عصر نو
www.asre-nou.net

عالیحناب سرخپوش درکنار خمینی به خاک رفت!


Tue 10 01 2017

علی دماوندی

ali-damavandi.jpg
کارنوال صدها هزارنفره ای،امروز جسد مرد سابقا شماره دو نظام،رئیس پیشین جمهور ومجلس وخبرگان رهبری ورئیس مادام العمر تشخیص مصلحت نظام را به آرامگاه خمینی رساندند تا در کنار گورمرادش،گور به گور شود. اکثر سیاست بازان نظام اسلامی و فرماندهان سپاه وامنیت واطلاعات و دستگاه قضایش، در پشت رهبر نماز میت خواندند تا یار غار وعاشق رهبر، خاموشی اش را در غیاب رهبران اصلاح طلب ویاران قدیمی اش به عزا نشیند.

کارناوال صدها هزار نفره، با رنگها وشعارهای سیاه وبنفش وسبز آذین بسته شد تا ذوب شده گان در ولایت،شعارهای عزا عزاست را در تسلیت به رهبر بخوانند و مشتریان اصلاح ؛تسلیت خویش را به رهبران خانه نشین وحبس شده ابلاغ کنند ورسانه های رسمی در سوک مرگ هاشمی رفسنجانی، ملیجکهای مهاجر را به استودیوها بخوانند تا در رسای "سردار سازندگی" و " امیرکبیر" دوران و "شاگرد زرنگ انقلاب" از بابت سیاستهای" مدبرانه و تدبیر واعتلال" هاشمی رفسنجانی در راه "صلح وسازندگی وثبات" قلم فرسایی کنند وحقیقت را قربانی مطامع ومنافع نظام جنایتکاری کنند که جز حرمان وکشتار ومرگ،جز ویرانی ودارو داغ، جز بیکاری وخانه خرابی وگورخوابی،جز اسلام وشرع وقصاص وحاکمیت مطلقه غارتگران وتبهکاران روحانی وسپاهی وامنیتی ارمغان دیگری برای مردمان ما نداشته است.

هاشمی رفسنجانی مُرد. آخوند جنایتکار وحیله گری مُرد که قاتل وآمر قتلها وجنایات سیاسی بیش از سه دهه نظام اسلامیست. او شناسنامه نظامی است که از یک انقلاب مُرده ،پدید آمده بود. همان کارناوالهای میلیونها نفره ای که خونریزان ،دایناسورهای اسلامی را از گورستان تاریخ بیرون آورده وبر شانه هایشان گذارده بودند تا برای تحقق عدالت ،"پیرمردی زاهد" را از نجف وپاریس ،با پرواز انقلاب به تهران آوردند تا کوخهای حاشیه نشین را با کاخ های عدالت تعویض کند وبرق وآب و اتوبوس را مجانی ، وانسان را به کمال انسانیتش برساند، "نوستالژی" کارناوالهای خونین انقلاب اسلامی را در سپردن جسد هاشمی، موثرترین کارگزار نظام در سه دهه گذشته به گورستان تکرار کردند. اما اینک در هراس از بیداری انقلاب و هزینه های آن ، در نعشه سبز وبنفش اعتدال در راههایی کم هزینه ، خودرا به فراموشی میزند، جنگ طولانی هشت ساله وصدها هزار قربانی و معلول وویرانه های بزرگ جنگ مقدس و نعمت الهی را با افتخار میهنی به کنار میزند، اعدام شده گان خفته در خاورانهای آشکار وپنهان دهه خونین را هزینه رشد وثبات میداند، خصوصی سازیها وخودمانی سازیهای اقتصادی را که با غارتهای بزرگ همراه بوده اند را عوامل توسعه میداند، نابودی محیط زیست و کالاشده گی آب وهوا را از عوارض سیاستهای بین المللی میداند ، گورخوابها را در کنارکاخها وریخت وپاشهای آقازاده های مولتی میلیاردلر حزب اللهی واطلاعاتی از لوازم رشد میشمارد ، قتلعام زندانیان سیاسی در دهه 60 ، را از عوارض تندروی گروههای سیاسی مخالف می شمارد ، قتلهای زنجیره ای روشنفکران و نویسندگان وفعالان سیاسی در دهه 70 و ترورهای خارج از کشور و سرکوب 18 تیر وبستن مطبوعات را به عوامل بیت رهبری وتندروان نظام نسبت میدهد تا بر هاشمی رفسنجانی ، قبایی از اصلاح واعتدال بپوشاند!

