عصر نو
www.asre-nou.net

علی خامنه ای، اندرزگوی آلوده دامان

بخش نخست
Wed 9 12 2015

کوروش گلنام

1ـ علی حامنه ای دومین نامه پند و اندرز خود به جوانان غربی را منتشر کرده است. او پس از حمله های تروریستی 22 آبان 1394 و کشتار و جنایت در پاریس سکوت کرده و تا نوشتن این نامه دوم یعنی 8 آذر 1394، سخنی از او در محکوم نمودن این جنایت ها، شنیده نشده بود. او با نوشتن این نامه تازه به جوانان غربی، ضمن محکوم کردن ظاهری این ترورها، پنداشته است بهترین مجال را به دست آورده است تا در مقام "یک مصلح اجتماعی، دینی انسان مدار" بر آمده و یک بار دیگر به جوانان غربی اندرز بدهد که اسلام راستین را بشناسند و آن را با اسلام معرفی شده از سوی تروریست ها یکی ندانند! آفا پنداشته است که جوانان غربی هم چون جوانان ساده لوح بسیجی، سزبازان گمنام امام زمان و گروه چاپلوسان پیرامون او، برده پول و مقام هستند که هر چه او بگوید چشم بسته گوش کرده و انجام دهند! جوانان غربی در دنیای پیشرفته امروز هم از آزادی و هم از امکان سنجش و ارزیابی راست و دروغ برخوردار بوده، تنها می توانند به توهم ها و خیال بافی های آدمی چون خامنه ای با آن سابقه درخشان پوزخند زده و به خود بزرگ بینی ها و دروغ پردازی های او بخندند.

چون همیشه بوغ های تبلیغاتی وابسته حکومت، همه توان خود را به کار برده و می برند که از تأتیر شگفت انگیز این نامه در جهان، سخن بگویند. امری که بسیاری از خود آن ها نیز به آن باور نداشته ولی بنا بر سیاست روز "آفا" و دستگاه سرکوبگراو و نان خونینی که بر سفره آن هاست، باید آن را دنبال کنند.

گفته شد که او به ظاهر این ترورها را محکوم کرده است چرا که او خود از بانیان ترور و وحشت، تربیت و تقویت تروریست بوده و هست. فهم این موضوع مشکل نیست زیرا خود "آقا" حتا پیش ار انقلاب و رسیدن به قدرت، متهم به دست داشتن در یکی از دردانگیزترین و وحشیانه ترین جنایت های تاریخ است. تکرار است ولی آیا کسی فاجعه آتش زدن سینما رکس آبادان و سوختن زنده زنده 377 انسان را فراموش کرده است؟ آیا خامنه ای در نقش "حاج آقا عبداله" در این جنایت شرکت نداشته است؟ همآن که "حسین بروجردی، که در این جنایت نقش داشته است و همراه با گروه "شهاب" مواد آتش زا را به آبادان می برد، در اعتراف های خود در کتاب "پشت پرده های انقلاب اسلامی" که با کوشش و کار ارزنده "بهرام چوبینه" ویراستاری و تنظیم شده است، شرح می دهد که پس از تهبه مواد آتش زا و تمرین و آزمایش این مواد در بیابان ها، پیش از رفتن به آبادان ملاقاتی داشته اند که در آن جا آخوندی هم بوده است "با عمامه سیاه و عینکی" که خود را "حاج عبدالله" معرفی می کند. او تعجب می کند که این آخوند پیپ می کشیده است. این حاج عبداله، پاکتی سر به مهر را نیز به آن ها می دهد و می گوید "این امانت را به حجت الاسلام موسوی تبریزی و یا حاج آفا جمی بدهید". حسین بروجردی که خود پس از انقلاب به مقام و موقعیتی دست یافته و روزی برای مراقبت از حجت الاسلامی بنام "خامنه ای" فرستاده می شود، تازه متوجه می شود که این حجت الاسلام خامنه ای همآن حاج آقا عبدالله است که در جریان آتش زدن سینما رکس آبادان دست اندر کار بوده است. این کتاب و اعتراف های حسین بروجردی در سامانه های گوناگون اینترنتی در دسترس همگان هست و آنان که نخوانده اند، می توانند آن را دیده و بخوانند. برای نمونه در آدرس زیر:

https://mamnoe.files.wordpress.com/

(آغاز موضوع مربوط به آتش زدن سینما رکس آبادان از صفحه 80)

جالب است که در همین رابطه به بخشی از نامه ای که خمینی، امام این آقایان در تاریخ 31 مرداد 1357 یعنی چند روز پس از 28 مرداد 1357 روز آتش زدن سینما رکس آبادان، به مردم آبادان نوشته است، توجه کنیم:

"من گمان نمی‌کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانه‌ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده‌اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد."

