلینتون بودند. به علاوه معتقدند که ترامپ، تاجر است و به دنبال فرصت های تجاری، او فردی عملگرا است و نگرش ایدئولوژیک ندارد. نکته جالب توجه این است که تا سه سال پیش، ترامپ دموکرات بود و حالا جمهوری خواه شده است
10. تمرکز زیادی بر اقدامات ایران در منطقه وجود دارد و این که نفوذ ایران در منطقه بیشتر است تا عربستان. اما مسئله مهمتر مطرح این است که در نظر بگیریم عاملان حملات تروریستی در اروپا، آیا از وهابیت سعودی الهام گرفته اند یا از تهران ؟ تغییر اصلی در جهان اسلام این است که بسیاری از سنی ها، سلفی شده اند. این روند نیز ناشی از اقدامات ایران نیست، بلکه ناشی از پول سعودی ها و پول قطری ها است. علیه اقدامات ایران تحریم هایی اعمال شده، اما وقتی مسئله به اقدامات عربستان سعودی و دیگران مربوط می شود، سکوتی کرکننده در این باره وجود دارد.
11. این تحلیل که توافق هسته ای سبب تقویت ایران در سوریه و محدود شدن امریکا در این کشور شده اشتباه است. اوباما خود، هیچ علاقه ای نداشت وارد جنگ سوریه شود. زیرا هیچ راه خروجی برای آن متصور نمی دانست.
12. توافق هسته ای عامل به هم ریختن همه چیز نبود.منطقه خاورمیانه از زمانی که امریکا به عراق حمله و این کشور را ویران و بی ثبات کرد، سیر قهقرایی داشته است. تردیدی نیست که اصلی ترین عامل بی ثباتی در منطقه در دو دهه گذشته، تهاجم به عراق بوده است. تهاجم آمریکا به افغانستان هم سبب نابودی طالبان شد و درعراق نیز سبب نابودی صدام شد که بی تردید این تحولات به نفع ایران بود .
13. امریکا باید به مذاکرات بیشتر روی بیاورد و دیپلماسی را دنبال کند زیرا این شیوه، تنها شیوه ای است که تاکنون با ایران نتیجه بخش بوده است. البته این نگرش نیز بسیار ساده لوحانه است که با صرف گفتگو با ایران، این کشور رفتارهای خود را تغییر خواهد داد (و امتیازات دیگری نیز لازم است).
ارزیابی
به نظر می رسد مراکز فکری نومحافظه کار آمریکا بیشتر به کاهش تنش در خاورمیانه و کنترل بیشتر ایران توجه دارند تا افزایش تنش ها. اظهارات جدید ترامپ درباره ایران هم نشان می دهد که بنا ندارد رویکرد تقابلی را دنبال کند ، اما وی تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را دنبال می کند تا همه متحدان منطقه ای خود را خرسند کند و هم نشان دهد که به تعهدات و شعارهایش وفادار است.
سیاست خارجی امریکا در دوره ترامپ البته مانند دوره های گذشته ممکن است به توصیه های مراکز فکری خیلی وفادار نماند، اما تلاش می کند تا خط و مشی کلی خود در حوزه سیاست خارجی را تا حدودی با انها تطبیق دهد.در صورت تحقق چنین سناریویی؛ سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه به احتمال زیاد تغییرات چندانی نخواهد داشت.