اما علی اکبر هاشمی رفسنجانی ،عضو اصلی شورای انقلاب اسلامی ،پیام آور آیت الله خمینی برای نخست وزیری بازرگان ودولت موقتش بود. ایت الله بهشتی و باهنر وهاشمی رفسنجانی بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی بودند. حزبی که سازمانگر تمام نهادهایی قضایی و امنیتی ونظامی،هدایت کننده ائتلافهای سیاسی و سرکوبها وتصفیه های گسترده، هدایت کننده ومرکز فکراعمال سیاست حاکمیت و تثبیت کاست روحانیت در قدرت بود. اعدام های مدرسه رفاه واعلام حاکمیت بیدادگاههای انقلابی با حاکمین شرع در کنار تصفیه وسیع در دادگستری از قاضیان ووکلای سکولار وترقیخواه، سرکوبهای اغازین وحمله به ستادهای نیروهای سیاسی،روزنامه ها ومجلات ونشریات،تصفیه خونین ارتش و نیروهای مسلح ، سرکوب کردستان وخوزستان و آذربایجان وترکمن صحرا وزدن نیروهای دگراندیش و مخالف ،حمله به سفارت آمریکا وگروگانگیری کارکنان آن وسازماندادن "انقلاب دوم خمینی" ، انقلاب فرهنگی وبستن دانشگاهها ،استقبال از نعمت الهی جنگ با عراق و ادامه خونین هشت ساله اش برای فتح قدس از راه کربلا، همه وهمه در اطاق فکر این حزب ورهبران آن پرداخته میشد. تظاهرات واعتراضات گسترده علیه بهشتی وباند تبهکارش بی سبب نبود. با مرگ بهشتی در انفجار دقتر حزب جمهوری اسلامی، موقعیت رفسنجانی به مراتب قوی تر شد وبمثابه دست راست خمینی، کوشید با بیرحمی و شقاوت بسیار همه موانع استقرار حاکیمت مطلقه کاست روحانیت را ازراه بردارد. هاشمی بعنوان نورچشم امام ، بازوی اوبود در تصفیه لیبرالها، عزل بنی صدر،خلع لباس از آیت الله شریعتمداری، سرکوب حزب جمهوری خلق مسلمان ،سرکوب مجاهدین و کمونیستها ، در فرماندهی جنگ وادامه خونین وپرهزینه این نعمت الهی برای مردمان ایران، در ارتباطات داخلی وبین المللی واستفاده از امکاناتی که حاکمیت نطام اسلامی را تثبیت کند. سیاست رابطه های پنهان با قدرتهای بین المللی ومعاملات اسلحه و ایران کنترا را نباید بدون هاشمی به تصورآورد. رفسنجانی بود که ساقی جام زهر خمینی بود وبرنامه خلع ایت الله منتظری، قتل عام زندانیان سیاسی وپاکسازی زندانهای سراسر کشور، تغییر قانون اساسی برای ساده کردن جانشینی خمینی را به همراه احمد خمینی و خامنه ای پیش برد. رفسنجانی بود که با شهادتش در خبرگان رهبری،خامنه ای را به مقام خدایی رساند وزمینه های سلطه ولایت مطلقه فقیه ویکشبه آیت الله شدن خامنه ای را فراهم کرد. او از خامنه ای هیولایی ساخت غیر قابل کنترل، که حتی خالقش راتوان تحمل نبود وملیجکهای جوان را نزدیکتر به خود میدانست .اینجا بود که هاشمی قربانی هیولای ساخته شده خود شد.

