تحلیل خانه سیاه است فروغ
Wed 21 11 2012
بیژن باران
فروغ در گفتگو با فرج صبا، خانه سیاه است را تصویری از "اجتماع دربسته و محصور" ایران دهه 40ش نامیده: این مستندی است از زندگی جذامیها و در عین حال از خود زندگی، نمونهای از زندگی عمومی. این تصویری است از هر اجتماع دربسته و محصور. تصویری است از عاطل بودن، منزوی بودن، بیهوده بودن. حتی آدمهای سالم نیز ممکن است در اجتماع به ظاهر سالم بیرون از جذام خانه، همین خصوصیات روحی را داشته باشند. کلیک برای دیدن خانه سیاه است. http://www.youtube.com/
او ادامه می دهد: جوانی که توی خیابان بیهدف راه میرود، با آن جذامی که توی فیلم، کنار دیوار مدام راه میرود، فرقی ندارد. می بایستی برای اینکه فیلم ریتم کندی پیدا نکند، از تکنیک مونتاژ تند استفاده کنیم. ضیاء موحد، فروغ فرخزاد در رفتار با تصویر، شعر و شناخت، تهران، مروارید، ص ۱۳۵.
فروغ با دید جبرگرا یا تقدیری بیماری با مقررات خشگ بهکده را هادی زندگی دانسته؛ درباره درونمایه عمده مستند یعنی واقعیات زندگی میگوید: زندگی یک چیز جبری است. زندگی است که این انسان جذامی را اداره میکند، نه او زندگی را. او مثل یک ذره است از زندگی. گفتگوی فرج صبا با فروغ و گلستان، مجله روشنفکر، اسفند 1342
گلستان در نوشتن با دوربین در نقد این مستند می نویسد: اين فيلم راجع به اين است که جامعهي ناخوشي هست، يک جاي دربستهاي هست که توي آن آدمهاي ناخوشي هستند که انسان هستند و بايد بهشان کمک کرد. توي اين فيلم اينطور مشخص گفته شده که اين علاجش يا جراحي هست يا مداوا. هيچ راه ديگري هم ندارد. گفتار فيلم اين است.
در کارگاه فیلم فروغ در تولید مستندهای یک آتش، چشمانداز آب و آتش، چشمانداز گردش چرخ- شرکت داشت. به تصدیق بهرام بیضایی، نجف دریابندری و دکتر کاووسی- درگیر این مستندهای با ارزش ریزه کاریهای مستندسازی را درعمل به فروغ آموخت. فروغ تجربه کرده، تجربه را مرور کرده، از تجربه عبرت گرفته، برای قدم بعدی برنامه ریخت.
سبک یادگیری او با تکیه بر استعدادهای بصری/ نقاشی، سمعی آهنگ/ وزن، حرکتی- در رویکردهای بهینه زیر برای افزایش اطلاعات و مهارت، بیان تخیل و خلاقیت- خلاصه می شود:
-تحریکات محیطی، غور، تخیل، حضور ذهن، حافظه سریع، نکته سنجی.
- مطالعه دروس رسمی انگلیسی در باره دوربین و اصول مستندسازی، کتب، نشریات، اخبار، برنامه تلویزیون، فیلم، مقالات مجلات غربی از جمله فیلمز اند فیلمینگ.
-تجربه شخصی، مشق، بحث و جدل درونی کارگاه، با دوستان.
-تمرین کاربردی در اجرای آموخته: شعر، نقاشی، فیلم، ترجمه، بازیگری، دوبلری.
-مشاهدات خیابانی، محفلی، دوره ها، کافه نشینی، میهمانی، جلسات هفتگی کانون فیلم تهران فرخ غفاری، سینما، سفر.
- 2سفر آموزشی به انگلیس با فشرده مستندسازی تاریخچه، مقدمات، کارگردانی، فیلمنامه نویسی، قالبها، بازار، کاربرد دوربین، ضبط صوت، نورپردازی، صحنه و تدوین، پژوهش موضوع، دکوپاژ، برنامه ریزی، مدیریت محل، اصول حقوقی، کارگاه.
