عصر نو
www.asre-nou.net

بررسی یک پژوهش


Mon 22 02 2016

کوروش گلنام

"تهدید بکن، ولی شرکت کن: چرا تحریم انتخابات گزینه نادرستی است؟"

پژوهش و نوشته :متیو فرانکل
برگردان: شیرین دخت دقیقیان
،ذ
این پژوهش که تهیه کننده آن کوشش کرده، زحمت کشیده و انتخاب ها در کشورهای گوناگونی را مورد بررسی قرار داده است و پیام نهایی و پایانیش این است که تحریم انتخابات گزینه نادرستی است، شوربختانه به هیچ وجه نه به درد ما می خورد و نه با ویژگی های جامعه امروز ایران زیر سلطه ولایت مطلقه فقیه کمترین سازگاری را دارد. نخست به چند سطری که در باره ایران در این پژوهش آمده است، نگاهی بیاندازیم:

"یکی از نمونه‌های این حالت آخر [تقویت حکومت موجود در اثر تحریم انتخابات] همچنان در ایران جریان دارد. اصلاح‌طلبان که در سال ۲۰۰۴ اکثریت مجلس را طی انتخاباتی تحریم شده توسط بخشی از نیروها از دست دادند، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) تهدید به تحریم کردند تا اعتراض خود را به حذف نامزدهای خود از انتخابات نشان دهند. شورای نگهبان ایران در این مرحله، عقب‌نشینی کرد و صلاحیت مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده را تأیید کرد. ولی برخی عناصر جنبش اصلاحات، از جمله دانشجویان، به اعتراض خود نسبت به اقدامات رژیم ادامه داده، اعلام تحریم نمودند. در پایان، بدترین‌های هر دو دنیا، نصیب اصلاح‌طلبان شد. معین، مهرعلیزاده و رهبر اصلاح‌طلب، مهدی کروبی، سبد آرای اصلاح‌طلبان شرکت‌کننده در انتخابات را شکستند و بعد هر سه به اکبر رفسنجانی و محمود احمدی‌نژاد باختند. از جمله، کروبی در دور اول، تنها ۶۰۰ هزار رای کمتر از احمدی‌نژاد آورد و اگر دانشجویان تحریم‌گر دست از تحریم برمی‌داشتند و یا معین که چهار میلیون رأی آورد، [به‌نفع کروبی] وارد رقابت نمی‌شد، مهدی کروبی در دور اول برنده انتخابات شده بود."

این همه آن چیزی است که در این پژوهش در باره ایران بیان شده است که گذشته از ناروشنی، سرهم بندی موضوع، دچار نادرستی در تفسیر است. مشخص نیست هدفش از بیان این که: اصلاح طلبان در انتخابات سال 1384 به اکبر رفسنجانی و احمدی نژاد باختند چیست؟ خوب اگر می بردند چه می شد وچه چیزی دگرگون می شد؟ اصولن مگر می توان در ایران ولایت مطلقه فقیه به آمارهای اعلام شده از سوی حکومت اعتماد داشت؟ چه نتیجه روشنی از این تفسیر به دست می آید؟

نا هم خوانی با وضع امروز ایران

از دید نگارنده ولی ایرادهای مهم تر و نمایان تر این پژوهش در باره ایران می تواند از این قرار باشد

