عصر نو
www.asre-nou.net

ریشه گرفتاری های ما فرهنگی است


Tue 30 08 2016

کوروش گلنام

آب از سرچشمه گل آلود است

در زمانی که دسته، دسته جوانان ایرانی را به بهانه های گوناگون هر روز به چوبه دار می آویزند و فشار همه جانبه به مردم هر روز فزونی می گیرد، خواندن بیانیه آن چه که "کمیته مرکزی اتحاد فداییان خلق ایران در باره کنگره سازمان اتحاد فداییان " خوانده شده و نوشته انتقادی جناب حماد شیبانی در این باره، یک بار دیگر به روشنی نشان داد که بر خلاف همه انگیزه هایی که برای پراکندگی های هر روز بیشتر میان ایرانیان مخالف حکومت، بیان می شود، گرفتاری های ریشه ای و بنیادی ما، گرفتاری های فرهنگی است.

هم میهنانی که شماری از آن ها گاه همه دوران جوانی تا به امروز خود یعنی تا دوران سالخوردگی را در کوشش های سیاسی گذرانده و در راه رسیدن به آرمان های خود که همآنا آزادی، عدالت اجتماعی و پیشرفت جامعه بوده است، گاه سال ها زندان، شکنجه و سختی را تاب آورده اند، پس از سال ها دوستی و رفاقت(که جدایی های زیادی را نیز بیش از آن از سر گدرانده اند)، امروز بر سر کوچکترین مانع برای یافتن راه کارهای مشترک و از میان برداشتن مشکل پیش آمده، در برابر هم ایستاده و جدایی و انشعاب را تنها راه گشایش می بینند! این شیوه برخوردها و این رویدادها هم پیش از انقلاب وجود داشته و هم درهمه نزدیک به چهار دهه سال های پس از انقلاب رخ داده و تا در اندیشه چاره ای درست و اساسی نباشیم، باز هم رخ خواهد داد. زمانی که کوشندگان سیاسی پیشینه دار چند سازمان سیاسی و شماری کوشندگان منفرد، پس از سه سال و اندی گفت و گو، جلسه، کنفرانس و ... تازه به این باور برسند که پس از صرف این همه زمان، نیرو و انرژی دریافته اند که اختلاف هایشان بیش از نزدیکی های فکری اشان است و در درون خود دچار دو دستگی و چند دستگی شوند، چه چشم داشتی از دیگران می شود داشت؟ آن که بیش از همه از این جدایی ها شادمان شده، سود برده و خواهدبرد حکومت اسلامی ایران است که تا کنون خود هر گونه که توانسته و با ترفندهای گوناگون به تفرقه و جدایی بین نیروهای اپوزیسیون دامن زده است.

