عصر نو
www.asre-nou.net

انتخاب و عادت


Sat 20 08 2016

اسماعیل رضایی

آدمی در برخورد با پدیده های محیطی و متناسب با فهم و شناخت و تمایلات و تمنیات درونی اش، دست به گزینش و انتخاب می زند. در این انتخاب با برقراری یک ارتباط دایمی و با ثبات با پدیده ها به گزینش اصلح و یا حذف و برقراری یک ارتباط موقت جهت ارضاء و اقناع خویش روی می آورد. تداوم و استمرار گزینش های انتخابی طی زمان طولانی بصورت عادت ویا غریزه و فطرت نمود یافته و راهنمای عمل آدمی در تبادل و تبدیلات درون اجتماعی می گردد. ازبطن عادات، سنت هابر میخیزند که جامعه و انسان را تحت تاثیر مداوم خود می گیرند. این سنت ها ی برخاسته از عادات تکراری موجب سکوت و سکون شده وخلاقیت و پیشرفت جامعه و انسان را مهار می کنند. چرا که عموما بار تخریبی روند های طبیعی و معمول جامعه های انسانی را با خود حمل می کنند.عادات عموما خود آگاه یا ناخودآگاه از ضمیر انسان ها بروز یافته و روند طبیعی زیست انسانی را متاثر می سازند. بسیاری از رفتار و کردارهای ناپسند و زشتی چون مالکیت، خودخواهی، افزونخواهی،سودجویی، تجاوز به حریم امن انسانی، سیادت انسان بر انسان وغیره محصول انتخاب مقطع خاصی از تحولات تاریخی اجتماعی هستند که با استمرار و تداوم خویش به امری ذاتی و بعضا مقدس تبدیل شده اند. پس انتخاب محصول پویایی جامعه و با تحول و دگرگونی بنیان های مادی و معنوی جامعه اشکال نوینی می یابد. عادات هر چه قدر قدیمی تر و متآخرتر باشند از دایرۀ تعاملات منطقی و استدلالی فاصله گرفته و به دامان خرافه و تعابیر و تفاسیرمبهم و پنداری سوق می یابند.

زندگی مجموعه ای از انتخاب و عادت است که همواره عادت قوی تر و عمومی تر عمل می کند؛ چرا که بسترهای آماده ای است که نیاز به تلاش و کنکاش و آموزه های جدید ندارد. تن آسایی وبرخورد منفعلانه با گذر زندگی یکی از عادات زشت و نهادینه شده در آدمی است که از بطن آموزه های نامتعارف گذشته چون مالکیت و به تبع آن استثمار و استعمار بر می خیزد. پس تحکیم عادت ها از تحرکات اجتماعی می کاهند و جامعه را از دستیابی به اهداف و اصول زیست متعالی باز می دارند.زیرا رشد و پویایی جامعه و انسان محصول تکاپو و تلاش و کنکاش مداوم و گسترده ای است که در حوزۀ درک و شناخت رو به توسعه ضرورت های دست و پا گیر طبیعی اجتماعی نمود می یابند. پس هر چه قدر جامعه ای از روند عادت گونۀ زیست اجتماعی تبعیت کند؛ از تحرک و پویایی لازم برای تحول و تکامل باز مانده و جامعه و انسان را در پس عادات و باورهای واپسگرا، از زیست خود اتکایی دور و یک حیات بی تحرک و تابعی را بروی تحمیل می سازد. پس انتخاب جدید است و عادت قدیم. انتخاب معمولا به روز بوده و با کمال و تعالی جامعه همراه و همپو می باشد. ولی عادات را اصولا نرم ها و اشکال کهنه و قدیمی همراهی می کنند که بدلیل توقف در ایستارهای گذشته و رکود و سکون،همواره در تضاد و تعارض با انتخاب های رو به تکامل جامعه و انسان قرار دارند. این بی تحرکی عامل اساسی سلطۀ عقلانیت ابزاری بر جامعۀ فروخسبیده در عادات و سنت های کهنه و فرسودۀ گذشته است. انتخاب عموما در بطن خود روشنگری و روشن بینی را یدک می کشد و در تعالی علم و فن خود را می آلاید. انتخاب در گسترۀ پهنه اجتماعی نیز تلاشی برای گزینش اصلح و مطلوب برای دستیابی به زیستی مطلوب تر و بهتر نمود می یابد.