1 ـ در این پژوهش همه جا از "اپوزیسیون" در کشورهای گوناگون سخن رانده شده است. پژوهشگر گرامی "اصلاح خواهان حکومتی" در ایران را در جایگاه "اپوزیسیون" نشانده است در حالی که آنان خود جناحی از حکومت هستند که در همه 37 سال در سرکوب ها، رانت خواری ها و دزدی ها و فساد فراگیر غیر قابل انکار که در همه ارکان حکومت اسلامی نمود داشته و دارد، با جناح دیگر که اینک "اصول گرا" نامیده می شود و رهبری آن نیز با شخص خامنه ای است و دست بالا را در حکومت دارد، شریک و هم سفره بوده است(استثنا هایی اندک در جناح اصلاح خواهان حکومتی نمی تواند تعین کننده باشند. برای نمونه می توان پاکدامنی و دوری میر حسین موسوی از دزدی ها و اختلاس ها را نام برد ولی نمی توان پذیرفت که هم او از سرکوب ها و کشتارهای خونین دهه 60 بی خبر بوده است). اصلاح خواهان حکومتی در پی تغیر حکومت نیستند اگربه سخن رانی های گوناگون محمد خاتمی، که هنوز هم چنان چهره برتر این جناح حکومتی است، در زمان 8 سال ریاست جمهوری اش، مراجعه شود او این را بارها به روشنی بیان کرده است. هنوز کسی فراموش نکرده است که او خامنه ای را پی در پی "عمود خیمه انقلاب" می نامید و در برابر اعتراض هامی گفت: مگر ما برای تغیر حکومت آمده ایم؟ ما به ولایت مطلقه فقیه التزام عملی داریم. در زمان او بود که سرکوب خونین دانشجویان در 18 تیرماه 1378 انجام شد و او به دانشجویانی که یکپارچه از او پشتیبانی کرده بودند، پشت کرد. در زمان اوبود که قتل های زنجیره ای روی داد که بنا به مصلحت وبه شکلی فرمایشی، به دستگیری تنی چند از عاملان این جنایت ها به عنوان "نیروهای خودسر" و نه آمران آن، که سر دربیت رهبر داشتند، منجر شد که خود داستانی رنج آور است. رویدادهایی دیگر از آن میان دستگیری خبرنگاران و روزنامه نگاران شناخته شده ای که به پشتیبانی از خاتمی پرداخته بودند و....که در همه موارد خاتمی از گفتن و افشای حقیقت های پشت پرده برای مردم خودداری کرد. مردمی که در یک موقعیت استثنایی به او رأی داده و از او پشتیبانی کرده بودند و اگر او شایستگی داشت و بر درستی آن چه که می گفت ایمان داشت، می توانست از این پشتوانه مردمی به بهترین شکل سود ببرد، که چنین نکرد و سر آخر هم در یک جمله گفت که"من تنها یک تدارکاتچی بودم"! و این نمونه روشنی از بی سرانجامی انتخابات و رأی مردم و به قدرت رسیدن اصلاح خواهان حکومتی در حکومت اسلامی ولایت مطلقه فقیه است که بر هیچ معبار انسانی استوار نیست و پژوهش گر محترم کمترین توجهی به آن نداشته است.

2 ـ به روشنی می توان اصلاح خواهان حکومتی در ایران را تنها "پوزیسیون" نامید. پوزیسیون تنها خواهان رفرم است نه جابجایی و تغیر حکومت. از آن گذشته آنان پوزیسیونی بسیار ناتوان و ناکار آمد هستند که با اصل ولایت مطلقه فقیه که یکی از سرچشمه های همه نابسامانی ها در ایران است، مشکلی ندارند و تنها به سود موقعیت خود، خواهان رفرم هایی جزیی هستند که به چهارچوب حکومت کمترین آسیبی وارد نیاید تا که" دشمنان استفاده کنند"! بنا براین باید نتیجه گرفت که در ایران نیروی سازمان دهی شده و شناخه شده ای بنام "اپوزیسیون" که خواهان تغیر حکومت و بر پایی نظم و ترتیبی دیگر بر مبنای دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشراست وجود ندارد و نمی تواند در این پژوهش جایگاهی داشته باشد. اگر رفراندمی آزاد و کنترل شده وسیله سازمان های حقوق بشری جهانی به عمل آید روشن می شود که مخالفان حکومت شمار شکننده ای را چه در درون و چه در بیرون ایران تشکیل میدهند. مشکل اساسی نبود سازماندهی است که در ایران امکانش تا کنون نبوده است و هر اندک کوششی در این زمینه، با خشن ترین و خونین ترین شیوه سرکوب شده و می شود. در بیرون از مرزهای ایران نیز این اپوزیسیون به شدت از بیماری پراکندگی خود رنج می برد که ریشه یابی آن خود به بحثی دیگر نیاز دارد. در این باره می توان به این نکته اشاره کردکه مأموران امنیتی حکومت در برون مرز، با همه نیرو و توان کوشش کرده و می کنند که به این پراکندگی ها در میان ایرانیان مخالف هر چه بیشتر دامن بزنند.

3 ـ در هیچ یک از کشورهای نام برده شده در این پژوهش سیستم حکومتی ای اسلامی بنام"ولایت مطلقه فقیه "، شورای نگهبان با نظارت استصوابی، شورای مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبری و... وجود ندارد. همین همسایه نزدیک ایران، کشور عراق را در نظر بگیریم. در این کشور با وجود جنگ و درگیری های خونین، قطب های سیاسی کاملن روشن و سازمان دهی شده هستند. کرد های عراق که اینک به خود مختاری رسیده اند، در پارلمان و دولت عراق رل مهمی ایفا می کنند، سنی مذهب ها اگر چه در اقلیت اند ولی قدرت آنان در عراق انکار ناپذیر است و نمی توان آنان را در محاسبه سیاسی کنار گذاشت. شیعه ها نیزکه در میان مسلمانان عراق در اکثریت هستند، با پشتیبانی و دخالت همه جانبه حکومت اسلامی ایران اکنون قدرت را در دست دارند ولی با وجود این در عراق همآن گونه که می بینیم حاکمیت مطلق ندارند.

