عصر نو
www.asre-nou.net

«بله برون» به سبکِ پساپُست مدرنیسم

(یه ریزه سوررئالیسم)
Thu 8 01 2015

رضا بی شتاب

reza-bishetab.jpg
- حرفت یادت نره، ولی خداییش، گرفتی ما رو؟ یعنی تو خودت اونجا بودی وُ دیدی!
- بَه! این چه فرمایشی، معلومه که بودم
- بُرو...! خُب حالا! تعریف کن ببینم قضیه چیه
بعله، غلومِ شما غولِ بغداد، شادوماد وُ میگم، عین جارو برقی بود هرچی می دید می بلعید... شکم چرونِ نمره یک... یونسِ جارو کش دوستِ قدیم ندیم وُ رفیقِ گرمابه وُ گلستانِ آقا یوسفِ لیف باف که باجناقِ جعفر آشپز باشه وُ با ما نسبتِ سببی داره، گفت که مجید جُونِور واسه من تعریف کرد که: عزیزت برات بگه بنده وُ طیّب تیغ کِش وُ مأمور کردن که تن وُ بدنِ شادوماد وُ تُو حمومِ حبیبِ خرچُسونه ببینیم. چشمت روزِ بد نبینه؛ چی دیدیم! نُچ نُچ نُچ نُچ...شکم نگو، شکمبه. سبیل ماموتی وُ چخماقی. برادری کردم وُ از ته تراشیدمش، یعنی سبیلش وُ دود دادم. چشماش بفهمی نفهمی تا به تا بود که مسئلۀ مهمی نیس. لبهاش «دُدُری» یا همون لب شُتری، بود. امروزه روزم که شوما بهتر میدونی، «مُده» وُ نه تنها عیب نیس بلکه حُسنِ خداداده...
- حرفت یادت نره، اسم شادوماد چیه؟
- اونجور که حمید حمال میگه؛ قبل از عروسی، عباس سگ سبیل، بعد از عروسی؛ عباس سگ صورت... داشتم می گفتم که داشت برام می گفت که: ابروهاش کمونی وُ به هم پیوسته ولی مثلِ پشمِ شیطون آویزون بود. کفِ کله اش به اندازۀ یه تاسِ مِسی، مو نداشت. دماغ وُ چونه هم که انگار همین حالا از اتاقِ عمل اومدن بیرون، فابیرک. گویا قبلاً دماغش عینِ خرطومِ فیل بوده وُ چونه شَم مثه دستۀ هاون... علی دست کج وُ گماشته بودن که زاغِ سیاهِ آقا رو چوب بزنه که مبادا پالونش کج باشه. خلاصه قرار مَدار میذارن وُ دو تا خونواده روبروی هم می شینن...
- حرفت یادت نره، پس زنا کجا بودن؟
- آها، هیچی... زنا کاری نداشتن، ریش وُ قیچی رو سپرده بودن، دستِ کی؟ دستِ مردا
کجا بودم؟ آها... مَردای «عَمو مَردکی» ول کنِ قضیه نبودن وُ هی روغن رو آتیش می ریختن. حالا، آینه شمعدون وُ خنچه وُ گلابدون وُ کوفت وُ زهرمار وُ گذاشتن وسط؛ لوطییا نشستن وُ سرِ قیمت وُ جهاز وُ چه وُ چه وُ چه چونه میزنن. دومادم تو آشپزخونه همینطور فِرت وُ فرت تخمه می شکنه وُ تف می کنه تُو دستمالِ چهارخونه وُ ناخوناش وُ میجُوِه:
- میگم شادوماد که دمِ بخته وُ ایشالا با پا در میونیِ شوما بزرگترا بره سرِ خونه وُ زندگیش، سر وُ سامونی بگیره. حنا بندون وُ جهازم که به خیر وُ خوشی تموم شد
- آره هرچی ساده تر باشه بهتره، چون چشم می خوریم وُ مثه گوشتِ قربونی دمِ دهنِ غیبتِ این وُ اون می اُفتیم؛ اینجوری درسِ عبرتی میشه واسه سایرین
- بزک دوزک وُ هفت قلم آرایش کردنم که دیگه قدیمی شده...