هر دم از این باغ بری می رسد

باورمندان به ایدئولوزی ها و تئوری های گوناگون هر روز دسته و گروه تازه ای به وجود می آورند. در برون مرز گاه اعلامیه ای برای دعوت به گرد همآیی و اعتراض منتشر می شود با نام پر شماری از سازمان ها و گروه های گوناگون ولی هنگامی که گرد همآیی شروع می شود، نا چیز بودن این سازمان ها آشکار می شود. شمار اندکی که گاه به پنجاه و سد نفر هم نمی رسددر شهری گرد می آیند که اگر نگوییم در آن ده ها هزار، دست کم هزاران ایرانی زندگی می کنند. اگر پیش از انقلاب وضعیت ویژه مبارزه و کوشش های سیاسی پنهان امکان بروز این اختلاف ها و نا همگونی ها را زیاد نشان نمی داد ولی رویدادهای تلخ تصفیه های درونی در میان سازمان ها گوناگون از حزب توده که از مبارزه چریکی و مسلحانه به دور بود گرفته تا سازمان های هوادار مشی مسلحانه و چریکی، پیش آمده و رخ داده است. تا دیروز و در ایران (چه پیش و چه چند سال نخست پس از انقلاب) می شد خفقان و نیاز به پنهان کاری را بهانه قرار داده و سستی ها و کمبودهای فرهنگی خود را پوشش داد*، ولی در بیرون از مرزهای ایران و با آزادی هایی که در دموکراسی های غربی وجود داشته، که نمی شود آن را انکار کرد، دیگر آن بهانه های گذشته کاربرد خود را از دست داده است. گرفتاری های ما خود بینی ها، خود خواهی ها، قدرت خواهی ها، گروه گرایی ها و دگم های ریشه دار، انگ و تهمت زدن های بی پایه و بدون سند به مخالفان خود و عدم بردباری در برابر دیدگاه های مخالف با وجود همه ادعا ها در باره "دموکراسی" و "احترام به مخالف و رأی او"، برداشت های یک جانبه که در درستی آن هیچ تردیدی نداریم، حسادت ها و در بسیاری موارد سطحی نگری ها و کمبود آگاهی در باره آن چه که به آن ایمان و باور داریم، است. همه می خواهیم سرکرده و پیش تاز باشیم. همه سر چشمه دانش و آگاهی هستیم و در همه زمینه ها و همه جا کارشناس. البته در این جا نیاز است که یاد آور شد که این نیز انکار پذیر نیست که در زمینه استفاده از کارشناسان، در برون مرز پیشرفت هایی داشته ایم و در مصاحبه ها و گفت وگو های رادیو/تلویزیونی از استفاده کارشناس ها در زمینه های گوناگون سود برده و در راه درستی گام بر می داریم؛ ولی دیگر دردها هم چنان پا بر جا است. با کار سازمان یافته گروهی ناسازگاریم. جمع و گروه گاه بر سر کوچکترین مورد اختلاف در دیدگاه از هم می پاشد. نمی توانیم مخالف خود را با بردباری تحمل کنیم و فورن ساز جدایی سر می دهیم. بی انگیزه نیست که شمار زیادی از ایرانیان در برون مرز از کوشش های سیاسی/ اجتماعی/فرهنگی و همکاری با سازمان های گوناگون پیشینه دار که هر روز کوچک و کوچک تر می شوند و یا سازمان هایی که هر روز، هم چون قارچ در هر جا روییده و هر چند نفر خود را یک گروه و سازمان تازه نامیده اند، دوری جسته و سر باز می زنند. نه این که آنان نیز که از هم راهی و هم کاری سر باز می زنند و در این گروه قرار گرفته اند از این گرفتاری های فرهنگی به دور باشند. آنان نیز هر یک همه و یا بخشی از این نارسایی های فرهنگی را با خود دارند. نگارنده دیگران را متهم نمی کند زیرا خود نیز بری و به دور از این گرفتاری های فرهنگی نیست و در آن جامعه رشد کرده و پرورش یافته است ولی همه سرانجام روزی باید به بازنگری پیش از همه در باره خود بپردازیم.

استثناء قاعده نمی شود

در میان ما ایرانیان همیشه استثناءهایی بوده و هست که رفتار و منش بسیار درست تری داشته اند ولی می دانیم که استثناء قاعده نمی شود و شمار اینان زیاد نبوده و اندک است. ما تا خود و نارسایی های فرهنگی خود را درست نشناسیم، ره به جایی نخواهیم برد. پدید آمدن و تسلط حکومتی چون حکومت مذهبی/فاشیستی کنونی در ایران و ویرانی ای را که نا کنون به بار آورده است را نمی توان تنها در رفتار ضد انسانی آخوند ها دید؛ در بتن جامعه بنیاد های نادرستی وجود داشته است که میدان را برای آخوندهای ریاکار تشنه قدرت و مکنت و فاسد فراهم آورده است. انقلاب وحکومت برآمده از آن، با پوزش از خوانندگان، گندابی را که در درون جامعه ایران نهفته بود، بیرون زد و این تنها نکته مثبتی است که می توان در باره انقلاب اسلامی بیان داشت. این گنداب روزی باید رو می آمد و آشکار می شد تا ما خود را و بنا به گفته استاد آرامش دوستدار فرهنگ ناشی از"دینخویی" خود را که آسیب های زیادی به ما زده است، بهتر بشناسیم. همه کوشندگان سیاسی پیشین نیز در این ماجرا سهم داشته اند. کدام یک از نیروهای سیاسی آن زمان به برسی و تحلیل نیروی ویرانگر بنیادگرایی دینی/ مذهبی به ویژه شیعه یک دهم آن چه که زنده یاد کسروی انجام داده بود، پرداخته و بدان توجه نموده بود؟ شاید بتوان زنده یاد بیژن جزنی را در میان استثناهایی دانست که در پیش بینی هر چند کوتاه و بسیار خلاصه خود در تاریخ سی ساله از امکان قدرت یابی روحانیان و به ویژه خمینی سخن رانده آن هم در آن صورت که چپ قدرت را در دست نگیرد. نتیجه گیری در همین بررسی و قائل بودن جایگاه ویژه برای چپ که دربتن جامعه به ویژه در شهرستان ها و روستاها که در آن زمان اکثریت مردم را تشکیل می دادند، کمترین نفوذ ممکن را داشته است، نیز شوربختانه نشان از آرمان گرایی ای دارد که با جامعه ایران هم خوانی نداشته است. ایده های بطور کلی چپ و به شکل ویژه جنگ مسلحانه و چریکی (که می توانست با ساختارهای آمریکای لاتین هم خوان باشد) با ساختار های جامعه آنروز ایران هم خوانی نداشت. البته کسی نمی تواند جریان طبیعی انتفال اندیشه و تجربه در سراسر جهان و بهره گیری بایسته از اندیشه های متفکران، مبارزه مبارزان راه آزادی و تجربه ها در کشورهای گوناگون جهان را نفی کند و بکار نبرد ولی تقلید، بی توجه به ساختارهای جامعه، زیان های وحشتناکی به بار می آورد که نمونه روشن آن در ایران، در برابر چشم ما قرار دارد.

