عصر نو
www.asre-nou.net

نیاز به فرهنگ سازی


Tue 11 12 2012

کوروش گلنام

رویدادها در مصر
آن چه که در مصر امروز می گذرد، یک بار دیگر نشان می دهد که مهار اسب تند پای قدرت تا چه اندازه سخت و تا چه میزان عشق به آزادی، دوری از جاه خواهی، دروی از سود شخصی و فریفته و غرق نشدن در قدرت را می طلبد. نایاب است کسانی چون گاندی و مصدق که هرگز نخواستند قدرت به دست آمده را در راه خود خواهی ها و سود شخصی خود و گروه خود به کار برده و به سوء استفاده از قدرت و اعتماد مردم به خود دست بزنند.
محمد مرسی که در آغاز خوش درخشید، نمونه گویای بهره وری از قدرت برای سود شخصی و دست یافتن به همه قدرت در دست خود است. او نیز چون خمینی و خامنه ای گنجایش کسب قدرت فراوان یک شبه و رویایی را نداشته و درک ناچیز خود از بهره وری درست از اعتماد مردم در راه خدمت به آنان را در کوتاه ترین مدت به نمایش گذاشت.

جای پای حسنی مبارک
یه شکلی شفاف باید گفت که پایدرای اپوزیسیون تازه در مصر که لائیک ها و دیگر آزادی خواهان مصر را در بر می گیرد، به گونه ای مدیون دوران حسنی مبارک، سیاست روادارای او با دیگر کشورها، باز بودن دروازه های مصر به سوی جهان بیرونی، ورود سالانه هزاران توریست به مصر و ارتباط گسترده مصریان با دنیای پیشرفته بیرون از مصر به ویژه غرب بوده است.
امتیاز بزرگ دیگر مصریان، وجود تجربه ایرانیان نگون بخت و فرمانروایی اینک نزدیک به سی و چهار سال حاکمیت خون ریز و خودکامه اسلامی بر ایران است.
گسترش و سادگی بیشتر در ارتباط های جهانی برای آگاهی هر چه پر شتاب تر از رویدادها به ویژه بهره وری از اینترنت و دگرگونی ها در سیاست های کلان جهانی قدرت های بزرگ نیز از اهمیت ویژه ای بر خوردار است. بنا بر این پوزیسیون مصر با سود بردن ار همه این امتیازها که ایرانیان در زمان انقلاب از آن بی بهره بودند، با هشیاری بسیار به شتاب و در همآن آغاز در برابر خود کامگی مرسی ایستاده و تا کنون اجازه نداده است که یک ولایت فقیه دیگر نیز در مصر پا گرفته و خود نمایی کند.

نیاز به فرهنگ سازی
آن چه در مجموع در کشورهای اسلامی گذشته و می گذرد، از ایران و افغانستان تا عراق، لیبی، تونس، مصر و.. نشان می دهد که کشورهای اسلامی با گرفتاری های ریشه ای دست به گریبان بوده و هستند که توان استفاده درست از امکان ها را به آنان نمی دهد. بنیاد گرایان اسلامی نشان داده اند که اگر به قدرت دست یابند، جز خون و خون ریزی، ریا، دروغ، تباهی و نابود کردن امنیت فردی و اجتماعی انسان ها و بر باد دادن سرمایه های ملی، هیچ هنر دیگری ندارند. نمی شود نمونه هایی بهتر از افغانستان طالبانی و ایران اسلامی به دست داد. بهار عربی نیز که امید بسیاری برای رهایی مردم از بند خود کامگی وپس ماندگی در کشورهای مسلمان عرب به وجود آورده بود، آن چنان که شاهد هستیم، تا کنون نتوانسته است نه در لیبی، نه در تونس و نه در مصر شکل واقعی به خود بگیرد. پرسش پایه ای این است که گره کار در کجاست و چرا پایان همه جان فشانی ها و کوشش ها در همه کشورهای مسلمان به نا کجا آباد می رسد؟
روشن است که برای ما ایران و آن چه در آن روی داده و می دهد از اهمیت نخست بر خوردار است. چرا نتیجه انقلاب مردم ایران و آرزوهای آنان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی به فاجعه دردناک امروز منتهی شد؟ آیا گرفتاری تنها از حکومت اسلامی است و یا نا رسایی ها در جایی دیگر است. نگارنده پیش از این نیز بارها کوشش نموده است که در توان خود این پرسش ها را به میان آورده و در جستجوی پاسخ آن ها باشد.
حقیقت امر این است که نارسایی در خود جامعه ما نهفته است. این نیز حقیقت است که حکومت اسلامی نا هنجاری ها و نارسایی ها در جامعه ایران را بیش ار پیش افزایش و رشد داده است ولی ریشه اصلی در خود جامعه ایران، اعتقاد های دینی/ مذهبی/خرافی و سنتی نهفته در آن است. پی در پی باید گفت که ما گرفتاری های فرهنگی داریم و تا به این مهم نرسیم وآن را نپذیریم هم چنان دست خوش بازی های خود خواهیم بود. به همین برون مرز توجه کنیم. هر تشکلی که به وحود می آید پایدار نبوده و دیر یا زود از هم گسیخته و دچار چند دستگی خواهد شد. گذشته از کوشش های ویران گر دست های امنیتی حکومت، خود ما نیز برای در هم شکستن آن کمر می بندیم. انتقاد پذیر نیستیم و هر نقد و انتقادی را به دشمنی و کینه ورزی بدل می کنیم. با وجود زندگی در کشورهایی که به هر رو آزادی و دموکراسی دارند، با سماجت همآن هستیم که بوده ایم. همه کج بینی ها، کج خویی ها، رشک ورزی ها، خود نمایی ها و خود بینی ها را با خود به برون مرز آورده و از آزادی ها در غرب بسیار کم آموخته و نتوانسته ایم ار امکان ها به خوبی بهره بریم. زمانی که ما در برون مرز و در محیط هایی بسیار آزادتر از ایران چنین گرفتار هستیم چه چشم داشتی می توان از مردم گرفتار در چنگال حکومت اسلامی در ایران داشت که در آن همه چیز ممنوع است وآن چه آزاد است تجاوز به حریم شحصی انسان ها، پایمال نمودن جق انسانی آنان، رواج هر چه بیشتر دروغ و ناراستی و نابود کردن امنیت شخصی و اجتماعی است.
راستی این است که ما به فرهنگ سازی نیاز داریم. تا فرهنگ دموکراسی، آزادی، پذیرش گوناگونی انسان ها و بنا بر این گوناگونی ایده ها و باورهای آنان، مبارزه با خرافه های دینی/ مذهبی و سنت های بیهوده و نادرست در ما پانگیرد، انتقاد پذیر نبوده، پرسش گر و جستجو کننده نباشیم، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و ما تنها خود را فریب خواهیم داد. امید این است و رویدادها نیز نشان می دهد که جوانان آینده ساز ایران که اینک به خوبی به ماهیت وعده های دروغین و ریا کاری ملایان پی برده و خود شاهد واماندگی و پس ماندگی جامعه ایران هستند، کوشندگان راه این فرهنگ سازی در ایران باشند.

کوروش گلنام
یکشنبه 19 آذر 1391 ـ 9 دسامبر 2012