- دوماد شیرینی خوردۀ شماست، دست بوسه وُ سکوتشم که علامتِ رضایته
آقا دوماد، غلومِ شما غولِ بغداد، با سینی چایی اُومد تُو وُ نمی دونم از حُجبِ زیاد بود یا دستپاچه شد، سِکندری خورد وُ سینیِ چایی وُ ریخت رو سرِ کریم شیره ای، که آقا چشمت روزِ بد نبینه، یکی تو بگو وُ یکی من بگو همینطوری کَل کَل کردن وُ کُلفت وُ گُنده بارِ هم کردن وُ سر شاخ شدن تا مجلسِ عروسی وُ حال وُ حول شد میدونِ جنگِ رستم وُ اشکبوس، ظرف سه سوت، زمین لرزه اُومد. ظرف شیرینی و میوه و بقیۀ مخلفات میونِ زمین وُ میز وُ آسمون «رقصِ چوب» وُ «چاچا» می کردن. کار به کلانتری وُ پاسبون کشید. حالا این وُ داشته باش؛ گویا آقا ماشالا پَشمَک فروش وُ آقا اسمالِ کیسه کش اونجا حضور داشتن وُ دوتا خونواده رو آشتی میدن وُ آب رو آتیش میریزن وُ دوباره قرار مدار میذارن وُ تاریخِ وصلت مشخص می کنن:
- من میگم دو دو تا چار تا؛ شادوماد هنرش چیه؟
- گُل دوزی وُ خیاطی، بافتنی، خونه داری، دیپلم بچه داری داره، از «انستیتو پاستور» گرفته. مهمتر از همه نجیبه، سیبلش وُ آفتاب مهتاب ندیده
- اینا همه درست، ولی واسۀ کریم شیره ای که یه مثقال تریاک نمیشه، میشه؟
- نَعشِگی چی! بهتر از خماری نیس، که هِی سرت بخوره به ماتحتت وُ پینکی بری بعدشم قسم بخوری که: کی من؟ به جونِ سبیلت من پاکِ پاکم، اگه بگی یه مثقال؛ میگم: ترک کردم داداش. قسم به همون گُنبدِ خشخاش که به زیارت وُ پابوسش رفتم؛ خوب شد؟
- ای بابا! هی میگیم نَره، ایشون میگه بدوشش، آقا دوماد چقد مایه داره؟
- خاک تُو گورم! اول پیاله وُ بد مستی! آقا دوماد گورش کجا بود که کفنش باشه
- بَه بَه دستِ بابام درد نکنه، پس آقا دوماد شپش چرونه!
- نه که لقمانِ حکیم تُو دهنِ تو لقمه گذاشته... حرفِ دهنت ُ بفهم مرتیکۀ لات، اندازه یه شپش عقل نداری
- چشمت کور دَندت نَرم، همینه که هَس... مُرده شور بُردۀ اکبیری! گرد وُ خاک می کنه!
- ای ناکسِ بی معرفت به من میگی اُمُل! ... ولم کنین، خونش وُ می ریزم
خلاصه دوباره یقه کشی وُ زدن به تاپ وُ توپِ هم وُ، کار به دادگستری وُ اُونجور جاها کشید... از قضا اِبرام دلاک وُ موسی دلال اُونجا بودن وُ سر وُ تهِ دعوا رو چی؟ هَم می یارن وُ جوش میدن...