- دانش چرخه تولید از آغاز تا پایان مستندسازی.
- ذوق بصری-شعری، تخیل فوق العاده، صمیمیت.
درس رسمی دوره 8 هفته ای در دانشگاه لندن، وستمینستر، آکادمی فیلم. البته دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد 4-5 سال طول می کشد. هزینه 8 هفته ای 1000 لیره تا 4000 لیره است؛ محل اقامت و خرج غذا و رفت و آمد را هم باید افزود. حضور در کلاس، خواندن کتب انگلیسی، ساختن فیلم در کارگاه، پرکردن درخواستنامه، ثبت نام، برنامه روزانه، پایاننامه- برخی اقدامات فروغ بودند.
فروغ هم فیلمبردار هم تدوینگر بود. برای فیلمبرداری باید اینها را یاد گرفت: کاربرد دوربین حرفه ای، روند فیلم نگاتیو ظاهر کردن، ادغام صدا و روایت با تصویر، تدوین نماها، خواندن روایت متن، تاثیر بر/ ترابری مفهوم به مخاطب، دکوپاژ ذهنی، مونتاژ مطبوع، میزانسن مرتب.
حیدری می نویسد: خانه سیاه است سینمایی است که شعر میشود یا سینمایی است که از شعر مایه میگیرد. در واقع قریحه شاعرانهء فروغ است که به او در انتخاب تصاویر هشدار میدهد.. در این فیلم، فروغ هم شاعر است هم سینماگر. این کیفیت از آنرو نیست که فیلم را یک شاعر ساخته است، یا هر فیلم ساخته شده توسط یک شاعر، لزوما باید دارای جنبه یا نگاه شاعرانه باشد. فروغ با اشراق بیان شعری را تصویر می کند.
فروغ در باره شعر کلامی که می توان به شعر بصری بسط داد، می گوید: من دنبال چيزی در درون خودم و در دنيای اطراف خودم هستم- در يک دوره مشخص که از لحاظ زندگی اجتماعی و فکری و آهنگ اين زندگی، خصوصيات خودش را دارد. راز کار اين است که اين خصوصيات را درک کنيم؛ بخواهيم آنها را وارد شعر کنيم. برای من کلمات خيلی مهم هستند. هر کلمه ای روحيه خاص خودش را دارد، همينطور اشياء. من به سابقهء شعری کلمات و اشياء بی توجه ام. به من چه که تا بحال هيچ شاعر فارسی زبانی مثلا کلمه «انفجار» را در شعرش نياورده است. من از صبح تا شب به هر طرف که نگاه ميکنم می بينم چيزی دارد منفجر می شود. من وقتی شعر بگويم ديگر به خودم که نمی توانم خيانت کنم.
حیدری کاربرد برخی تصویرهای 2شعر آیه های زمینی و آن روزها در خانه سیاه است را بررسی می کند. از جمله این تصویرها بترتیب بقرار زیرند: آنگاه خورشيد سرد شد/ و بركت از زمين ها رفت/ و سبزه ها به صحراها خشكيدند/ و ماهيان به درياها خشكيدند/ و خاك مردگانش را/ زان پس به خود نپذيرفت؛ آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند/ از تابش خورشید می پوسند.
او بینش تراژیک با گرایش فروغ به مفهایم زوال و تباهی را نتیجه می گیرد: با توجه به مفهوم زشتی و نامیدی از نظر فروغ، شاید بتوان خانه سیاه است را اثری امیدوارانه تعبیر کرد. آدمهای جذامی فیلم، در عین حال که از یک زندگی طبیعی محرومند، برای ادامهء آن، بقای خود، تلاش میکنند؛ گرچه این بقا با درد و تلخکامی همراه باشد.
