عصر نو
www.asre-nou.net

برجام و نکته ها


Sat 29 08 2015

کوروش گلنام

پس از مدت ها گفت و گو بین نمایندگان حکومت اسلامی و نمایندگان 1+5، سر انجام سازشی به دست آمد که اینک به نام برجام"برنامه جامع اقدام های مشترک" شناخته می شود. این نام به دین سبب به میان آمده است که آن را هنوز "توافق نهایی" نمی دانند بلکه تعهد هایی است که هر دو سوی گفت و گو بر عهده گرفته اند تا با انجام آن ها به توافق نهایی برسند. هم کنگره و سنای آمریکا باید در این باره دیدگاه خود یعنی موافقت یا مخالفت را بیان کند، هم آژانش جهانی انرژی هسته ای باید در باره رفتار و تعهد های احکومت اسلامی راستی آزمایی نموده و دیدگاه خود رابیان دارد و هم از سویی علی حامنه ای باید نظر نهایی خود را اعلام کند. این که گفته شود دولت، مجلس، شورای امنیت ملی و یا شورای نگهبان حکومت اسلامی ایران باید در این باره نظر بدهند، از اساس بی پایه است و اگر در این مورد نقشی هم به عهده بگیرند تنها برای حفظ ظاهر و فریبکاری است زیرا با شناختی که از سیستم حکومت داریم، همه آخوندهای حکومتی و دیگر غارت گران سرمایه های ملی ایران، در هر مقام و مسئولیتی که هستند، برای سهولت در حفظ مقام، رانت ها و بهره وری های خود، مبنا را چنین گذاشته اند که نظر رهبر در هر زمینه"فصل الخطاب " باشد. آین آن چیزی است که علی خامنه ای که یکشبه به آیت الله تبدیل شد و با یاری و نیرنگ به ویژه هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی جامه ولایت فقیه و رهبری را بر تن کرد، به شدت از آن لذت برده و با انبوه چاپلوسان و فرومایگان، به خود شیفتگی شگفت آور و مثال زدنی گرفتار شده است.

نقش خامنه ای در سازش ها

با توجه به داده ها از درون حکومت اسلامی، که بنا بر مصلحت اندکی از آن چه از سال ها پیش در زمینه تماس و گفت و گوی پنهان با آمریکا رخ داده را بیان کرده اند، امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که تماس با "آمریکای جهان خوار" و "شیطان بزرگ"، همآن که تا همین چند سال پیش حتا سخن گفتن و نوشتن از ارتباط و تماس با او از سوی علی خامنه ای رهبر اجباری، "بی غیرتی" وبه نوعی خیانت خوانده شده بود، با دستور همین رهبر و با دور زدن رئیس دولت منتخب خود و وزارت امور خارجه او، در آخر دوران دولت احمدی نژاد صورت گرفته است. این رفتار خامنه ای در آن زمان را باید چنین تفسیر کرد که رهبر که در انتخابات سال 88 رأی مردم را به هیچ انگاشته و کودتای خونین انتخاباتی را برای بقای احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری انجام داده بود، حتا به این ملیجک ذوب در ولایت، بی سواد و یاوه گوی خود که "نظرش به او (رهبر) نزدیک تر از دیگران بود" نیز اعتماد نکرده و برای سازش با آمریکا وسیله مشاوران خود از آن میان علی اکبر ولایتی اقدام نموده است. پس از نهایی شدن و دست یافتن پنهان به گونه ای سازش با آمریکا، اکنون می بایست پس از احمدی نژاد کسی به ریاست جمهوری می رسید که چهره ای کاملن(کاملآً) دگرگون با او داشته تا بتوانند زمینه تفاهم وسازش را دنبال کنند. دیگر روشن شده بود که هشت سال دولت احمدی نزاد با پشتیبانی رهبر، ایران را به مرز ورشکستگی کامل در همه زمینه ها رسانده و چه در درون و چه در برون مرز سبب نابسامانی ها و تنگناهای زیادی برای حکومت شده بود. فشار ها از همه سو رهبر و حکومت را در بر گرفته بود وکشتی بان را سیاستی دیگر می بایست. ولی چه کنند با بیش از سه دهه آمریکا ستیزی ؟