ولی آتش زدن سینما رکس آبادان تنها جنایت آخوند های حکومتی نبوده است و تاریخ 37 ساله حکومت ننگین اسلامی در ایران و جنایتهایی که در این مدت در درون و بیرون از مرزهای ایران انجام داده است، نشانی بارز ار "خوی درندگی و وحشیگری" سردمداران این حکومت بوده است.

آیا زمانی که "حسین تکبعلی زاده" که در این جنایت دست داشته، از سوختن زنده، زنده 377 انسان دچار پشیمانی، فشار روحی و پریشانی شده و به بسیاری از مقام های آن روز از آن میان خود بیت خمینی مراجعه و اعتراف می کند که در این جنایت دست داشته است و نام دیگر همکاران خود را هم افشا می کند، خمینی و آخوندهای پیرامون او چون خامنه ای، رفسنجانی و...چه واکنشی نشان دادند؟ آن ها همه چیز را به مسخره گرفتند. خانواده های قربانیان فاجعه را که برای روشن شدن دست اندر کاران این جنایت پافشاری کرده به بست نشینی و اعتراض پرداختند، مورد یورش قرارداده و سر آخر در سال 1359 زیر فشار عمومی، دادگاهی قلابی تشکیل دادند که یکی از متهمین اصلی ماجرا یعنی حجت الاسلام موسوی تبریزی، اصلاح طلب امروز، ریاست آن دادگاه را بر عهده داشت! پایان کار روشن است. تکبعلی زاده را زود اعدام کرده و از سر باز کردند و برای رد گم کردن، با بی رحمی ای باور نکردنی، شماری بیگناهان، که کمترین نقشی در این ماجرا نداشتند، را نیز اعدام نمودند.

در باره این قصه پر غصه دردانگیز بارها و بارها نوشته اند ولی باید بازهم نوشت و تکرار کرد تا هرگز فراموش نشده و روزی دادگاهی حقیقی برای بررسی آن تشکیل شود.

2 ـ اینک به فرازهایی از دو نامه خامنه ای پرداخته تا میزان ریا کاری، فرصت طلبی و دروغ پردازی های او روشن تر شود. از نامه نخست به تاریخ 21 ژانویه 2015ـ اول بهمن 1393، برای جوانان شمال آمریکا و اروپا؛

"شما به خوبی می دانید که تحقیر و ترویج نفرت و ترس واهی از «دیگران» مبنایی عمومی برای همه سود بران سرکوبگر است."

چه خمینی وچه خامنه ای به عنوان ولی فقیه در همه این نزدیک به بیش از سه دهه از دشمن گفته اند و همه کوشش خود را به کار برده اند تا بر علیه "دیگران" اسرائیل، آمریکا و غرب ایجاد نفرت و هراس کنند. این دیگر برای همه روشن است که خامنه ای همیشه یک "دشمن" فرضی و خیالی داشته و دارد و در سخنرانی ها و موعظه هایش یک بند از این دشمن گفته است. امروز نیز بنا به خواست خامنه ای کارزار تازه ای به عنوان"نفوذ غرب" از راه "برجام" را براه انداخته اند و برای ایجاد وحشت در جامعه و زدن مهر درستی بر گفته های آقا، شماری را نیز زیر نام همین برنامه توطئه نفوذ غرب از راه اجرای برجام، از آن میان خبرنگاران، روزنامه نگاران، شاعران و نویسندگان و فعالین در زمینه های دیگر را دستگیر کرده و به زندان انداخته اند. چه کسی هر روزه "ترس واهی از "دیگران" را به پرچم ولایت قلدرمآبانه خود تبدیل کرده است؟

در بخش دیگری از این نامه به جوانان هشدار می دهد:

"...به آنان اجازه ندهید که با دو رویی، تروریست های مزدورشان را به عنوان نمایندگان اسلام معرفی کنند."

شگفت انگیز است! نمایندگان حکومت اسلامی ایران در برون مرز، خود پیشینه درخشانی در ترورهای بین المللی دارند و "با دورویی خود را نمایندگان اسلام ناب محمدی" می نامند. به این موضوع خواهم پرداخت.