حیدری به تحلیل تدوین فیلم با زمانبندی نماها پرداخته؛ ریتم آن را موجز، دقیق، بامهارت می داند: نکته مهمی که در تدوین این مستند وجود دارد، کوتاه بودن طول نماهاست. به جز یک مورد- نمای 16 فیلم، صحنه ای که مرد جذامی پابرهنه در حاشیهء دیوار قدم میزند- زمان همه نماها کمتر از یک دقیقه و بخش اعظم آنها کمتر از 5 ثانیه است. فروغ بر اساس آموخته هایش و به تبع فضای فیلم خود، زمان مردهء ابتدایی و انتهای هر نما، در حد چند قاب/ فریم را دور ریخته؛ تا حرکت و ریتم فیلم پرتنش شود.
محمود یکتا می نویسد: خانه سياه است سعي مي کند با 2 علت واقعيت ساخت فيلم یعنی سفارشي بودن و تجربه کردن کنار بيايد. فيلم به سفارش "جمعيت کمک به جذاميان" ساخته شده؛ با تجربه محوریت انسانگرايانه طرح داستان بر مبناي ايدئولوژي "بني آدم اعضاي يک پيکرند" و آنها يعني ديگران هم آدمند قرار دارد. از ديگر سو وسوسه ي شيطاني حس کردن آنچه که دارد مي گذرد نه از راه باز ساختن، بلکه ساختن اين لحظه، گريبان اين انسانگرايي را مي گيرد و ول مي کند.
فيلم 2 تکنیک لنزی نزدیکی و دوری در نماها برای جلب ترحّم و فاصله گیری از مرض بکار می برد. تصوير درشت چيده شدن تکّه هاي مرده ي گوشت در عضو غيرجذامي، چندش برمي انگيزد، بين بيننده ي "سالم" و موضوع جذامي فاصله ايجاد مي کند. شايد حتي بدون اينکه بخواهد گفتمان انسانگرايانه آغاز فيلم را با غریزه تندرستی نقد مي کند. نماي دور طولاني-مدت مردي که طول ديوار را مي رود و مي آيد هم از نظر جسمی هم از نظر ذهنی بر تکرار یکنواخت روزها تکیه می کند. فيلمساز خودش را، ذهنيت خودش را در تسلسل نوستالژيک "شنبه، يکشنبه..." بجاي جذامي گذاشته است.
هر کار هنري، بر پايه ي يک يا چند پيشفرض زيبايي شناختي- سياسي بنا مي شود. يکي از مهمترين اين پيشفرض ها را مي شود در خانه سياه است مورد سوال قرار داد: چرا خانه سياه است و سفيد نيست؟ گفتار فيلم جواب مي دهد: "سايه هاي عصر دراز مي شوند.. و اينک ظلمت است". يعني دنياي جذامي دنياي ظلمت ناامیدی در حصار است، با دنياي ما غيرجذامي ها با امید تغییر و سفر تفاوت هاي جدّي دارد. http://forougham.blogfa.com/
نسخه 2. در 1380 ناصر صفاریان در 3گانه زندگی فروغ فرخزاد را ساخت. او در سرد سبز به بیانات خانواده و دوستان فروغ، جام جان به وجه ادبی شخصیت او، اوج موج به زندگی سینماییش پرداخت. صفاریان از 1976 با پژوهش و گفتگو با صاحبنظران و كارشناسان- ساعتها مصاحبة تصویری انجام داد. او به طور اتفاقی نسخة دیگری از خانه سیاه است- با 9 قطعة اضافه و یك قطعة متفاوت را پیدا كرد. محل انبار و زمان تولید این 2 نسخه روشن نیستند. این نسخه 2م در 1381 همزمان با 40مین سال ساخت این مستند– کجا؟- پخش شد. طول نسخه 1341 موجود در فرانسه 21 دقیقه ست؛ نسخه دوم نیویورک 14 دقیقه بیشتر است. کلمههای گفتار اجزاء اصلی این فیلماند که با دقت نوشته شدهاند و زیرنویسها با دقت ترجمه شده بود. نامه گلستان به حمیدرضا صدر دیدگاه او را روشن می کند. http://mi-mel.blogspot.de/
گلستان از دهه 50ش مقیم انگلستان بوده؛ به منابع فیلمی تهران یا خود دسترسی ندارد. او تهیهكنندة با هزینه 120 هزار تومن دهه 40ش این مستند، تولید نسخة دیگر بوسیله خود یا فروغ را انکار می کند. صفاریان هر 2 نسخه را به اضافة گفتگوهایی دربارة فیلم به شبكة ویدیویی– کجا؟- برای مقایسه ارائه كرد. در مقدمة نسخة اصل، به وجود یك نسخة متفاوت اشاره شده؛ نشانههای آغازین وجود این نسخه دوم در 1376 هویدا شدند. "نسخه" مبهم است با 2 معنی شمارگان/ کپی و ویراست با تغییر. در اینجا منظور ویراست می باشد؛ نه کپی.