- حرفت یادت نره، آقا جون! مُشکلشون چی بود؟
- برات تعریف می کنم، تو هم اینقد هول نباش وُ پا برهنه نَپّر وسطِ حرفِ دوتا بزرگتر
خوبه تا حالا چند بار زد وُ خورد شده وُ سر وُ دست شکسته؟ رَقَمِش پیشِ اصغر گاو کُشه. خلاصه پدر دوماد از کوره در میره وُ فریاد میزنه:آهای نفس کَش! چِتُونه مثه سگ وُ گربه اُفتادین به جونِ هم! آقایونم مثه موشِ آبکشیده خفه خون میگیرن وُ هر کدوم از یه گوشه فلنگ وُ می بندن. آقا کاووسِ کباده کش برا آقا محسنِ سوسک کُش نقل کرده که: منم دعوت بودم. دو تا مرد یغور پارچۀ سفید وُ روی کلۀ دوماد نگه داشته بودن وُ ساسان سوسمار؛ رو سرِ دوماد قند می سایید وُ عبدالله کچل با سوزن وُ نخِ هفت رنگ روی پارچۀ سفید کوک می زد وُ میخوند: دوختم دوختم زبون پدر زن وُ برادر زن وُ دوختم
آقا اکبرِ فیتیله پیچ زیرِ گوشِ آقا ممدِ بادبادک باز، پچ پچ میکنه که: اگه با هم نساختن وُ آقا دوماد وُ طلاق داد چی؟ میدونی که مردِ بیوه به لعنتِ خدا هم نمی ارزه. زمین و زمون نفرینش میکنه
آقا ممدِ بادبادک باز هم نه میذاره نه بر میداره وُ میگه: بانوی خانه دار، ببخشین بانوی خایه دار، یعنی آقا دوماد؛ مرد ذلیله وُ بسازه، کار به اُونجاها نمی کشه، من پَشم گرو میذارم، خوبه!
صاحبِ عروسی که تُو فکر بوده، پچ پچِ آقایون وُ می شنفه وُ میگه: گردن کُلُفتی تُو رشتۀ تحصیلیِ شوما نیس. درِ اُون گاله هاتون وُ می بندین یا خودم پاشم شقه شقه تون کنم!
آقا اکبرِ فیتیله پیچ به جِلز وُ وِلز می اُوفته وُ شروع می کنه مثه بیدِ مجنون لرزیدن، به خاک می اُفته وُ سینه خیز میره وُ میگه: هر امری باشه هر فرمایشی باشه خودم وُ جد وُ آبادم در خدمتیم
آقا ممدِ بادبادک باز حیوونکی برا اینکه از قافله عقب نمونه شروع می کنه به چاپلوسی: من وُ نیگا کن! دُرُسته سر به هوام ولی شوما لب تَر کن وُ جون بخواه، آبرویِ ما پیشِ شما امانت
خلاصه همه ماستا رو کیسه می کنن وُ آقا دوماد پشتِ چشم نازک می کنه وُ میگه: ماه عسل میریم جزایرِ «لاس وگاس» هم فالِ هم تماشا
آقا جمالِ جیب بُر، پُقی میزنه زیرِ خنده وُ به تریجِ قبای غلام بی کله بر میخوره وُ میگه: تو خفه شو مرتیکۀ تُرشیده
- دو کلوم از بابای دوماد! تُو چی که اجاقت کورِ
- شنیدم جهیزیه نداشتی وُ از گداخونه برات اُوردن!
صاحبِ عروسی عاصی میشه وُ میگه: با پُشت دست همچین می زنم تُو دهنت که دندونات بریزه تُو حلقت، یه چرخی بزنه بره تُو معدت وُ بعد از دهنت بیاد بیرون و بگه: بله قربان، با من کاری داشتین، در خدمتم. ملتفتی که؟ ناسلامتی شبِ مبارکِ عروسیه، داری روضۀ ابو زر زر میخونی؟...
- حرفت یادت نره، ریدی تُو مغزمون! ای وَل، بلاخره نفهمیدم لیلی مرد یا زن
- بَهَ، تو چیکار به این کارا داری، گفتی برم تعریف کنم منم دارم میگم دیگه
حالا اینو داشته باش. آقا، خدا روزِ بد برا هیشکی نخواد. مَردا انگار تُوی چادر وُ چاقچور وُ مقنعه وُ مانتو وُ رو سری باشن؛ داشتن لَه لَه می زدن از جمله خودِ من که غلط کردم وُ گفتم:
- از گرما کباب شدیم!
پدر دوماد برقع شو ورداشت وُ از کوره در رفت وُ گفت: خاک تُو سرِ گَرِت! این چه حرفیه اخوی جون! چن شاخ گُل وُ 1000 سکۀ آزادی کی رو کُشته که پسرِ ما دُوُمیش باشه، تازه کی داده کی گرفته، اینا پسر عمو وُ دختر عمو...
