عصر نو
www.asre-nou.net

رونق اقتصادِ "نشرِ مشارکتی" در ایران


Mon 28 12 2015

س. حمیدی

حوزه‌ی نشر هم بخشی از اقتصاد عمومی کشور به حساب می‌آید. همچنان که گروهی می‌گویند باید در رقابت با بخش‌های دیگرِ اقتصادی، به سودآوری آن اطمینان داشت. اما جاماندن آن در سودآوری از سایر بخش‌های اقتصادی، گروهی از ناشران نوکیسه را برمی‌انگیزد تا برای سوداندوزی به‌تر و بیش‌تر به شگردهایی ناصواب و غیر اخلاقی روی آورند. با این همه مردمی که با نگاهی اخلاقی به موضوع نگاه می‌کنند، از فعالان عرصه‌ی نشر چنان انتظار دارند تا در حرفه‌ی خویش همواره دیدگاهی فرهنگی و نه تجاری را تعقیب نمایند.
با این همه بسیاری از ناشران شناخته شده، همچنان به مبانی حرفه‌ای خویش پای می‌فشارند و حاضر نیستند تا به منظور دست‌یابی به سود بیش‌تر اعتبار و وجاهت انتشاراتی خود را بین توده‌های کتاب‌خوان کشور به چالش بکشانند. اما برای گروهی دیگر از ناشران موضوع کمی فرق می‌کند. چون ناشرانی هستند که اعتبار فرهنگی برایشان چندان اهمیتی ندارد. پیداست که آنان به دنبال سود بیش‌تر به عرصه نشر پا نهاده‌اند و اگر چنانچه در بازار چاپ و نشر به سود لازم دست نیابند، به بازارهای پرسود دیگری از اقتصاد انگلی کشور روی خواهند آورد. به واقع هرچند آنان خیلی دیر به حوزه‌ی نشر راه یافته‌اند، ولی انتظار دارند که خیلی زود تمامی شش دانگ آن را به نام خود به ثبت برسانند.
بنا به آمارهای دولتی چیزی حدود نُه هزار ناشر از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی مجوز فعالیت گرفته‌اند که حدود نیمی از ایشان به دلیل ناتوانی و انفعال از چرخه‌ی حرفه‌ی ‌خویش جا مانده‌اند. همچنان که در نمایشگاه‌های کتاب، تنها چیزی نزدیک به پنج هزار ناشر حضور و مشارکت دارند. با این همه بر اساس آنچه که از میزان فروش سالانه‌ی نمایشگاه کتاب تهران و استان‌ها انتشار می‌یابد، می‌توان انتظار داشت که در اقتصاد نشر ایران سالانه بیش از دو هزار میلیارد تومان کتاب به فروش می‌رسد. اما تمامی این حجم از پول، در چرخه‌‌ی اقتصادی سالم به دست نمی‌آید. زیرا ناشرانی هم هستند که برای سودجویی بیش‌تر به شیوه‌هایی غیر اخلاقی روی خوش نشان می‌دهند.
گروه پرشماری از ناشران ایران جهت اطمینان از سود حداکثری خود، به انتشار کتاب‌های مشارکتی بسنده می‌کنند. تا جایی که به همین منظور تبلیغ‌شان برای بازاریابی همه روزه در ستون‌های آگهی روزنامه‌ی همشهری نیز انعکاس می‌یابد. حتا در جست‌و‌جوی مشتری مناسب به مردم پیامک می‌فرستند و یا آگهی خود را بر سینه‌ی دیوار خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران و دانشگاه‌های دیگر کشور به نمایش می‌گذارند. ناشران نیز برای قرارداد مشارکتی با مؤلف، جهت چاپ و انتشار کتابی صد و پنجاه صفحه‌ای حدود هشت میلیون تومان از او می‌گیرند. آنان طبق قرارداد، هزار نسخه از کتاب به چاپ می‌رسانند تا پانصد نسخه از آن به عنوان سهم شراکت به مؤلف واگذار گردد.
در همین راستا بسیاری از ناشران مشارکتی ترفند دیگری را هم به کار می‌گیرند. آنان بدون آنکه مؤلف بفهمد، از کتاب تنها همان پانصد نسخه‌ای را چاپ می‌کنند که قرار گذاشته‌اند به مؤلف بسپارند. سپس به او می‌گویند که شصت و یا هشتاد نسخه از کتاب در اختیارشان قرار گیرد تا جهت تبلیغ به مراکز دولتی و شرکت‌ها ارسال گردد. آنگاه تعدادی از همین کتاب‌های تبلیغی را در پیش‌خوان چند فروشنده به نمایش می‌گذارند، تا چنان وانمود شود که ناشر دارد پانصد نسخه‌ی خود را به فروش می‌رساند.
از سویی دیگر کتاب شعر شاعران جوان بر خلاف رمان و داستان، در بازار نشر ایران چندان بهره‌ای از مخاطب و خواننده ندارد. با این همه سالانه در ایران بیش از سه هزار عنوان کتاب از شاعرانی انتشار می‌یابد که برای نخستین بار اثری از خود در بازار نشر ارایه می‌دهند. گفتنی است که چیزی حدود هشتاد در صد این آثار با هزینه‌های شخصی همین شاعران به چاپ سپرده می‌شود. بی‌تردید هرچند آنان به کار مشارکتی با ناشر رضایت می‌دهند، اما ناشر با همان هزینه‌ای که ضمن قرارداد مشارکتی از شاعر می‌گیرد، به اهداف تجاری خود دست خواهد یافت.