ولی نسخه 2 با 9 قطعة اضافه و 1 قطعة متفاوت صوتی از نظر تصویری همان نسخه 1 است. گلستان تهیه نسخة دوم بوسیله خود یا فروغ را با دلایلی از جمله تداخل صوت جدید با صدای خود و فروغ در فیلم با صوت ضبطی موازه تصویر روی فیلم عمدتا مربوط به حافظه قوی خود از دهه 40ش ناممکن می خواند. ولی ظرف 50 سال گذشته تغییرات اجتماعی، تکنیکی، سازمانی عظیمی اتفاق افتاده اند.
روشن است که با نرم افزارهای دیجیتال می توان یک فیلم نرم دیجیتال به 2 پرونده تصویری و صوتی تجزیه کرده؛ آن را تدوین مجدد کرد. پس بدون دسترسی به آرشیو برشهای اصلی نگنجانده شده در نسخه اصلی، می توان حذفها و جابجایی نماها را انجام داد. حتی می توان عکسها را با نرم افزار تدوینگر برش جدید/ کراپ داده؛ زاویه دید را با تکنیک زوم عقب/ جلو و پان با شعاع ثابت این سو/ آن سو تغییر داد. چرا، بوسیله چه كسی، کی، به توصیة کی- این تغییرات صورت گرفته اند؟
جایزهٔ بهترین مستند جشنواره فیلم 1342 اوبرهازن- آلمان را گرفت؛ در جشنواره پزارو ی ایتالیا تحسین شد؛ در جشنواره كن فرانسه پذیرفته شد. پس از انقلاب 57، مخالفان سنتی فروغ هر حركتی را كه رنگ و بویی از او داشت، مانع شدند. چند سال گذشت تا بشود 2 كتاب آخر فروغ _ آن هم با جرح، تعدیل، حذف _ چاپ دوباره کرد. 3 كتاب اول همچنان تا 2 خرداد 1376 در محاق مانده؛ از آن به بعد به شكل تكه پاره ای چاپ شدند. البته در اینترنت چه بصورت تایپی متنی چه بصورت پی د اف تصویری فراوان یافت می شوند.
صفاریان می گوید: در حالی كه عقل سلیم حكم می كرد مخالفان با فروغ شاعر مشكل داشته باشند؛ نه با فروغ سینماگر. خانه سیاه است هم دچار قهر و غضب انقلابی بود. پس از انقلاب، موج جدید سینمای ایران شكل گرفت. مسئول جشنواره لوكارنو سوئیس در 1374 برای نمایش اثری از پیشگامان برتر مستند درخواست ارسال خانه سیاه است را به مسئول فرهنگی ایران فرستاد. http://www.saffarian.ws
در آن زمان معاونت سینمایی وزارت ارشاد یكی از مقامات ارشد صنایع موشك سازی سپاه پاسداران بود. طبیعی است كه جواب منفی باشد- و بود. رایزنی ها نتیجه ندادند. غیرت دینی و حمیت انقلابی مهندس ضرغامی اجازه نمی دادند این مستند فرستاده شود. به دلیل مخالفت و ممانعت معاونت سینمایی، نسخه موجود در فیلم خانه ملی ایران از جایش تكان نخورد.