روحانی و مناظره های تلویزیونی

اگر به درون مایه مناظره های تلویزیونی و نمایشی انتخابات ریاست جمهوری سال 1392دقت می شد، در همآن زمان نشانه های آشکاری برای دگرگونی در سیاست ها به ویژه در آن چه که در رابطه با سیاست خارجی بود، می توانست مشاهده شود. آیا شگفت آور نبود که علی اکبر ولایتی مشاور رهبر در امور بین الملل، به یک باره سیاست های گروه پیشین در گفت و گوهای هسته ای با 1+5 به ریاست سعید جلیلی، اصول گرای ذوب در ولایت را به شدت مورد انتقاد قرار داده و آن نشست ها و گفت و گوهای دراز مدت را به گونه ای بی ثمر، وقت به هدر دادن و ناتوانی گروه مذاکره کننده بنامد! کسانی که با سیاست، سیستم و چگونگی کارکرد "ولایت فقیه" آشنا هستند، آگاهند که بنا بر قدرتی که به رهبر داده اند، او در همه کارها دخالت کرده و خود را کارشناس در همه زمینه ها می داند. بنا بر نقش او در چنین حکومتی، روشن است در نشست ها و گفت و گوهای حساسی چون گفت و گو های هسته ای بدون آگاهی و اجازه او هیچ موضعی از سوی نمایندگان دست چین شده حکومت در این گفت و گو ها ابراز نمی شده است. اینک پس از هشت سال ریاست رئیس جمهور بی کفایت منتخب رهبر، تحریم های سخت جهانی، فروپاشی اقتصاد ایران، به باد دادن میلیاردها دلار از پول های به دست آمده از افزایش تاریخی بهای نفت، ازدیاد فقر، فحشا، اعتیاد، بیکاری و رفتار سرکوبگرانه حکومت و افزایش هر چه بیشتر نارضایتی های مردم، سیاست های نادرست و ویران گر دخالت در امور کشورهای دیگر به ویژه همسایگان برای ترویج دیدگاه های پس مانده حکومت شیعی ایران و پشتیبانی از گروه های تروریستی از آن میان حماس و حزب الله و..،که به انزوای شدید حکومت اسلامی در منطقه و جهان انجامید، می بایست به هر شکل ممکن برای بقای حکومت کاری صورت داد. نخست باید کسی با ظاهری ملایم، خوش سخن و با وعده اصلاح امور، با تجربه ای که نتیجه داشتن سال ها مسئولیت در پست های گوناگون در حکومت بود، رئیس دولت آینده می شد که در مبارزه انتخاباتی خود، بنا بر نقشی که به عهده اش نهاده بودند، با کلیدی در دست، سخنان تازه ای را بیان کند که تا دیروز حکم"تابو" در حکومت اسلامی را داشت. دیدیم که با رسیدن به فدرت و تشکیل دولت، به زودی و در نخستین مجال، با وعده "تعامل" با جهان و بر سر گفت و گوهای هسته ای، دست به کار شد. اکنون باید رهبر نیز چرخش در دیدگاه خود را به نوعی پوشش دهد زیرا همه می دانستند که روحانی بی اجازه رهبر چنین جسارتی را نخواهد داشت که خود سیاست خارجی و در درجه نخست، شیوه پیش برد نشست ها با 1+5 و گفت و گو ها را تعین کند. اینک خامنه ای با توجه به موضع گیریهای به ظاهر "سازش ناپذیر" گذشته خود در برابر آمریکا و متحدان، و سخنان بارها تکرار شده او که تحریم ها نه تنها مشکلی ایجاد نکرده که برای ما فرصت برای پیشرفت ها فراهم آورده است و.. باید راهی می یافت تا از تنگنای کشنده موضع گیری های پیشین خود اندکی دور شده و توجیهی برای سازش با شیطان بزرگ بیابد. بنا بر این، نخست زمزمه "صلح امام حسن" را به میان اوردند و سپس یکباره " سازش قهرمانانه" به میان آمده و به شدت به تبلیغ آن در رسانه های همگانی حکومتی پرداختند. پس از آن حتا تا آن جا پیش رفتند که اندک، اندک از تأثیر ویران گر تحریم ها بر حکومت و جامعه ایران سخن گفتند و خامنه ای خود دراین باره به گونه ای مجبور به اعتراف شد. این نکته یک بار دیگر به روشنی نشان داد که علی خامنه ای و حکومت او برای بقای خود ابایی ندارند که سخنان و سیاست های گذشته خود را بدون اعتراف به قبول شکست کامل در سیاست های منجر ازآن ها، به هر حیله و نیرنگی، وارونه نموده و به هر شکلی این چرخش های یکباره را به فریب خوردگان، گمراهان و پیشتر از آن ها به باندهای مافیایی وابسته به خود، بقبولانند. اینک سازش قهرمانانه با دشمن در رأس سیاست خارجی رهبر قرار گرفته بود!