عادات با برخورداری از ثبات و پایداری، تلاش می ورزند انتخاب را با خود همراه نموده تا از فروپاشی و اضمحلال اصول و مبانی نهادیه شده اش جلوگیری نمایند. اگر چه در گسترۀ عظیم تحولات تاریخی، جامعه و انسان شاهد تحقق این پدیدۀ نامتعارف بوده اند؛ ولی همواره در تشتت و نابسامانی متکاثر و روزافزون زیستند و جامعه را از فهم و شناخت الزامات تحول باز داشته اند. چرا که انتخاب و عادت در بستر زمان و مکان شکل می گیرند و تلون می پذیرند. ولی عادت برعکس انتخاب که حرکتی در دایرۀ زمان بوده و از مکان ثابت و پایداری برخوردار نیست؛ در بستر زمان جاری و مسلط بر مکان می باشد. زیرا مکان یابی انتخاب های نوین نیازمند فضاسازی نوین و ظرفیت پذیری بیشتر ساختارها و نهادهای مسلط موجود هستند؛ در حالیکه عادات و سنت با توقف در ایستارهای گذشته، بر ساختارها و سازوکارهای گذشته ابرام ورزیده و آن ها را برای پیشبرد اهداف اجتماعی مکفی می دانند. چرا که گزینش های مستمر محیطی انسان، به فهم و شعور، خصایل فردی و گروهی وهمچنین به تمایلات و میزان مطلوبیت عناصر ارتباطی وابسته است. براین اساس، انتخاب ممکن است با فرایند محیطی و الزامات اجتماعی انسانی همسو و همراه نباشد. عادت ها تردید ناپذیرند و تحکم آمیز که در برخورد با انتخاب، با روح محافظه کاری و مصلحت اندیشی همراه شده و دچار تردید و ابهام در گزینش های مداوم خود می باشند که روند بهیابی و بهگزینی را با موانع جدی روبرو می سازند.

انتخاب ممکن است از میان عناصر عادت گونۀ گذشته نیز برخیزد که در اینصورت جامعه را در ندانم کاری، کم کاری و چالش های صعب و دشوار قرار می دهد. این فرایند نه تنها مورد حمایت و ابرام و اصرار ایده های واپسگرا و پنداری می باشد، بلکه سلطه گران جهانی برای استمرار سرکردگی خود برحیات جامعه های انسانی در سطح جهانی از آن حمایت کرده و بهره می گیرند. گردن نهادن به سلطه عادات و سنن و توهم و پندار و تن سپردن به تعدی و تجاوز آن، حاکی از چالش پذیری جامعه جهانی در برابر تحولات و دگرگونی دم افزون جامعه های انسانی و ناتوانی سازوکارهای مسلط، در همسویی و همپویی با انتخاب و گزینش های مطلوب و ضروری می باشد. گسترۀ عظیم و رو به تعمیق دستاوردهای علم و فن، به تمایل و تداوم همکاری های مرتجعین جهانی برای ایجاد محیط اختناق و رعب،جهت گریز از وظایف و رسالت های اجتماعی انسانی خویش منجر شده است. در این راستا انتخاب جامعه، گزینه های متعالی برای شفافیت هرچه بیشتر روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی با اتکا به نمودهای متکامل علم و فن برای برقراری جامعه ای عادلانه تر و انسانی تر می باشد. این گزینش تلاش دارد هم بنیان های عادات و سنن را در هم شکند و هم منافع و مصالح و موقعیت های نهادینه شدۀ سلطه گران سرمایه جهانی را به مخاطرۀ جدی اندازد. براین اساس حاکمان مستبد جهانی دریک تفاهم استراتژیک نامتعادل ومتضاداز لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک و دارای منافع مشترک در تکیه بر عادات و سنن بجا مانده از گذشته، حرکت تخریبی و تهیجی را در سطح جهانی آغاز کرده اند. پس موفقیت در انتخاب و گزینش های برتر و بهتر، مستلزم درگیرشدن با اهداف منحط دو جبهه واپسگرایی و سلطه گران سنت گرا در سطح جهانی می باشد.