سرانجام به همت یكی از علاقه مندان جدی سینما، خانه سیاه است با ترفندی خاص _ با نامی دیگر و در قوطی فیلمی دیگر _ به آرشیو فیلم سوییس و جشنواره لوكارنو فرستاده شد. فیلم ارسالی از طریقی دیگر تهیه شد. این نسخه دوم موجود در آرشیو فیلمخانه ملی ایران با نسخه اکرانی 1341 فروغ از نظر تصویری یکی بوده؛ ولی 9 مورد گفتاری فروغ اضافه و 1 تغییر گفتاری گلستان دارد. پس از 1374، در جشنواره ها و مراكز فرهنگی متعدد برونمرزی، این مستند نشان داده؛ تحسین شد.
گلستان در کتاب نوشتن با دوربین به پرویز جاهد می گوید: اين فيلم در همان مرتبهي اول که درآمد، به پول آن وقت 2 ميليون تومان که الان ميشود حدود 200 ميليون تومان براي اين فيلم جمع کرد. نه کسي در اين فيلم دست برده بود و نه چيزي. گذشت و گذشت تا اينکه يک مرتبه فستيوال نيويورک تابستان 1376/ 1997 به من کاغذ نوشت که ما ميخواهيم اين فيلم را نشان دهيم؛ ميخواهيم آن را زيرنويس کنيم. من گفتم اين فيلم زيرنويس دارد. گفتند ما گير نياورديم. حالا ما داريم اين کار را ميکنيم.
تابستان 1997 /1376، همین نسخه دوم با زیرنویس انگلیسی در جشنواره نیویورك به نمایش در آمد. جریان جشنواره فیلمهای ایرانی در لینکلن سنتر نیویورک را گلستان در نامه فوق به صدر از دید خود توضیح می دهد. صفاریان می گوید: آن جا مشخص شد این نسخه با نسخه قبلی، آن چه در این سال ها دیده شده بود، تفاوت دارد. بله، آن چه در همه این سال ها دیده اید، نسخه ای است که 9 مورد اضافی گفتاری فروغ و تغییر یك گفتار گلستان را ندارد. پس 2 نسخه مستند فروغ وجود دارند: یکی بتاریخ 1341 با کنترل گلستان است که در مرکز آرشیو فرانسه می باشد. نسخه دوم بتاریخ 1376 در جهان است که می توان در اینترنت پایین گذاری کرد.
جمشيد اکرمي در نیویورک گفت که ميخواهم اين فيلم را زيرنويس کنم. وقتي به من مراجعه کردند گفتم: آقا خوب بدهيد من حرفهاي خودم را –از روی نسخه خودم در خانه انگلیس- ترجمه کنم. سه روز نشستم و جمله به جمله حرفها را ترجمه کردم و فرستادم. گذشت، من هم رفتم نيويورک. هرچه هم خواستم فيلم را قبلاً تماشا کنم، گفتند نه، همه چيزش درست درست است.
شبي که فيلم نمايش داده شد ديدم که قضيه اصلاً پرت هست. به کلي مقداري از صحنههاي فيلم نيست. هيچکدام از ترجمههاي من را نگذاشتهاند. ترجمههاي خودشان هست. تمام آن ترجمههاي قزميت خودشان را برداشتند با بي سوادي هر چه تمامتر، که فارسياش را نمي فهمند، برداشتند يک کارهايي هم کردند. خب پيدا بود که يک پولي گرفته شده، يک پولي هم خرج شده، هيچي به من مربوط نبود.