"اطلاعات مربوط به اسلام را از منابع اصلی و اولیه آن دریافت کنید. اطلاعات مربوط به اسلام را از قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن بگیرید. می خواهم از شما بخواهم که به صورت مستقیم، قرآن مسلمانان را قرائت کنید. آیا شما تا کنون آموزه های پیامبر اسلام (ص) و اصول انسانی ایشان را مطالعه کرده اید؟ آیا پیام اسلام را از منبعی غیر از رسانه های دریافت کرده اید؟

آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چگونه و بر چه مبنایی ، ارزش های اسلام توانست بزرگترین تمدن علمی و فکری را در دنیا ایجاد کند و در طول قرن ها بزرگترین دانشمندان و متفکران را بپروراند؟ "

آیا حامنه ای از خود پرسیده است که این "آموزه های قرآنی از منابع اصلی" چیست که از دل آن، حکومت اسلامی ایران، طالبان، بوکوحرام و دولت اسلامی یا داعش زاییده می شوند که کارنامه هایشان سراسرجنایت، شکنجه، کشتار، ریا کاری و دروغ گویی است؟ چه تفاوتی بین داعش در عراق و سوریه با داعشی در ایران است که برای رسیدن به قدرت ومکنت ۳۷۷ انسان را زنده زنده در آتش می سوزاند؟ این ناشی از همآن "منابع اصلی و اولیه" اسلام است؟

خوب است علی خامنه ای لیستی از "بزرگترین دانشمندان و متفکران" بر مبنای ارزش های اسلام و هم چنین شناسه ها و نشانه های این "بزرگترین تمدن علمی و فکری" بر همآن مبنا را منتشر نماید و نشان دهد این تمدن توانسته است پیش از کوشش ها و پیشرفت های شگفت انگیز کشورهای غربی حتا یک سوزن تولید کند؟ این تمدن که همه وسایل زندگیش را، از ریز و درشت، مدیون پیشرفت های علمی غرب نفرین شده شما است. از میکروفون برایر دهان جناب عالی که دریچه ای است برای هذیان گویی های شما تا تلفن، کامپیوتر، ماشین ضد گلوله، همآن اسلحه ها و جلیقه های ضد گلوله ای که خود و پاسدارانت برتن می کنیدکه ساخته تفکر و تمدن غرب است، تو علی حامنه ای گرفتار در سرگردانی های خود هستی. قانون 1400 سال پیش را در مجازات ها اعمال می کنید، سنگسار که کرده اید، در راه اسلام به همه گونه ترور و کشتار دست زده اید، دست و پای بینوایان را که از سر ناچاری لقمه ای سرقت کرده اند، بریده اید ولی زمانی که به زندگی شخصی شما می رسد از پیشرفته ترین امکان های زندگی که آفریننده اش همین غربی ها بوده اند سود می برید و به روی مبارک هم نمی آورید! دزدان میلیاردی حتا اگر بنا به مصلحت"اسلام ناب محمدی" و در گیری های درونی حکومت، گرفتار شوند نیز یا سر از کانادا در می آورند یا چون "محسن رفیق دوست و برادرش" که میلیاردها به جیب زده اند آسوده زندگی می کنند و یا اگر گرفتار هم شوند چون بابک زنجانی در زندان از همه امکان ها بر خوردار بوده، کمترین فشاری بر او وارد نمی شود و می تواند با گستاخی در دادگاه اسلام ناب محمدی طلب کار نیز بشود! این در حالی است که بسیاری بی گناهان به وسیله پرونده سازی های امنیتی ها و حکم دادگاه عدالت گستر اسلامی، برای اعتراف گیری به آن چه ناکرده اند تا حد مرگ شکنجه و گاه زیر شکنجه جان باخته اند. چه دست یا دست های پنهانی پشت آدمی چون بابک زنجانی وجود دارد؟ دست وپا بریدن، به هر بهانه، وحشیانه ترین رفتار با یک انسان است؛ ولی چرا تا کنون دست و پایی از دزدان میلیاردی بریده نشده است و تنها ناداران و ضعیف ترین قشرهای جامعه گرفتار چنین جنایت ها شده اند؟

پایان بخش نخست. در بخش دوم به نامه دوم خامنه ای پرداخته خواهد شد.

کوروش گلنام
سه شنبه 17 آذر 1394 ـ 8 دسامبر 2015