بسیاری با نگاهی تجریدی و انتزاعی به حوادث و رخدادهای محیطی، از گزینش و اسلوب های موثر و کارآمد برای برون رفت از فاجعه های روزافزون مسلط بر جامعه های انسانی فاصله گرفته اند. اسلام سیاسی با ایدئولوژی واپسگرا همانقدر در این فاجعه های غم انگیز جهانی مدخلیت دارد؛ که ستم سرمایه با منافع سیری ناپذیر و سلطه گرانه اش در تشدید و تمدید این فاجعه های جهانی دخیل است. پس نادیده انگاشتن تاثیر هرکدام از این دو عنصر فاجعه ساز جهانی برای تداوم حیات نامتعارف ونامتناسب با روند رو به تعالی جامعه و انسان،روند بهبود شرایط زیست انسانی را به مخاطره می اندازد. بشریت امروز بر بسترعدم تفاهم عمیق و شکننده تحول و تکامل علم و تکنیک و موقعیت های نهادینه شدۀ سردمداران قدرت و مکنت و ایده های واپسگرا در سراشیبی انحطاط و سقوط قرار گرفته است. منتهی در این سقوط و نزول ارزش های انسانی و حد و هدم ابزار و انسان، نقش عمال سرمایه بنیادی وتعیین کننده می باشد؛ چرا که فاجعه آفرینی های بنیادگرایان اسلامی بدون کمک های تکنیکی و راهبردی سلطه گران سرمایه، امری ممکن و مقدور نمی باشد. پس یک وابستگی بنیادین بین گزینش های تخریبی و انهدامی اسلام سیاسی و فاجعه آفرینی های گستردۀ عمال سرمایه در سطح جهانی وجود دارد؛ که در مجموع صلح جهانی و تعاملات و پیوندهای متعارف و الزامی جامعه جهانی را در سراشیبی سقوط و انهدام قرار داده است. نادیده انگاشتن این امر بدیهی و ملموس، به وارونگی شناخت عامه منجر شده و به هویت بخشی و اصالت دهی گام ها ی ضدانسانی راست افراطی عمال سرمایه منجر شده؛ که در اقدام و انهدام جامعه و انسان در پس ناتوانی ذاتی و بحران آفرینی های بی بدیل اش، در بسیاری از زمینه ها از واپسگرایان اسلامی پیشی خواهد گرفت. پس بایستی بدور از حب و بغض های فکری و عقیدتی و جانبداری و داوری های منفعلانه و مغرضانه در انتخاب شیوه ها و اسلوب های درگیری با عوامل و عناصر فاجعه ساز و منهدم کننده سازوکارهای مطلوب و ملزوم جامعه و انسان گام برداشت.

اکنون تمامی عادات و سنن نهادینه شدۀ نظام سلطه سرمایه به عامل بازدارندۀ رشد و پویایی جامعه و انسان مبدل شده است. انتخاب اشکال نوین و مغایر با اشکال مسلط و بازدارندۀ نوزایی و نوخواهی بافت و ساخت ضروری، به ساختار شکنی و درهم ریزی مناسبات غلط و نا انسانی منجر خواهد شد که حداقل به تعدیل بسیاری از روندهای ستم سرمایه بر علیه منافع عامه روی می آورد. دفاع از حقوق ناانسانی با تکیه برعقلانیت ابزاری محض، یک انتخاب و گزینۀ ظالمانه و متجاوزانه است که برای جلوگیری از اضمحلال و فروپاشی پایگاه و جایگاه نهادینه شدۀ مسلط کنونی است. در این راستا، اسلام سیاسی و بنیادگرایی دینی بعنوان ابزار تکمیلی این روند نا متعارف با یورش به پایگاه عقلانیت انتقادی، به حد و حذف باور و اندیشه و بیان عقیده پرداخته؛ و با ایجاد مشغله های نامتعارف فکری، روند شکل گیری دیدگا ه های انتقادی و معترض به هجمه و هدم عقلانیت ابزاری توسط عمال سرمایه را مختل کرده است. چرا که در جوامع توسعه یافته با توانمندی درون زایی عقلانیت ابزاری، قدرت درهم ریزی و مقابله با روند آگاهی بخشی و انتظار آفرینی آن توسط عمال سرمایه مقدور نبوده و جامعه و انسان با درک و فهم ویژگی های ماهیتی و ظالمانه سلطه سرمایه بسوی مطالبه حقوق واقعی خود گام برخواهند داشت. پس برای حد و حصر و انحراف از دستاوردهای عقلانیت انتقادی، به عوامل و عناصر واپسگرا تکیه نموده تا با تخریب و ترهیب جامعه های انسانی بتوانند به تحدید وانسداد ملزمات پویایی و پایایی جامعه روی آورده تا در میان هیاهو و جنجال به تصویب و تحمیل قواعد و قوانینی که بتوانند منافع و مصالح شان را تضمین کنند؛ توفیق یابند. بنیان های نظام سرمایه برپایه سود به هر قیمتی بنا شده، بنابراین در انتخاب راه کارها از هرگونه صداقت و سلامت کار بدور می باشد. بویژه اکنون که با سیالیت و افسار گسیختگی سرمایه مالی،کنترل و هدایت آن به امری ناممکن تبدیل شده است.