اصل فيلم، يعني زيرنويس آن خراب شده بود. نسخهي ديگري نميتواند باشد. اصلاً چهطور ميتواند نسخهي ديگري باشد وقتي نگاتيو فيلم نيست که چاپش بکنند؟ مگر اينکه همان نسخهي چاپ شدهي اصلي را پيدا کرده باشند، چه ميدانم توي هنرهاي زيبای تهران/ فیلمخانه ملی ایران. ولي آنچه در نيويورک نشان داده شده، همان هست که از يک آقايي که کپي شکسته پکستهاي از آن را داشته گرفتند.
به هر حال اگر اين فيلمي که پيدا شده کاملتر هست، خب نسخهي اصلي آن است. اينکه من در نيويورک ديدم، سه چهار تکه خراب توش بود. زيرنويسش را هم که خراب کرده بودند. اين را هم ظاهراً از فستيوال لوکارنو 1374 گرفته بودند که يک کسي به آنها داده بود. من نميدانم از اين اتفاقها ميافتد. چه ميدانم کي، کجا و چه جور دزدي ميکند. من خبر ندارم. اين را هم نميفهمم که اين آقای اکرمی چه ميگويد.
جاهد می افزاید: نسخههاي ويدئويي متعددي از اين فيلم در ايران دست به دست ميگردد؛ همه تقريباً آن را ديدهاند. به هر حال در اين خبر آمده که نسخهاي از فيلم در ١٣٧٦ در جشنوارهي نيويورک به نمايش درآمده که دست اندرکاران برگزاري جشنواره دريافتند اين فيلم نسخهي اصلي خانه سياه است بوده؛ با آنچه از اين فيلم در گذشته ديده بودند متفاوت است.
در پاسخ گلستان بیاطلاع از نرم افزارهای فیلم دیجیتال، روش کلاسیک تدوین مستند را توضیح می دهد. اين فيلم وقتي که ميرود توي دوربين، يک نگاتيو دارد. ظاهر که شد از آن چاپ ميکنند. وقتي که چاپ شد، چاپش را ميچينند؛ از روي کپي نمايش. وقتي که نگاتيو دست کسي نباشد، وقتي که نوار صدا دست کسي نباشد، نميتوانند اديت تازهاي بکنند. وقتي ميتوانند اديت تازهاي بکنند که بخواهند يک نسخهي ديگر چاپ کنند؛ يک اينترنگاتيو ديگر بردارند. از آن اينترنگاتيو مونتاژ تازهاي بکنند. صدا را بخواهند عوض کنند. من نميدانم اين که اين آقا ميگويد چي هست، آيا غير از صداي من و صداي فروغ، صداي کس ديگري هست؟
مستند بر فروغ. صفاریان از گفتگوهایی كه دربارة فیلم با 2 نسخة موجود انجام شده، استفاده كرده است. او در این بخش با دوری گزیدن از سنت قطع حرف گفتگوشوندگان به همدیگر، اجازه میدهد هر كس به صورت مجزا توضیحات و دیدگاههای خود را دربارة فیلم ارائه كند. در این قطعة 20 دقیقهای، نسخة كامل و كوتاهشدة خانه سیاه است را بههم پیوند داده. صفاریان گزارشی از تولید این فیلم و پیدا شدن نسخة تغییرنكردة آن ارائه میكند.
بهرام بیضایی، خسرو سینایی، امیر كراری، كاوه گلستان، هوشنگ گلمكانی، داریوش مهرجویی دربارة ویژگیهای خانه سیاه است صحبت میكنند. اظهار نظر كاوه گلستان با اشاره به پیشرفته بودن فرهنگ تصویری حاكم بر خانه سیاه است نسبت به زمان تولید آن در 1341 وجه امتیاز فیلم را نورپردازی، كادربندی و كمپوزیسیون تصویرها میداند. آن را قویترین مجموعة عكس سیاه و سفید در تاریخ سینمای ایران معرفی میكند.
