عصر نو
www.asre-nou.net

اقتصاد بیمار اروپا - بخش دوم


Tue 19 05 2015

عباس شکری

Abbas-Shokri2.jpg
برگردان مستندی از تلویزیون دولتی نروژ ­(NRK)

نیکلاس لئونتوپولوس، روزنامه‌نگار، می‌گوید: در نخستین گام قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافت که شوک بزرگی برای همه و به ویژه کم درآمدها بود. کاهش قدرت خرید، پیامدی مگر تعطیل شدن برخی از عرضه کنندگان کوچک کالا ندارد. می‌بینید که نیمی از فروشگاه‌ها تعطیل شده‌اند. فروشگاه‌هایی که تا سه سال پیش، به خوبی از پس هزینه‌های جاری مغازه و زندگی بر می‌آمدند و به‌ یقین سفره‌ی رنگینی برای خانواده صاحبانش فراهم می‌کردند. فروشگاه‌های بسته، یکی از اندک نمایه‌های بحران‌اند. نمایه‌هایی هم هستند که پیامدی بدتر از بسته شدن فروشگاه‌ها داشته‌اند که به چشم نمی‌آیند. در واقع دیدن بحران دشوار است؛ قاعده کار هم همین است که نمادهای بحران عریان و آشکار نباشند.

با وجود بسته بودن بیشتر فروشگاه‌ها معتقد هستید که نمایه‌های ناآشکاری هم وجود دارد؟

ـ پیامدهای ناپیدای این بحران چنان خانمان‌سوز است که گفتن‌اش آسان نیست؛ شما تنها فروشگاه بسته شده را مشاهده می‌کنید، اما، بسته شدن یک فروشگاه، هر چند کوچک به معنای نداشتن بیمه است. پیامد شوم نداشتن بیمه هم عدم دسترسی خانواده صاحب فروشگاه به سیستم بهداشت و سلامت دولتی است. فروشگاه‌های ورشکسته به طبقه‌ی متوسط جامعه تعلق داشتند که بیشتر آنها اکنون زیر خط فقر زندگی می‌کنند و گاه کودک بیمارشان به خاطر نداشتن پوشش بیمه و دسترسی نداشتن به دکتر و دارو، اسیر پنجه‌های مرگ شده است. بگذارید نمونه‌ای نشان‌تان بدهم:

به فروشگاهی کوچک و کم‌نور وارد می‌شویم؛ هارالد کوستاس، صاحب فروشگاه به خاطر نبود نور در مغازه پوزش می‌خواهد.

چه مدت فروشگاه شما بسته بوده؟


ـ بیست ماه. اجاره ماهانه این مغازه هزار یورو بود. من هم با درآمد اجاره زندگی‌ام را می‌چرخاندم. بحران موجب کاهش اجاره‌ شد؛ اکنون اجاره پانصد یورو هست و کسی آن را اجاره نمی‌کند. خیابانی که اکنون نیمی از فروشگاه‌هایش تعطیل شده‌اند و کمتر کسی برای خرید به آن می‌آید، سه سال پیش یکی از پُر رونق‌ترین منطقه‌های شهر بود. همین مغازه که مستأجر آن لباس‌فروشی داشت، در دوازده سال گذشته، هم موجبات امرار معاش مرا تأمین می‌کرد و هم خانواده‌ی پنج نفره‌ی مستأجر. شرایط چنان است که برای لقمه نانی حاضر هستم مغازه را حتا ماهانه چهارصد یورو اجاره دهم، ولی کسی جرأت نمی‌کند دل به دریا بزند و خطر کند.

اکنون بی‌پولی فراگیر شده، شما می‌توانستید مغازه را بفروشید یا اگر قرار بود خالی بماند، به طور رایگان در اختیار کسی می‌گذاشتید تا شاید درآمدی کسب کند و بخشی از درآمد هم به شما برسد.

ـ اجاره رایگان، بله، امکان داشته و دارد. اما فروش، به‌یقین از ناممکن‌های امروز یونان است.

تهیه کننده برنامه به سراغ پُل کروگمان، استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک می‌رود تا شاید دلیل‌های حرفه‌ای بحران را بیابد. او می‌گوید:

پیش از اجرای برنامه‌های «ترویکا»، زمانی که برنامه‌ها و پیامدهایش برای مردم در زرورق پیچیده می‌شد، چنین می‌نمود که آنچه قرار است اجرا شود، هیچ پیامدی مگر بهتر شدن اقتصاد یونان ندارد، اما اکنون که برنامه‌های «ترویکا» و به ویژه صرفه‌جویی از طریق کاهش دستمزد، بالا بردن مالیات و بیشتر شدن ساعت کار با دستمزدی کمتر اجرا شده، همه چیز آشکار و روشن می‌باشد که ادعای اقتصاد بهتر، دروغی بیش نبوده و نه تنها شرایط اقتصاد ملی بهتر نشده که هر روز بیشتر به قهقرا می‌رود.