درگیر شدن با عادات و سنن مانع و رادع روند تحولی جامعه و انسان و همچنین با تکثر انتخاب در میان انبوه ره آورد های تحولی علم و فن، نیازمند تحلیل و تبیین دقیق روندهای کنونی تبادل و تبدیلات درون اجتماعی و جهانی می باشد. ناتوانی در درک و فهم آثار و تبعات رشد و توسعه دم افزون علم و فن در روابط و مناسبات درون اجتماعی و جهانی، اتخاذ اشکال مفید و موثر برای روبرو شدن با نمودهای نوین چالش برانگیز از سوی عناصر و عوامل منتفع و یا متضرر از این فرایند تعاملی و تکاملی را نا ممکن می سازد. امروز دستاوردهای عقلانیت ابزاری، نیازها و تمایلات نوینی را در برابر توده مردم قرار داده که یک تفاوت ماهوی و بنیادین با گرایشات گذشته دارد. این نمودهای نوین نیازمند انتخاب و گزینش های نوینی هستند که با چارچوب های گذشته و آثار و اقوال بجا مانده از گذشتگان قابل حصول نیست. ناتوانی در درک و فهم این معضل،بار احساسی وعاطفی انسانی را در برخورد با نارسایی های اجتماعی فزونی بخشیده و فرایند عقلانی و خردورزی را در پس توجیه و تفسیرهای گنگ و مبهم وامی گذارد. اتخاذ مواضع سکتاریستی و شوونیستی بدون توجه به برآمدهای تحولی دم افزون علم و فن عصر کنونی وبه تبع آن پیوندها ونیازهای حاصل از آن، توش و توان را بسوی بطالت و بیهودگی هدایت می کند. چرا که سکتاریسم و شوونیسم با نگاهی تجریدی و انتزاعی، از تاثیرات دگرگونی های بنیادین کنونی در روابط و مناسبات بین انسانی و جهانی غفلت ورزیده و قادر به درگیری کارآمد با چالش ها و معضلات کنونی نخواهد بود. مسلما عادات بجا مانده از گذشته، امروز انتخاب اصلح و دگرگون ساز را با موانع جدی روبرو ساخته که درگیرشدن و مبارزه با تعدی و تجاوز و کج روی های روزافزون را پیچیده و مشکل ساخته است. براین اساس است که نیروهای درگیر در جامعه، بدون توجه به پیوندهای قطعی و مسلم حاصل جهانی شدن روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی،از درک پیوندهای نیروهای ویرانگر، درتخریب و انهدام بنیان های مادی و معنوی جامعه های انسانی باز مانده اند.