مستند 32 دقیقهای اوج موج، سومین بخش 3گانه، نشان میدهد "پیوند و كارگردانی" خانه سیاه است تنها بخشی از كارنامة سینمایی فروغ بوده است. اصطلاح "پیوند و كارگردانی" را خود فروغ در تیتراژ این فیلم به كار برد. گفتار متن اوج موج را احمدرضا احمدی اجرا کرد. كارنامة فرهنگی فروغ 5 كتاب شعر، چند داستان كوتاه، چند طرح/ نقاشی، حضور در سینما و تئاتر، ساخت یكی از مستندهای ماندگار ایران است.
اما مصاحبهشوندگان تكههای پراكندة كارنامة تصویری فروغ را كاملتر میكنند. از او چهرة مصمم و پرتلاشی ارائه میكنند. صفاریان كه تجربة موفق جام جان را در تأثیرگذاری عاطفی بر مخاطب از سر گذرانده، برای اوج موج بدون انگیختن احساسات مخاطب، لحن گزارشی می گزیند. او فعالیتهای سینمایی فروغ در سالهای پایانی را نشان می دهد كه لذت سینما برایش اولویت داشت.
در نیم قرن گذشته مستندهای دیگری دربارة فروغ ساخته شده. اولین مستند را ناصر تقوایی در 1346 ساخته است كه در سالگرد خاموشی فروغ از تلویزیون پخش شد. این مستند بر اساس عکسهای موجود از تشییع جنازة در گورستان ظهیرالدوله است. كارنامة سینمایی فروغ در بخشی از گفتار متن به صورت گذرا عرضه میشود.
منصوره صبوری در مستند انگلیسی 1374 /1995 به آفتاب سلامی دوباره خواهم كرد به كارنامة سینمایی فروغ اشاره می کند. این فیلم 52 دقیقهای با گرانت/ کمک مالی موقوفات ملی علوم انسانی در دانشگاه شیکاگو، دانشکده شرقشناسی، مرکز مطالعات خاور میانه تولید شد. در این فیلم بخش كوتاهی از بازی فروغ در فیلم ناتمام خواستگاری گلستان آمده است. http://www.saffarian.ws
منابع. http://www.asre-nou.net/فروغ: خانه سیاه است. 2012/11/20
پانویس. فستیوال فیلم کوتاه جهانی در 1954 http://www.kurzfilmtage.de در Oberhausen ، نزدیک اسسن/ دوسلدورف تاسیس شد. در 1960 اعتبارنامه این جشنواره در FIAPF ثبت شد. در 2013 یعنی 59 مین فستیوال آن 5500 فیلم از 90 کشور با 450 اکران فیلم در سال و جایزه 41 هزار یورو عرضه شدند.
فستیوال فیلم لوکارنو، سوییس، در 1946 با 15 فیلم راه اندازی شد. http://www.pardolive.ch<7a> کیارستمی اخیرا در آن شرکت داشت.
دایره فیلم ملی کانادا در 1939در مونترال تشکیل شد. http://www.nfb.ca/ این دایره اکنون تولید/ توزیع کننده مستند، پویانمایی، درام، رسانه دیجیتال با 13 هزار محصول و 5 هزار جایزه می باشد.
موزه هنرهای مدرن نیویورک MoMAبین 2 خیابان 5م و 6م شهر نیویورک در 1928 ساخته شد. این موزه دارای 300 هزار کتاب و پرونده در باره 70 هزار هنرمند و منابع تاریخی هنر معاصر می باشد. از جمله آثار دیواریش شب پرستاره وان گوگ، دوشیزگان آوینیون پیکاسو، کولی خوابیده و رویا روسو، رقص ماتیس، نیلوفر آبی حوضچه مونه اند. در 1932 آرشیو فیلم هم افزوده شد؛ اکنون 32 هزار فیلم شامل شهروند کین، سرگیجه را دارد. این موزه غیر از آثار هنری 1 بیلیارد دلار قیمت دارد. با بودجه سالانه، 110 هزار عضو، سالی 3 میلیون بیننده، 77 میلیون دلار اهدایی و 100 میلیون دلار به موقوفات آن توسط دیوید راکفلر، 815 کارکن- درآمد سالانه 145 میلیون دلار می باشد.