با مرگ خمینی و تغییر قانون اساسی وحذف نخست وزیری ، هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری رسید. او خود را صاحب کشور وانقلاب اسلامی میدانست و میخواست بر زمینه های ویرانه های بزرگ از نعمت الهی خمینی ،بازسازی مناطق جنگ زده را به سرعت پیش برد. بازسازی برپایه نوعی از توسعه ، که صادرات نفت وگاز در صدر برنامه های آن بود. خلاء ناشی از مرگ خمینی ونقش او در انتخاب خامنه ای ، توهم "سردار سازندگی" را در کنترل کشور به هرشیوه ای دوچندان کرد. اوصاحب کشور شده بود وتصرف وبخشش منابع کشور ،جزیی از سیاست سخاوتمندانه اوبود. در عین حال حجت الاسلام رفسنجانی ،یک تاجر طرفدار پروپاقرص سیاست نئولیبرال اقتصادی برای رشد بود. او براین باور بود که باید دست تاجران واطاق بازرگانی را در معامله وداد وستد باز بگذارد. برای بازگذاردن این دست ، دولت بازسازی ،سیاست سپردن بنیادها ونهادهای اقتصادی را به بخش خصوصی به پیش برد. در نظام اسلامی که بنیادها ونهادهای اقتصادیش از طریق تصرف اموال رژیم پیشین و نهادها ی آن دولت و مصادره اموال وسرمایه سرمایه داران فراری بدست آمده بود، سیاستی جز "بخشش" این اموال به نزدیکان وهمراهان انقلاب اسلامی وروحانیون وفرماندهان جنگی مهیا نبود. برزمینه این سیاست واعمال سیاست نئولیبرال "تعدیل" اقتصادی، بزرگترین کارخانه ها وصنایع کشور خصوصی شدند ودراختیار روحانیون و پاسداران نظام اسلامی قرار گرفتند؛ دهها هزار کارگر از کار واشتغال دائم محروم گشتند. صدها شرکت وکمپانی مقاطعه کار وواسطه در سراسر کشورشکل گرفتند تا در این غارت شریک شوند . در این دوره هشت ساله بود که عالیجناب سرخ پوش وسردارسازندگی رژیم اسلامی به یکی از بزرگ سرمایەداران ایران تبدیل شد. او با وارد کردن سپاه پاسداران و نهادهای آن به پروژه های بازسازی ،عملا سیاست عروج احمدی نژاد و تسلط سپاه و نیروهای امنیتی بر کشور را تدارک دید و خود یکی از "قربانیان" این سیاستش شد. هاشمی یعنوان یکی از حامیان بازار آزاد و طرفداران پروپاقرص نئولیبرالیسم اقتصادی ، از مسببین رانت خواری و دزدیهای کلان حکومتی و از عاملین اصلی تحمیل فقر و گرسنگی بر طبقە کارگر و مردم محروم جامعە ایران ، همگام با تحکیم پایەهای استبداد خونین مذهبی بود. این نوع از سیاست بازسازی و توسعه بود که با ساختن سدها ی بیشمار ،ایجاد کانالهای نابخردانه وکندن هزاران چاه عمیق ،نابودکردن تالابهای بزرگ ایران، استفاده های غیر کارشناسانه وغیر اقتصادی از آب وتبدیل آب به یک کالای لوکس، موقعیت وحشتناک زیست محیطی کنونی در ایران را باعث شده اند. سردار سازندگی اسلامی ، که ویرانه هایی از خاک وشن وآب وهوای آلوده ، نخلهای سربریده وطوفانهای شنی در غرب وجنوب کشور وطوفانهای نمک در کناره های دریاچه های ارومیه وهامون دستاورد حکومتش برای مردمان ما بوده است.

رفسنجانی فارغ از دو دورە رئیس جمهوری و سە دورە نشستن بر ریاست مجلس ، اما زمانیکە به همت باند بیت رهبری از رقیبش "احمدی نژاد " هم در جدال رئیس جمهوری شکست خورد ، کماکان در مرکز قدرت ماند و علیرغم مخالفت های خامنەای با وی ، همیشە در تحکیم نظام خونین جمهوری اسلامی و ولایت فقیە، نقش کلیدی و مدافع "رهبر" را بازی کرد.