اجرای برنامه‌های «ترویکا» چه پیامدی برای اقتصاد کشورهای قدرتمند اروپایی داشته است؟

ـ تنها می‌توانم بگویم؛ رابطه‌ای مستقیم بین برنامه صرفه‌جویی و ذخیره مالی و فروپاشی اقتصاد یونان وجود دارد. هر یورو که به مالیات اضافه شده یا از حقوق کارکنان کم درآمد کسر شده، رفاه اجتماعی را چند برابر خراب‌تر از پیش کرده است. کاهش هر یورو از هزینه‌های اجتماعی به میزان یک و نیم برابر بر درآمد ناخالص ملی تأثیر منفی داشته است.

یعنی ذخیره مالی و سیاست صرفه‌جویی و کاهش هزینه‌های دولتی، نتیجه‌ای وارونه داشته است؟

ـ اجرای برنامه‌ی کاهش هزینه‌های دولتی موجب شده که اقتصاد یونان فرو بریزد. با این وجود سکان‌داران اقتصاد و بازار آزاد اروپا در کشورهای آلمان و فرانسه، به دروغ از دوران کامیابی یونان سخن می‌گویند. «ترویکا» از واژه‌ی “دوران کامیابی” استفاده می‌کند. بگذارید با آمار حرف بزنیم تا بهتر بشود فریب و نیرنگ «ترویکا» را برملا کنیم: «سیصدهزار خانه خالی، چهل هزار بیکار، افزایش مالیات و دریافت مالیات از هر چه ممکن است، سه میلیون نفر بدون بیمه که پیامد آن دسترسی نداشتن به سیستم بهداشت و سلامت است، قطع پنجاه درصدی صندوق بازنشستگی، شصت درصد بیکاری بین جوانان، فروش جنگل‌ها و منابع ساحلی، 4500 مورد خودکشی و …». آنچه برای مردم یونان درک ناشدنی است، ادعای آلمانی‌ها است که می‌گویند: “اقتصاد گردونه‌ای است در حال چرخش. بنابراین پول‌ها مدام در حال گردش هستند. شما از من خرید می‌کنید و من از شما، تولیدات من درآمد شما است و برعکس، اگر همه به‌طور هم‌زمان پول کمتری مصرف کنند، درآمدها هم کاهش می‌یابد”.

آنها مدعی هستند که بدهی‌های بخش خصوصی سرسام‌آور است، به همین سبب هم باید برنامه صرفه‌جویی و ذخیره مالی را اجرا کنند. اما، از آنها می‌پرسیم که بخش دولتی هم که بدهی‌های زیادی دارد، اکنون ما (بخش دولتی و خصوصی) باید به چه کسی بفروشیم؟ این برنامه قابل اجرا نیست و به باور من به جای نام «دوران کامیابی» باید نام «تناقض ذخیره مالی» را بر آن نهاد.

در همه‌ی اقتصادها، هزینه‌های جاری افراد درآمد دیگران به حساب می‌آید. خرید خانواده‌ها، درآمد شرکت‌ها و مؤسسه‌های تجاری است. حقوقی که شرکت‌ها به کارکنان خود می‌دهند موجب قدرت خرید خانواده‌ها می‌شود و مالیات بر درآمد افراد و شرکت‌ها هم درآمد دولت است. در حالی که هزینه‌های دولتی، درآمد خانواده‌ها و شرکت‌ها است. اما همه به طور هم‌زمان نمی‌توانند پس‌انداز داشته باشند. چرا که پس‌انداز بخش ذخیره شده‌ی درآمدی است که مصرف نشده؛ درآمد بیش از هزینه. اجرای هم‌زمان در صورتی ممکن است که مصرف و هزینه جامعه بیش از ذخیره‌ باشد که در این حالت برای تعادل باید وام گرفت. بنابراین اگر همه بیش از مبلغ ذخیره شده هزینه کنند و هیچ‌کس هم نخواهد از سیستم دریافت وام استفاده کند، درآمدها به شدت کاهش می‌یابد و برآمدی مگر فروپاشی اقتصاد نخواهد داشت. به همین خاطر نام «تناقض ذخیره‌سازی» را به برنامه‌ی «ترویکا» می‌دهم. سرنوشت محتومی که کشورهای بحران‌زده با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