اکنون نظام سلطه سرمایه و بنیادگرایان اسلامی بعنوان بازوان اجرایی شان وهمچنین تمامی کسانی که از این روند تحولی و پیوندهای الزامی جهانی متضرر می شوند؛ در یک اتحاد و وحدت آگاهانه و یا ناآگاهانه روند حد و هدم جامعه و انسان را برای ممانعت از شکل گیری موازین و معیارهای الزامی عصر و تثبیت و تحکیم قواعد و قوانینی که منافع و موقعیت روبه زوال شان را تضمین نمایند؛ درپیش گرفته اند. در مقابل، تمامی جریان های مدعی درگیر با این معضل فاجعه بارو اساسی در یک افتراق مواضع و اختلاف عقیده از اتخاذ یک موضع واحد و جهانی برای دفاع اصولی و کارآمد از منافع جامعه و انسان باز مانده اند. مهمترین علت این ویژگی نامتعارف، توقف در عادات گذشته است که روند انتخاب بهینه و مطلوب را با ناکامی مواجه ساخته است. این ناکامی ها و تحمیل اشکال نوین نگرش و پیوند با رویکردهای مدرن تر از گذشته،با چشم اندازی روشن تر و انتظارات بیشتر و عمومی تر، انتخاب اصولی و منطقی را در پس توجیهات وتعبیر و تفسیرهای عادت گونه وانهاده است. نبود نگرش روشن و قطعی برای مبارزه با بداندیشی ها و کج فهمی های جامعه و همزمان ناتوانی جامعه از پاسخگویی لازم به برآمدهای نوین انتظار و نیاز، فوبیای ناامنی های اجتماعی اقتصادی را توسعه بخشیده و دامنۀ تعدی و تجاوز اکتسابات نهادینه شدۀ مجازی را عرصه های نوینی بخشیده است. بدینسان با روی آوری هرچه بیشتر انسان بسوی تراکم اکتسابات مجازی،روح محافظه کاری و مصلحت اندیشی روز به روز توسعه یافته و بسیاری از کنکاش ها و تلاش های انسانی در پس فرصت سوزی های مداوم از یافتن اصول و قاعدۀ مبارزه با روندهای نامتعارف عصر بازمانده است. در پس خلاء اصول و مشی مبارزاتی کارآمد؛نظام سلطه سرمایه با بهره گیری از توانمندی های بالقوه ابزارهای ارتباطی و رسانه ای بسترهای لازم را برای حمله به بنیان های بازتاب های آزادانۀ انسانی را آغاز و جامعه های انسانی را در ترس و هراس روز افزون فرو برده و به تبع آن به حذف و حد بسیاری از اصول و ارزش های آگاهی بخش و مطالبه محور روی آورده است.

موضعگیری ها و تبیین و تحلیل نیروهای مترقی با نحله های فکری متفاوت و متباین نیز فاصله بعیدی با حقایق و واقعیت های مسلط حاکم بر جامعه و انسان دارد. همه به نوعی در چنبرۀ صعب و ثقیل عادات و فرمول های بی بازده گذشته گرفتار آمده اند. ضعف و خلجان و تشتت و پراگنده گویی های متکاثر و متفاوت اردوگاه مترقی بویژه چپ های مارکسیست که مدعی تحلیل های علمی و عینی از روندهای رو به تحول جامعه و انسان می باشند؛ همگی در دام حد وحصرهای عمال سرمایه گرفتار آمده و از موضعگیر های اصولی بازمانده اند.برخی به دامان سکتاریسم خزیده اند ویا در پس کنش توده ها به واکنش های انفعالی روی آورده اند. چپ های وطنی نیز با گرفتار آمدن در دام شوونیسم از درک پیوند ویرانگر سلطه سرمایه و بنیادگرایان دینی غافل شده اند. بدینسان با حمله و انتقاد بی امان به سلطه استبداد دینی، از سلطه استبداد ویرانگر و انهدامی سرمایه در کنار و همراه با آن سخنی نمی گویند واگر انتقادی هست بسیار کمرنک و بی محتوا است که راهبردی برای تحریک و تحرک جامعه و انسان به حساب نمی آید. امروز هجمه عقلانیت ابزاری بدون حمایت و هجمه به عقلانیت انتقادی که اندیشه و بیان را نشانه می رود؛ از کارآمدی لازم برخوردار نخواهد بود.هجمه به عقلانیت انتقادی در جوامعی که تحول و دگرگونی عقلانیت ابزاری دم افزون و به روز می باشد؛ مقدور نیست. چرا که هم نهادهای مدنی از رشد و وسعت بالایی برخوردارند و هم تحول و پیشرفت دم افزون علم تکنیک در بطن خود آگاهی بخش و نیاز آفرینند. براین اساس برای تعدی و تحدید ره آوردهای عقلانیت انتقادی نیازمند تحجر و واپسگرایی بنیادگرایی دینی می باشند. برخی از چپ های وطنی آنچنان در فرمول بندی های گذشته و عادات نهادینه شده فروخسبیده اند که در کنار پیوند عینی و ملموس دو همزاد وهمکار تخریب و ترهیب جامعه و انسان ، آنقدر پیش رفته اند که سلطه استبداد دینی را دشمن سلطه سرمایه پنداشته و از آن حمایت می کنند. این نگاه هما ن نگاه قرن نوزده و بیست است که هنوز روند پیوندهای جهانی با جهانی شدن بنیان های مادی و معنوی جامعه های انسانی و در کنار آن لجام گسیختگی سرمایه مالی عینیت نیافته بود.