فرهنگ سازی

شماری از کوشندگان در ایران، در زیر خفقان،فشار، تهدید و خطر جانی همه روزه ولی با پی گیری و دلیری ریشه دردها را بهتر شناخته و به فرهنگ سازی پرداخته اند. رفتن و دلجویی از خانواده های زندانیان سیاسی، یا حتا محکومین به اعدام مواد مخدر، کوشش برای بر انداختن حکم اعدام، دیدار و دلجویی از بهاییان این مردمان بی آزار که ستم فراوانی بر آنان می رود و یا دیدار با خانواده های هم میهنان زندانی کرد و بلوچ، و.... از این دست کوشش ها است. زنان در ایران در این کوشش ها نقش ویژه و تحسین یر انگیزی داشته اند که در تاریخ مبارزه ایرانیان برای رسیدن به آزادی و دادگری، ثبت خواهد شد. بانوانی چون وکیل گرامی نسرین ستوده، نرگس محمدی که رنج بسیار کشیده،گوهر عشقی مادر زنده یاد ستار بهشتی این زن نحیف ورنجور و داغ دیده و دختر دلیرش، مادران پارک لاله، کوشندگان لغو اعدام گام به گام(لگام)، خانواده های زنده یادان قتل عام شده 67 به ویژه مادران داغ دیده که می توان آنان را"مادران خاوران" نامید و.....نقش پر رنگی در پایداری، افشاگری و به شکلی فرهنگ سازی در ایران داشته اند. کسانی چون محمد ملکی، محمد نوری زاد (که به جبران سالیانی همکاری با حکومت، اینک چند سالی است که دست به افشاگری زده و در این راه آسیب های زیادی نیز دیده است)، وکیلان مبارز و شرافت مندی چون عبدالفتاح سلطانی، سید محمد سیف زاده، جاوید هوتن کیان وکیل سکینه محمد آشتیانی که در راستای افشای پرونده سازی بر علیه این زن رنج دیده، خود به 11 سال زندان و 5 سال محرومیت از کار، محکوم شد و دیگر وکیلانی که در آشفته بازار ایران امروز چون گوهر می درخشند از آن میان شماری وکیلان دراویش گنابادی که کمتر نامی از آن ها به میان آمده چون مصطفا دانشجو، امیر اسلامی، امید بهروزی و فرشید یداللهی که در پشتیبانی از دراویش خود گرفتار و محکوم به زندان شدند.

کنشگران و کوشندگان سیاسی دربرون مرز با همه امکان های موجود، که در ایران داشتنش خواب و خیال است، و با همه ادعا ها، در فرهنگ سازی و کارهای ریشه ای از کوشندگان در ایران بسیار عقب مانده اند. آیا در این روال نادرست دگرگونی پیش خواهد آمد؟


کوروش گلنام
دو شنبه 8 شهریور 1395 ـ 29 اوت 2016

زیر نویس:


*این کمبودهای فرهنگی به خوبی خود را حتا در زندان ها و در میان کوشندگان سیاسی، نشان داده است. به خاطرات زندان کسانی مراجعه کنید که توانسته اند با عبور از مرزهای سیاسی/سازمانی خود، گوشه هایی از حقیت های تلخ رفتار زندانیان با دیگر زندانیان مخالف دیدگاه خود را به ویژه در در زندان های حکومت اسلامی بیان کرده و نشان دهند که چگونه گروه گرایی ها و دگم ها برای زندانیانی "زندان در زندان" به وجود می آورده است.