توضیح شما شرایط ناپسندی را تصویر می‌کند، ولی چرا این برنامه اجرا شد؟

ـ آلمان برای پاسخ پرسش شما به تجربه‌ی خود اشاره می‌کند که پس از بحران سال 1990، در سال‌های 1999 و 2000 برنامه‌ی صرفه‌جویی را در آلمان اجرا کردند و موفق هم بودند. بنابراین آلمان ادعا می‌کند که اگر این برنامه در آلمان موفق بوده و جواب داده، چرا در بقیه کشورها نمی‌شود کامیاب شد؟

پاسخ این پرسش آلمان‌ها این است: آلمان موفق شد چون سبد سود بازرگانی آن مثبت بود. نه تنها مثبت که مقدار آن چنان بود که جواب‌گوی بحران داخلی می‌بود. بدیهی است که این شرایط هم مدیون رونق هرمی اقتصاد در کشورهایی مانند اسپانیا بود. اکنون که اسپانیا از رونق اقتصادی به رکود رسیده، آلمان پیشنهاد می‌کند همان کاری را بکنند که آنها در بیش از دو دهه پیش. اما ما همان کاری که شما کردید، نمی‌کنیم. تجربه آلمان این است که سیاست صرفه‌جویی تأثیرگذار است، اما به زمینه‌های موجود در جامعه‌های گوناگون دقت نمی‌شود. «ترویکا» خودسرانه تصمیم می‌گیرد. اینان، یونان را وادار به انجام کارهایی کردند که مقامات آلمانی و فرانسوی هرگز در کشور خود انجام نمی‌دادند: کاهش هزینه‌های سلامتی تا شش درصد درآمد ناخالص ملی. متوسط سهم هزینه بهداشت از درآمد ناخالص ملی، در اروپا هشت و در آلمان ده درصد است. با شدید شدن بحران، فشردگی بودجه چنان شد که سهم هزینه بهداشت و سلامت سی درصد کاهش یافت. پیامد این سیاست، تاریک است و سیاه؛ حدود سه میلیون نفر؛ یک‌چهارم جمعیت یونان، نه بیمه سلامتی دارند و نه امکان دسترسی به سیستم بهداشت و سلامت. بیش از دویست بیمارستان بسته شد. نیمی از پزشکان مشغول به کار در بخش دولتی، به مرخصی‌های اجباری فرستاده شدند. با این وجود، وزیر بهداشت دولت پیشین، نگران شرایط پیش‌آمده نبود. بنا بر پیمانی که بین دولت یونان و طلب‌کارها (بانک‌های فرانسه و آلمان و مؤسسه‌های مالی آمریکا) بسته شده بود، می‌بایست بودجه بهداشت و سلامت چنان کاهش بیابد که بیش از شش درصد درآمد ناخالص ملی نباشد. رقمی که به شدت کمتر از میزان متوسط کشورهای اروپایی است؛ هشت درصد.

آدونیس گئوگیادس، وزیر پیشین بهداشت یونان به تهیه کننده برنامه می‌گوید: این روند قابل ادامه نیست. واقعیت هم همین است. یونان در راه بهبود شرایط اقتصادی بود. نگاه کنید به درآمد ناخالص ملی که به‌یقین در سال آینده بیشتر می‌شد و میزان گردش پول را هم افزایش می‌داد. یعنی پول بیشتر در اختیار دولت و مردم قرار می‌گرفت.

تهیه کننده برنامه: اما اکنون با تعداد کمی پزشک در دستگاه بهداشت، چگونه پاسخگوی نیازهای مردم خواهید بود؛ پیش از بحران پنج‌هزار دکتر و اکنون تنها دوهزار دکتر در استخدام وزارت بهداشت است.