- اِوا خدا مرگم بده آقا اسمال این چه حرفیه
- راست وُ دروغش گردنِ کریم مالِه کِش... رُوم سیاه تُرا خدا ببخشین دیر شد
داییِ عروس خانم داشت برا حاجی جفریِ رَمّال، درد دل می کرد که: جونِ کَلُوم، یه جو غیرت نداره مرتیکۀ خر. سَرم رفت، کَله م ترکید، چقدر وراجی میکنه دغلباز
مثه اینکه باد به گوشِ داییِ دوماد رسوند که قاطی کرد وُ عربده زد: مرتیکۀ دَدَری! قلمِ پات وُ میشکنَم، مزه میندازی عوضی! ندیدی با کاظم کِرمکی وُ جواد جاکش چیکار کردم!
- برو بابا! با دشمن رو هم ریختی وُ دست به یکی کردی، نه؟ آره خلال دندون!
- آره میخوام همۀ بازار وُ بگیرم تُو چنگم، به تو چه مربوطه بدبختِ بی عُرضه! گرون فروش!
همه چی قاطی پاتی شده بود وُ صدا به صدا نمی رسید. از اون طرف یکی می خوند:کوچه تنگه بله دوماد قشنگه بله، دست به پشماش نزنین مرواری بنده بله، بدو بدو مبارک بدو ایشالا سه چارک بدو
یه کسی که تازه از فرنگ اومده بود گفت: به نام پَساپُست مُدرنیسم و بنا به سنتِ سوررئالیسم و با اجازۀ بزرگترای مجلس، آقای محترم... مُکرّم وُ بالغ وُ عاقل وُ... به بنده وکالت میدین شما را به عقد دائم خانمِ... در بیاورم، بنده وکیلم؟
آقایون گفتن: دوماد رفته گُل بیاره، رفته حموم یخ بیاره
عاقدِ فرنگی که عمامه شو دورِ کمرش بسته بود گفت: برا بار دوم عرض می کنم...
- دوماد رفته گلاب بیاره، دوماد رفته بُز بچرونه
عاقدِ فرنگی گفت: برا بار سوم عرض می کنم، دیگه لطفاً گُل وُ گلاب وُ ایناتُون وُ اُورده باشین... بنده وکیلم... مهریه: جاروی طلایی وُ پیشبندِ حریر برای دوماد وُ یک جفت مچ بند و پنجه بُکس وُ یه گُرزِ زرنگار وُ گردنبندِ مرواریدِ «به تو چه» برای عروس...
- تو قدِ این حرفا نیستی، پا میشم کفشَم وُ می کنم تُو دهنتا!...
- جرأت داری پاشو، حالا رگِ گردنت وُ واسه ما کُلُفت می کنی جوجه فُکُلی...
- به آدم نبردۀ جُل پلاس! تو که عطسۀ منم نیستی، دهنت هنوز بُو شیر میده بچه!
شادوماد گفت: با اجازۀ مادرم، خواهرام، عمه ها، خاله ها وُ دختراشون، همۀ زنای فامیل...
- از قدیم گفتن: وقتی دوماد تُو خونۀ خودش راحته، چرا بِره نوکری
آقایون «کِل» زدن وُ نقل پاشیدن وُ بزن وُ بکوب: به پای هم پیر شین، خوشبخت شین
- به افتخارِ دو دسته گُلِ نوشکفته یه کفِ مرتب بزنین
- مالیخولیا گرفتم. از بَسکه به عمامۀ حاج آقا نیگا کردم، چشام سیاهی رفت
- آخه تو از کجا میدونی که عروس دستِ بزن داره وُ تُوسری میزنه که مغزت مییاد تُو چشمت!