نگاهی به امروز افغانستان بیاندازیم. با وجود ویرانی های عظیم دهه ها جنگ و خون ریزی، حمله ها و تهدیدهای همه روزه بنیاد گرایان اسلامی طالبان، دخالت های مزورانه دو همسایه این کشور یعنی حکومت پاکستان و حکومت ایران، نخست این که توانست در انتخاباتی به مراتب درست تر از ایران، حامد کرزای را از فدرت به زیر بکشد و دیگر این که در آن بخش ها که حکومت مرکزی حاکمیت دارد، دست کم در زمینه آزادی های اجتماعی، فرهنگی از حکومت اسلامی پر مدعا و خود بزرگ بین ایران پیشی گرفته است. روزنامه ها و تلویزیون آزادتر از ایران عمل می کنند. ورزشگاه ها بر روی زنان افغانستانی باز است. در این ورزشگاه ها حتا خوانندگان زن بدون حجاب برنامه های موسیقی اجرا می کنند.

4 ـ برای خواننده ایرانی این پژوهش بسیار شگفت انگیز است که پژوهش گر گرامی از رویدادهای خونین "کودتای انتخاباتی" سال 1388 حتا نامی نیز نبرده است! رویدادهایی که روزهایی پی در پی تیتر نخست همه رسانه های جهانی بوده، فیلم ها و تصویرهای منتشر شده در باره آن در اینترنت رکوردی از بازدید کننده بر جای نهاد و میزان سرکوب و کاربرد خشونت در آن، دنیا را تکان داد. این جنبش اعتراضی میلیونی و بی سابقه که بنام "جنبش سبز" و "جنبش رأی من کو" نیز نامیده شده است، چنان مهم بود که رد پای آن را بعد ها، هم در همه منطقه و هم به ویژه در اعتراض ها و دگرگونی ها در برخی کشورهای اسلامی بنام "بهار عربی" می توان دید. انگیزه نپرداختن به این رویداد بسیار با اهمیت در پژوهش مورد نظر، روشن است زیرا پرداختن به این رویداد مهم پایه همین تحلیل و تفسیر کوتاه در باره ایران را به هم ریخته و بی اعتبار می کرد.

کوتاه گفته باشم که این بررسی کمترین کمکی به ما نکرده و دردی از ما دوا نمی کند. این پژوهش اگر در باره هر کشوری نیز درست باشد در باره ایران نادرست بوده و توان تحلیل نداشته است. این پزوهش نتوانسته است دریابد که در ایران "انتخابات" به مفهومی که ایشان در نظر داشته است وجود نداشته و ما با گونه ای "انتصابات" سر و کار داریم. کاندید شدن آزادانه و گزینش آزادانه که حق هر انسان در هر جای جهان است، در ایران حکومت اسلامی معنایی ندارد(مورد خاتمی که او هم از فیلتر شورای نکهبان گذشته بود، تنها استثنایی بود که هم ناشی از نیاز حکومت به خروج از انزوا و ارتباط با جهان بیرونی بود، امری که در باره حسن روحانی نیز وفق دارد، و هم ناشی ازمحاسبه نادرست خامنه ای و دستگاه سرکوب گر زیر نظر او که نتیجه اش را هم همه دیدیم). این که رهبری خودکامه، غیر پاسخ گو و فراقانونی با تکیه بر حق نظارت استصوابی که به شورای نگهبان و چند آخوند کهن سال بیمار با افکاری پوسیده داده است تا برای نزدیک به 80 میلیون نفر تصمیم گرفته و تنی چند را تعین کنند تا مردم تنها از میان آنان کس یا کسانی بر گزینند را "انتخابات" نمی نامند. حتا این نیز همه قضیه نیست و رهبر، شورای نگهبان و سپاه زیر فرمان او هر گونه که بخواهند آرا را دست کاری نموده و به سادگی میلیون ها رای را افزوده و یا کم می کنند واگر لازم ببینند آن را که خود می خواهند از صندوق رأی بیرون خواهند آورد. کودتای انتخاباتی سال 1388 و بر آوردن فرد نادان، کم سواد و بی دانشی چون محمود احمدی نژاد، که زیان های جبران ناپذیری به میهن و مردم ایران زد، جایی برای سخنی دیگر باقی نمی گذارد. به تکرار باید گفت که: ما انتخاباتی به مفهوم رایج روز در ایران اسلامی نداریم.


کوروش گلنام
آدینه 30 بهمن 1394 ـ 19 فوریه 2016

پژوهش مورد بحث را در آدرسهای زیر:
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=37456
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/60119/