شما تنها به اعداد نگاه می‌کنید یعنی شما مو را می‌بینید و من پیچش مو را. اتفاق ساده‌ای رخ داده که ما نیازهای مردم را برآورده خواهیم کرد؛ پیش از این با آن همه دکتر، هر کس تنها سه ساعت کار مفید داشت و اکنون با برنامه کاهش هزینه‌ها و صرفه‌جویی که هدیه بزرگ «ترویکا» به مردم یونان است، با هفت ساعت کار روزانه مفید هر دکتر، جوابگوی نیازهای بهداشتی مردم خواهیم بود. این‌گونه وزیر بهداشت سابق از برنامه «ترویکا» که زوال مردم یونان در زمینه‌ی بهداشت و سلامت را در پی داشته است، دفاع می‌کند. اکنون صدها هزار نفر بدون بیمه و دسترسی به سیستم بهداشت دولتی‌اند. به همین خاطر هم نیروهای داوطلب اقدام به راه‌اندازی درمانگاه‌های موقت کرده‌اند تا کسانی که در شرایط نزدیک شدن به مرگ هستند را کمک کنند. صد دکتر و دویست دستیار در این درمان‌گاه‌ها مشغول به کار هستند. جای خوشبختی است که مردم آلمان و اتریش بدون توجه به اهداف دولت‌هایشان، کمک‌های خیرخواهانه دارویی برای درمان بیماران ارسال می‌کنند و سازمان پزشکان بدون مرز هم برای ارسال دارو به این درمانگاه‌ها از هیچ کمکی دریغ نمی‌کند.

وزیر بهداشت پیشین برای تأیید سخنان خویش، در ادامه می‌گوید: به شهادت رسانه‌ها، دستگاه بهداشت ما ناکارآمد بود و نیاز به برنامه‌ای جدید داشت. بر اساس اطلاعات منتشره در رسانه‌های آلمانی دکترهای ما فاسد بودند و رشوه‌گیر.

گئورگ ویکاس، یکی از دکترهای داوطلب در درمانگاه مستقر در آتن می‌گوید: تغییر ساختار دستگاه بهداشتی یونان، اجتناب ناپذیر بود و نیاز بود که تغییرات اساسی انجام شود، اما می‌گویم تغییر ساختار و نه فاجعه. آنچه در یونان رخ داده تغییر ساختاری نیست که بتواند نابسامانی‌های پیشین را اصلاح نماید. با اجرای این برنامه، هر آنچه درست و منظم بود هم از هم پاشیده شد. این فروپاشی چنان است که می‌توان گفت؛ یونان امروز فاقد دستگاه بهداشت و سلامت است.

مارینا زکاکو، بیمار “ام اس” می‌گوید: پیش از این همه‌ی بیماران “ام اس” بازنشستگی از کار افتادگی می‌گرفتند با حقوقی برابر با 67% آنچه در زمان سلامت دریافت می‌کردند. اما با اجرای برنامه «ترویکا» که صرفه‌جویی اقتصادی نام‌اش داده‌اند، حقوق ما به 35% رسید. این مبلغ چنان ناچیز است که ما از پس هزینه‌های بیمه برنمی‌آییم و به دستگاه بهداشت و سلامت هم دیگر دسترسی نداریم. دریافتی ما حتا کفاف اجاره خانه و هزینه‌های روزمره را نمی‌دهد.

یکی از پزشک‌های داوطلب که هنوز هم در وزارت بهداشت مشغول به کار است و به همین خاطر نمی‌خواهد نام و چهره‌اش در تلویزیون پخش شود، می‌گوید: هر ماه هزاران نفر بی آنکه حتا علت مرگشان ثبت شود، در پنجه‌های مرگ اسیر می‌شوند. کسی نمی‌داند چرا آنها می‌میرند، ما اما به خوبی آگاهیم. برنامه‌های «ترویکا» بسیاری را از دسترسی داشتن به سیستم بهداشت و درمان محروم کرده و بیماران را به جای بیمارستان، راهی گورستان می‌کند. مشاورها و کارشناسان «ترویکا» می‌گویند که ما دکترهای یونانی مسئولیت‌ناپذیر هستیم، دولت یونان ناکارآمد است یا وزیرها کارهای خود را انجام نمی‌دهند. اگر شما به دقت متن قراردادی که «ترویکا» به ما تحمیل کرده را بخوانید، خواهید دید که دکترها و پرستارهایی که باید اخراج می‌‌شدند، مشخص شده‌اند. «ترویکا» تصمیم به اخراج دکترها و پرستارهای معینی گرفته است. پرسش این است که چرا چنین اقداماتی شروع شدند؟ برای این که اقتصاد ما دچار نابسامانی شده است؟ برای این که دکترها و پرستارهای مشخص شده، ناکارآمد هستند؟ نه، دلیل دخالت‌های «ترویکا» اینها نبوده است. آنها از ایدئولوژی معینی پیروی می‌کنند: «در حالی که داراها غرق لذت‌های زندگی‌اند، ندارها تسلیم مرگ می‌شوند.» متأسفانه کفه‌ی ترازوی اختلاف درآمد چنان است که کفه‌ی ندارها سنگین شده و بر زمین نشسته است.

بخش اول مقاله را اینجا در سایت شهروند بخوانید.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com