- اختیار دارین دوماد تُوسری خوره؟ مگه هرکی اسمش سلمانه، سلمونی بلده؟
- خدا شاهده وقتی شنیدم اُومدی خونه تکونی کردم وُ یه تشت اشک ریختم
- وا! چه معنی داره دوماد بدون اجازۀ عروس از خونه بره بیرون
- این خط اینم نشون، اگه سَرِ آقا دوماد هَوو نیاوُرد اون موقع تف کنین تُو صورتِ بنده
- به قولِ خودم: هَوو هَوو، میخواد بَبُو میخواد سبو
- خلاصه طوری نشه که عروس بگه: گفتیم شوهر کنیم هُلُومون بشه، شد لُولُومون
- ای برادر دست رو دلم نذار خونه، یه آدمِ مفتخوریه که نگو وُ نپرس
عاقدِ فرنگی شیشۀ دَوا گُلی رو کُوفت به لبِ میز وُ عربده زد: خفه خون بگیرین! کلافه شدم؛ خدا شاهده خونم به جوش اُومد با همین شیشه همه تون وُ خط خطی می کنم... به قولِ قیصر:«احترامت واجبه خان دایی، اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمی یاد، کی واسه من قدِ یه نخود مردونگی رُو کرد تا من واسش یه خروار رُو کنم، این دنیا همیشه واسه من کَلَک بوده وُ نامردی، به هر کی گفتم نوکرتم با خنجر کُوبیدم تُو این جیگرم...»
- دایی جون! مرگ دستِ خداس، مَرد وسیله اس
- یه مُشت کور وُ کچلِ پاچه ورمالیده وُ پاچه پاره ورداشته اُورده دمِ دُکون وُ میگه: حاجی حلالت نمی کنم؛ میونِ ما وُ شوما قمه وُ قداره وُ چاقو حُکم می کُنه، لاغیر
- میدونی من کیَم؟ همون که بازار به سر وُ سبیلم قسم میخوره، من همونم که اگه اراده کنم تُو یه چشم به هم زدن، همۀ این مملکت وُ تعطیل می کنم وُ چرخش وُ از کار میندازم
دوماد داشت عشوه های شتری می اُومد: اگه بدونِ عمامه برم بیرون دعوام می کنی؟
- آقا جون یه شونه تُو اون ریشت بکش بابا!
- اجازه میدی عمامه رو بندازم سَرم، یه تُکه پا برم بیرون خرید کنم؟ وای الآن زنم مییاد خونه، زنبیل وُ کجا گذاشتم؟ موندَم فکری، ناهار چی بپزم!
صدا تُو گوشم می پیچید: از فردا بدون اجازۀ اینجانب بیرون نمیری، ورگرنه قلمِ پات وُ می کنم خودنویس، میذارمش تُو صندوقخونه؛ شیر فهم شد؟
- من وُ به هاپویی قبول داری؟ هاپ هاپ هاپ...
عباس سگ صورت می خوند: من اینجا، دلبر اینجا، لب اینجا، قِرش میدم وُ قِرش میدم وای...
آقایون دم گرفته بودن: دَس دَس دَسش ده، اگه نمیخوای پَسش ده
- چهل روز وُ چهل شب پشتِ خونۀ هاجر بارون می اُومد، مگه آتیش نشونی حریفِ آتیش میشد! آقا جبارِ مال خر، قمه رو از زیرِ قباش در اُورد و عربده زد: مثه آبکش سوراخ سوراخت می کنم! گویا دو زاریش اُفتاده بود که حاجی «جَمبُوجِت» با کریم شیره ای،سَر وُ سِر وُ جیک وُ پیکی داره، میگن آتیش سوزیِ شهر، زیرِ سرِ مجید خالدار بوده، بعدم عَباش وُ انداخته سرش وُ زده به چاک
- موهات وُ بکن زیرِ عمامه خوش ندارم نامحرم دید بزنه
- شادوماد وُ بِسُک! همینطور می لُمبونه... بتِرکی هی!
- این جَک وُ جونورا دیگه کییَن! صد نفر آینه به دست، اسمال کچل گیساش وُ می بست
خلاصه چنان مجلس گرم شده بود وُ همهمه افتاده بود تُو همه، که نگو وُ نپرس، از اونطرف محسنِ مُحتکر گیر داده بود به ایوبِ آب انبار ساز...
- حرفت یادت نره، گیج شدم... عروس چی شد؟
- کدوم عروس؟ مِثکه نفهمیدی! حالا این وُ داشته باش؛ اشکال نداره از اول میگم...

2015 / 01 / 7
http://rezabishetab.blogfa.com‍