نوشتن نامه های پردرد به رهبرورفیق قدیمی اش،اعلام عاشقی در لبخندی تلخ هم نتوانست مانع از حذف شده گی مردهمیشه شماره دونظام شود .مردی که نامش لرزه بر اندام مخالفین می انداخت ومیتوانست همبند قدیمی اش را بخاطر نوشتن نامه ای ،تنبیه کند ،مردی که نامش تکیه گاه قاتلین وجلادان اسلامی در دودهه اول انقلاب بود ونامش با کشتار دهه خونین شصت؛ ترور مخالفین در خارج از کشور وکشتن بختیار واویسی و قاسملو وشرفکندی وفرخ زاد وترورهای پاریس و بمب گذاریهای لبنان وآرژانتین ، با خلع بنی صدر ومنتظری ؛ با میکونوس ؛ با قتلهای زنجیره ای نویسندگان وفعالان سیاسی و... پیوند خورده بود ، اینک نمیتوانست حتی مانع زندانی شدن فرزندانش شود،نمیتوانست جواب دهان شکنی به حملات احمدی نژاد بدهد، نمیتوانست به جفنگیات محسن رضایی ، احمد خاتمی ،جنتی ،یزدی پاسخ دهد، نمیتوانست ونمیتوانست وتنها میتوانست آنها را به خدا آنها را بسپارد!! او "بال وپرش" ریخته شده بود ودر اوج استیصال ،تلاشی برای بازگشت به موقعیت سابق داشت. غارتها وخرابکاریها و فسادهای گسترده، تقلبات بزرگ وعلنی انتخاباتی ،بن بست اقتصادی وسیاسی وبی آبرویی رهبران نظام خصوصا شخص خامنه ای، تشدید سرکوب مخالفین درونی نظام و" تقسیم "غیرعادلانه امتیازات ودارییها در میان روحانیت ؛میتوانست برای او زمینه های بازگشت به قدرت ویا حداقل میانجی گری ومعامله را فراهم کند. انتخابات ریاست جمهور ،یکی از این فرصتها بود. فرصتهایی که همه جناحهای ناراضی از قدرت بلامنازع بیت رهبری وسپاه وبسیاری از مخالفین نظام ومعترضین و سرکوب شده گان جنبش 88 را میتوانست دور او جمع کند. با حذف اوتوسط شورای نگهبان ،این فرصت از دست اورفت. اما اوبا سرمایه گذاری روی روحانی – در ائتلافی گسترده از همه مخالفین بیت رهبری ،انتخاب اورا ممکن کرد. انتخابات مجسلین اسلامی وخبرگان رهبری ،باردیگر به او فرصت داد . با انتخاب بعنوان نفر اول لیست امید ، درهای تازه ای بروی اوگشوده شده بود. . اودر جنگی آغاز نشده در اما او در انتخاب رئیس خبرگان به ایت الله جنتی باخت. اینها همه نشانه های آن بودند که دوران اوبسر آمده است. خامنه ای وجناح همراهش،دیگر حاضر به پذیرش رئیس سابق نبودند وعلنا هاشمی با بی اعتنایی رهبر وحملات گماشتگان رهبر در قوه قضاییه ونهادهای امنیتی مواجه بود.

اما مرگ هاشمی رفسنجانی اثرات و بازتاب گسترده ای خواهد داشت و بدون تردید شکافها در درون حکومت را تشدید خواهد کرد و باعث تضعیف حکومت خواهد شد. اولین ضربه مرگ رفسنجانی به دولت روحانی است که رفسنجانی را پشت و پناه خود میدانست. اما مهمترین ضربه به کل حکومت است. رفسنجانی همواره نماد مصلحت نظام جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدن این حکومت بود . با مرگ او مصلحت نظام نیز مُرد. شاید این مرگ خیال خامنه ای وبیت اش را از وجود یک رقیب قدرتمند راحت کرده باشد اما حذف او قطعا بمعنای تقویت اتوریته خامنه ای وبیت اش نخواهد بود وجنگ بر سرجانشینی خامنه ای شدت خواهد کرفت. جنگی که یکی از ارکان اصلی مصلحتش را از دست داده، میتواند بسادگی تعادلش را درتنظیم روابط جناحهای رقیب ازدست بدهد. شاید این فرصتی برای جنبشهای مستقل مردمی در مقابله با رژیم اسلامی وبرای آزادی وبرابری وصلح وهمبستگی اجتمایی ایجادکند. فرصتی که باید از هم اکنون برای آن آماده بود وتدارک لازم را چید.