دیدگاه مترقی و علمی تمامی پدیده ها را در تبادل و تبدیلات و تاثیر و تاثر مداوم دیده و از نگاه تجریدی و انتزاعی می پرهیزد.در عصر جهانی شدن و پیوندهای الزامی و اجتناب ناپذیر عناصر مادی و معنوی در گسترۀ جهانی، صحبت از انگاره های مجرد امر بی مسمایی بحساب می آید. مبارزه با خطرات و تهدیدات استبداد دینی امر پسندیده ای است،ولی نادیده انگاشتن پیوند اجتناب ناپذیر این استبداد مخرب با استبداد و تهدیدات انهدامی تمدن بشری از طریق ره آوردهای عقلانیت ابزاری سلطه سرمایه امر بی بدیلی محسوب می شود. تاکید و ابرام بر خشونت ذاتی و نهادینه شدۀ اسلام و بنیادگرایی دینی، بدون در نظر گرفتن عوامل تحریک و تحرک این روند ناانسانی و نامتعارف، مسلما نتیجۀ تبیین و تحلیل را به بیراهه سوق داده و با این نتیجه نامطلوب، قطب بندی های درون اجتماعی به نفع عمال سرمایه برای تحکیم مواضع متجاوزانه به حقوق عمومی عمل خواهد کرد. قرار گرفتن مردم در برابر هم و هدایت تنفر و انزجار از اردوگاه نشر و توسعه فقر و نابسامانی های اجتماعی به سوی ایده یا عمل انسان یا انسان هایی که خود در این روند فاجعه آمیز جهانی به نوعی قربانی دگم اندیشی و کم مایگی نظر و نگاه به حقایق و واقعیت های حاکم بر جامعه جهانی بوده و خواسته یا ناخواسته در خدمت تحقق اهداف فاجعه بار عمال سرمایه در آمده اند؛ مطمئنا به نفع تحقق اهداف ضدانسانی نظام سلطه سرمایه عمل خواهد کرد. تقبیح و مبارزه با عملکرد کور و بی هدف بنیادگرایان دینی، با درگیر شدن با اهداف و امیال پلید و ناانسانی عملکرد سلطه گران سرمایه، که موذیانه و مرموزانه تلاش می ورزند در پس عملیات مذبوحانه و مبتذلانه عوامل تقلب و تعصب به حد و هدم دستاوردهای انسانی و ملزمات اجتماعی برای دور نمودن جامعه از مطالبۀ مطالبات به حق و انسانی شان ؛ مقدور نخواهد بود. فوبیسم و دهشت دم افزون سلطه سرمایه که تلاش می ورزد با ابرام بر عادات و سنن گذشته از برقراری معیارها و موازین الزامی مورد لزوم تحول و تکامل جامعه و انسان گریخته و جامعه های انسانی را در لبۀ پرتگاه سقوط و نیستی سوق داده است؛ از فوبیسم بنیادگرایی دینی و عملیات غیرانسانی شان به مراتب سهمگین تر و دهشت بار تر است.پس بایستی بهتر و بیشتر اندیشید ودر ترسیم و تفسیر خبر و عمل به نفع دشمن و به ضرر جامعه و انسان عمل نکرد.