همچنین جدای از شاعرانِ نوپا، بسیاری از کارمندان هم بنا به ضوابط اداری به انتشار کتابی از خود مجبور می‌شوند، تا به استناد آن به دریافت گروهی ممتاز موفق گردند. به طبع شگرد قرارداد مشارکتی ناشران، گره از کار فروبسته‌ی این گروه از کارمندان خواهد گشود. کارمندان هم به دلیل نیاز اداری خود هشت میلیون تومان می‌دهند تا به همان شیوه‌ای که گفته شد به کتابی چاپ شده از خود دست یابند. معلمان و استادان در بازار نشرِ کتاب‌های مشارکتی، نقش اصلی را به عنوان مشتریان همیشگی و ثابت قدم به عهده می‌گیرند.
چون در سامانه‌ی آموزشی کشور با بستری که جمهوری اسلامی فراهم می‌بیند، کم نیستند معلمان و استادانی که از توانایی و یا وقت کافی برای تألیف و تحقیق بهره‌ای ندارند. اما ناشران مشارکتی به راحتی موضوع دل‌خواه این گروه را جهت نشر در اختیارشان می‌گذارند. چنانکه بنا به حجم نوشته و تحقیق، چیزی حدود سه تا چهار میلیون تومان جهت حق‌التحقیق یا حق‌التألیف از متقاضی می‌گیرند تا او در نهایت موضوع را به نام خود به چاپ برساند.
به واقع دفتر ناشران مشارکتی، پژو‌هش‌کده‌ای برای تحقیق و تألیف هم به حساب می‌آید زیرا همواره عده‌ای از محققان و نویسندگان اجاره‌ای در آن به کار تحقیق و نویسندگی اشتغال دارند. ناشران هم ضمن تجارت و دلالی، نوشته‌های پژوهشی این افراد سهل‌البیع را می‌خرند تا به قیمتی چند برابر به متقاضیان آن بفروشند. حتا بسیاری از فعالان حوزه‌ی نشرِ مشارکتی به همین منظور سایت‌هایی را نیز سامان بخشیده‌اند. چنانکه خریدار با مراجعه به این سایت‌ها می‌تواند موضوع دل‌خواه خود را در آن‌ها بیابد و با پرداخت الکترونیکی نسبت به خرید آن اقدام نماید. همچنین در همین سایت‌ها مشتری موضوع دل‌خواه خود را به فروشنده سفارش می‌دهد تا مطلب را در فرصت و فرجه‌ای مناسب در اختیارش بگذارند.
با چنین نگاهی، به موضوعی دیگر هم می‌توان دست یافت و آن اینکه در جامعه‌ی فرهنگی ایران هزاران نفر نویسنده و مؤلف به کار و حرفه‌ی نوشتن اشتغال دارند بدون آنکه اسم و رسمی از ایشان به یادگار بماند. تا آنجا که برای تأمین گذران زندگی و هزینه‌ی معاش خود مجبور می‌شوند رساله‌‌های تحقیقی خود را به این و آن بفروشند. به عبارت روشن‌تر نویسنده‌ی اصلی به "کارِ گل" وادار می‌گردد تا دیگرانی که سواد و لیاقت نوشتن ندارند، از مزایای علمی و اداری آن بهره‌مند شوند.
ناگفته نماند که وزارت‌خانه‌ها و دانش‌گاه‌های کشور طبق دستورالعمل ابلاغی تنها به کتاب‌های کاغذی روی خوش نشان می‌دهند تا به عنوان مستندی اداری در پرونده‌ی کارگزینی افراد بایگانی گردد. در نتیجه بنا به سنتی قدیمی از استناد به کتاب‌های الکترونیکی سرباز می‌زنند. با این همه وزارت‌خانه و ادارات با کم و کیف ماجرا به تمامی آشنا هستند. همین که اوراقی چاپ بشود و جلد و شیرازه‌ای برایش فراهم ببینند کفایت می‌کند. آنان تنها صفحاتی چاپی از همکارشان می‌خواهند که نام کارمند و استاد را بر جلدش نوشته باشند.
سامانه‌ی گزینشی کشور هم به منظور ارج نهادن به جهالت و نادانی خویش زمینه‌های کافی و لازم برای چنین سازوکاری فراهم می‌بیند. چون بنا به سنتی عمومی در ادارات گزینش نسبت به نخبگان علمی کشور دانسته و حساب‌گرانه چندان اعتنایی به عمل نمی‌آید. زیرا "گزینش" ملاک‌هایی را برای استخدام کارمند، معلم و استاد می‌شناساند که در آن علم و تخصص آدم‌ها را پس می‌رانند. همچنان که بخش بزرگی از ناتوانی دولت در پاسخ‌گویی به مطالبات همگانی مردم، به ضعف علمی و بی‌انگیزگی مدیران ارشد آن بازمی‌گردد.
بی‌تردید ناشران مشارکتی بخش بزرگی از نیازهای تبلیغی و آماری وزارت ارشاد را برمی‌آورند. زیرا این گروه از ناشران بر بستری از مفاهمه‌ و تعامل با مدیران ارشد وزارت‌ ارشاد، سیاست‌های بده بستان خود را به پیش می‌برند. چنانکه محتوا و مطلب کتاب برای ناشران مشارکتی چندان اهمیتی ندارد و اگر وزارت ارشاد لازم بداند هر موضوع و یا شکل و تصویری را به راحتی از کتاب حذف می‌کنند و یا مطالب جدیدی را بر جای آن می‌نشانند. ضمن آنکه وزارت ارشاد به منظور آمارسازی خود، همواره به کتاب‌سازی حوزه نشر، روی خوش نشان می‌دهد. کاری دو سویه که در بده بستانی خودمانی رضایت هر دو سوی این معامله را برآورده خواهد کرد./