خامنه ای و چالش های سازش

پس از دست یابی به برجام خامنه ای بنا بر روش و منش ریا کارانه خود، با وجود آن که همه گفت وگو ها بر سر سازش را کاملن زیر نظر داشته و در جریان همه بحث ها قرار داشته است و بی موافقت او سازشی به دست نمی آمده است، اینک با عدم بیان دیدگاه نهایی خود، چون همیشه بین دو صندلی نشسته است تا ببیند اوضاع به کدام سو کشیده شده و سنگینی در کدام جانب است تا بر آن مبنا موضع گیری نماید. او هم زمان که می گفت من با گفت وگو و مذاکره مخالفتی ندارم و هر چه قدر می خواهند ادامه دهند ولی با گفتن این که من به آمریکایی ها و غربی ها اعتمادی ندارم، راه را باز می گذاشت تا اگر نتیجه ی دل خواه او به دست آمد، بگوید که من گفته بودم که با مذاکره موافقم. اگر چنین نشد بگوید من از روز نخست هم گفتم که به آمریکا و غرب اعتمادی ندارم. امروز نیز همین وضع حکم فرما است. او دیدگاه روشن خود را در باره برجام بیان نمی کند و می گوید روشن نیست که کنگره امریکا موافقت کند و یا حکومت ما موافقت کند. چشم به راه است تا نتیجه کار کنگره آمریکا را ببیند. اگر دو سوم نمایندگان کنگره آمریکا به برجام رای منفی بدهند، اوباما هم دیگرنمی تواند از وتوی خود سودی ببرد. بنا بر این خامنه ای و به دنبال او انبوه چاپلوسان و فرومایگان در حکومت و رسانه های همگانی حکومتی، دست به تبلیغ گسترده خواهند زد که نشان دهند دیدگاه او مبنی بر عدم اعتماد به آمریکا درست بوده است. آن ها نهایت کوشش خود را خواهند نمود تا نگاه و نقش او را در رهبری بی مانند، هر چه بر جسته تر کنند.