نتیجه اینکه، انسان ها در ارتباطات اجتماعی خویش همواره در حال گزینش و انتخاب بوده و هر چه قدر دامنه رشد و تحولات گسترده تر و عمیقترو دم افزون ترباشد؛تنوع و تکثر انتخاب نیز وسیع تر نمود می یابد. انتخاب و گزینش های ارتباطی آدمی در پروسۀ طولانی حیات انسانی تدریجا بصورت عادات و سنن نهادینه شده و عموما فطری و غریزی عمل می کنند. عادت و انتخاب بربستر زمان و مکان وبا یک تفاوت ماهوی نمود می یابند. بدینسان که عادات بر زمان مسلط و از مکانی ثابت و مشخص برخودار می باشند؛ ولی انتخاب اگر چه بربستر زمان مشخص رخ می دهد ، ولی هنوز مکان یابی نشده و از ثبات و پایداری مکانی برخوردار نیست. پس همواره یک فاصله و تعارض بین انتخاب و عادت وجود دارد که به تعرض و تخالف منفعتی و مصلحتی بین انسانی و درون اجتماعی روی می آورند. زمانی که انتخاب و عادت در هم آمیزند، یا گزینه انتخاب از درون عادات سر برمی آورد؛ جامعه و انسان را بسوی فاجعه و انهدام بسیاری از ارزش های انسانی و اجتماعی سوق می دهد. امروز نیز بشریت در یک تداخل عادت و انتخاب گرفتار آمده اند. از یک سو عادات و سنن واپسگرا و پنداری مقاومت مرگ آفرین و فاجعه باری را برای تداوم حیات خویش آغاز نموده اند؛ و از سوی دیگر عادات نهادینه شده و منفعت طلبانۀ سلطه سرمایه، موانع صعب و سختی را در برابر گزینش ها و انتخاب های الزامی و ضروری عصربرافراشته است. دراین روند نامتعارف نظام سلطه سرمایه با خیزشی مرموزانه و موزیانه با استعانت از ره آوردهای عقلانیت ابزاری چون ابزارهای ارتباطی و رسانه ای، تلاش می ورزد فوبیسم و دهشت سلطه سرمایه و عوارض انحطاطی و انهدامی اش را در پس فوبیسم مرگبار و ضدانسانی بنیادگرایان دینی با هدف حد و هدم بسیاری از ملزمات رشد و پویایی جامعه و انسان، استتار نماید. تمامی اهتمام و تلاش عمال سرمایه برآن است که انسان ها برای مطالبۀ واحقاق حقوق حقه شان باز مانده و به قواعد و قوانین نوین و اسارت بار نظام سلطه سرمایه گردن نهند. در این مسیر نامتعارف عمال سرمایه در جستجوی فرصت سازی های نوین هستند که بنیادگرایان دینی با ایجاد فضایی مرگ بار و دهشت انگیز، فرصت سازی های لازم را برای آن ها فراهم می سازند. پس درک و فهم این روند ناانسانی و اتخاذ مواضع اصولی و منطبق با واقع، می تواند بسیاری از طرح و برنامه دشمنان مردم را نقش بر آب کرده و به انزوای روزافزون شان منجر شود. متاسفانه نیروهای مترقی که خود را درگیر با معضلات و مبرمات کنونی جامعه های انسانی می بینند؛ بدلیل عدم درک روندهای نامتعارف کنونی، ناخواسته در عرصه فرصت سازی های لازم برای عمال سرمایه با بنیادگرایان دینی همگام شده اند. اکنون بشریت با اهداف سخیف و مشمئزکنندۀ سردمداران سلطه سرمایه در پیوند با عملکرد ضدانسانی واپسگرایان دینی به سوی انهدام و نیستی در حرکت است.پس هم امروز بایستی با اندیشیدن بهتر، گسترده تر و عمیق تر برای مبارزه با معضلات و سقوط و فروپاشی ارزش ها و اصالت های انسانی بسیج شد.

اسماعیل رضایی

پا ریس 18/ 08/ 2016