اگر سازش نهایی به دست آید

این موضوع را می باید از دو زاویه نگریست. یکی از دید خامنه ای و نقش سازش در بقای حکومت او و خیل غارتگران وابسته حکومت، دیگری از سوی بیشترین شمار مردم ایران که زیر سیستم زور، سرکوب و فشارهای فرساینده و خرد کننده اقتصادی/اجتماعی و فرهنگی قرار دارند.
نخستین و بزرگ ترین دست آورد یک سازش نهایی با غرب برای حکومت اسلامی و شخص خامنه ای، گونه ای تضمین آمریکا و دیگر کشورهای غربی در عدم کوشش آنان برای سرنگونی حکومت اسلامی است. از دید نگارنده این مهمترین امر مورد توجه خامنه ای بوده است و هدف های ایدئولوژیک / مذهبی حکومت و پیش بردسیاست های مبتنی بر انجام این هدف ها دیگر بکلی رنگ باخته و شکست خورده اند. اینک همه کوشش برای ماندن در قدرت و مکنت بادآورده است.
دومین دست آورد برای حکومت اسلامی، بر داشتن تحریم های ویران گر و گشایش درها به روی دیگر کشورها به ویژه غربی ها و برون رفت از انزوای سخت بین المللی است. در این مسیر با وجود تهدیهای توخالی خامنه ای وسران سپاه که سازش با غرب سیاست ما را عوض نخواهد کرد و ما همآن شیووه گذشته خود را در منطقه و جهان ادامه می دهیم، مسیر سازش و تعامل برای خامنه ای و حکومت او راهی جز دگرگونی در رفتار خود با دیگر کشورها به ویژه در منطقه باقی نخواهد گذاشت. از هم اکنون و در همین ماه گذشته شاهد بوده ایم که جواد ظریف با شتاب به کشورهای گوناگون در منطقه سفر نموده و به روشنی گفته است ما با همه همسایگان و کشورهای مسلمان خواهان روابط دوستانه و تنش زدایی هستیم. این که این سیاست تا چه اندازه موفق باشد و آیا رژیم ایران از فتنه گری و دخالت در امور کشورهای دیگر دست بر خواهد داشت، آینده آن را روشن خواهد نمود. در این زمینه ولی یک پرسش اساسی هم چنان وجود دارد که اگر چنین شود سیاست های داخلی نیز می باید دگرگون شود. آیا در ماهیت وجودی حکومت اسلامی ایران چنین ظرفیتی دیده می شود؟
سومین دست آورد برای حکومت اسلامی ایران، دور شدن سایه یک جنگ ویرانگر و در گیری با غرب به ویژه آمریکا است. این موردی بوده است که با وجود هیاهو، مانورهای گوناگون پر هزینه نظامی و قدرت نمایی های توخالی سپاه، خودسبب نگرانی همیشگی حکومت اسلامی بوده است.
چهارمین بهره وری حکومت از چنین سازشی، مقابله با تهدید جدی عنصری تازه در معادله های سیاسی منطقه بنام"داعش یا حکومت اسلامی" است که اینک بخش هایی از عراق و سوریه را به تصرف خود در آورده و به روشنی حکومت اسلامی ایران و حکومت ترکیه را نیز تهدید کرده و می کند. با وجود آن که علی خامنه ای و وابستگان او در حکومت، در این زمینه سخنی نمی گویند ولی همراهی با آمریکا و متحدان او در مقابله با داعش، که در درجه نخست برای کل منطقه به خطری جدی تبدیل شده است، می تواند صورت پذیرد. در ایران مردم برای حکومت "نامحرم" اند و همه امور می بایست پشت پرده و پنهان باشد، شاید چون شیوه همیشگی حکومت، پنهانی در این مورد نیز با غربی ها و به ویژه امریکایی ها گفت و گو شده باشد.

آیا مردم ایران هم از این سازش سودی می برند؟

دور شدن سایه یک جنگ ویرانگر و خونین می تواند سود دو جانبه مردم و حکومت ضد مردمی اسلامی حاکم بر آیران به حساب آید. می توان تصور کرد که بیشترین شمار مردم ایران که در حال صلح در چنین وضع وخیمی به سر می برند و حکومت در هیچ زمینه ای کفایت و درایت اداره امور را ندارد و مردم در بسیاری شهرها هم اکنون با کمبود اب روبرو هستند و در آمدها برای انبوهی از خانوارها، حتا کفاف نان روزانه را نمی دهد و یک باران 7 دقیقه ای به دلیل نابسامانی در اداره امور، در بخشی از مملکت سیل جاری نموده و خسارت های سنگین مالی و جانی ببار می آورد و... ده ها نمونه تأسف بار دیگر که همه گویای بی کفایتی خامنه ای و حکومت اوست؛ اگر درگیری و جنگی پیش آید چه فاجعه ی بزرگی در ایران رخ خواهد داد.
اگر در صورت نهایی شدن سازش و توافق، حتا(حتی) بخشی از پول های آزاد شده ایران در خدمت بهبود وضع مردم و آسایش و رفاه آنان هزینه شود و سرمایه های خارجی در ایران جذب و کار ایجاد شود، شاید در زندگی مردم اثر مثبتی داشته باشد. در این جا ولی همچنان این پرسش باقی است که آیا از چنین رهبر خودکامه و حکومت سرکوبگر و جاه طلبی که سودای تسلط بر منطقه را درسر

کوروش گلنام
سه شنبه 3 شهریور 1394ـ 25 اوت 2015دارد، می توان چنین چشم داشتی داشت؟