سینماتک آمریکا American Cinematheque نهاد غیرانتفاعی در لس آنجلس- کالیفرنیا جشنواره فیلم را از 1971 آغاز کرد.
سینماتک دانمارک نهاد دولتی در کپنهاگ برای کمک مالی مستندسازی و نمایش فیلم. http://www.dfi.dk/
مرکز ملی آرشیو فیلم فرانسه www.cnc.fr/ در 1946 بمثابه شعبه ای از وزرات فرهنگ و ارتباطات ساخته شد.
برناردو برتولوچی تولد 1941 کارگردان، شاعر چپ ایتالیا، برنده جایزه گلدن گلوب، سازنده 30 فیلم از جمله آخرین امپراتور، من و تو .
فستیوال فیلم پزارو www.pesarofilmfest.it در شرق رم-ایتالیا با همکاری پازولینی و برتولوچی در 1965 آغاز بکار کرد؛ جایزه آن اکنون 6 هزار یورو است.
منصوره صبوري، فيلمساز ساکن شیکاگو، 2 مستند فروغ فرخزاد و مريم هوله را در 1995 ساخت. در این مستند اشعار فروغ، تاثير او بر شعر معاصر ايران، تاثير او بمثابه زني مدرن در جامعه اي سنت گرا، شهامت او در مصاف با قيدهای پيدا و پنهان- ارایه شده اند. فروغ كلي گويي، مبهم گويي، تقليد زبان مردانه نمی کند. او خويشتن خويش را بعنوان زني با نقاط قوت و ضعف، نيازهايش، عشق ورزي اش، حسهاي نهانش - به زباني آهنگین و تصویری، بيان كرد. فروغ بر روند اجتماعي نيز تاثير گذاشته؛ بدون اينكه بداند يا بخواهد در عرصه ي جهاني نيز جزو پيشگامان جنبش زنان بشمار مي رود. بسياري از زنان تحت تاثير فروغ- شهامت يافتند خود، خواسته ها و نيازهاي خود را بزبان بياورند.
در کتاب جاهد، گلستان در باره هزینه، حسابداری، بازاریابی فیلم به شنونده می گوید: امّا در امر ساختن اون منفعت و به دست آوردن اون سود، هيچ شرکتي نداشتي. فقط داري جمع و تفريق ميکني. در حد يک حسابدار داري اين کار به خصوص را ميکني. هيچ هم برايت مهم نيست که اين پولي که الان من دارم جمع و تفريق ميکنم، اين چکي که دارم وارد ميکنم چه جوري به دست اومده. چه کار کردند، چه کسي کار کرده، چه کسي نقشه کشيده، چه کسي زحمت کشيده. چه کسي ضرر کرده.
اينها توي کار حسابداري نيست ديگه. امّا فيلم يک جنبهاش همين کاري است که تو داري ميکني. امّا يک جنبهي اصلي فيلم ارتباط Communication است. تو حرف خودتو ميزني. ميخواي کومونيکاسيون داشته باشي. حالا اگه آقاي فلان نميخواد بفهمه، خوب به جهنم، نفهمه. چه کارش کنم. امّا اگه يوريس ايونس ميفهمه، چه بهتر که او ميفهمه.
گلستان وضع سینمای پیش و پس از 57 را بیان می کند: چگونه قریحههائی جلو آمدند، قریحههائی که فساد و خویشاوندبازی دستگاه پیش، رشدشان را میگرفت. اینها را قشر ظاهری و شکل خارجی اتفاقهای تازه نساخته است. جوهر زیروروشدنها بود که آنها را به پیش آورد. تغییر با وجود محدودیتهای حاصل، دشواریهای تحمیلی، انگیزهی اضافی برای آفریدن را فراهم کرد. همان از میان رفتن دستگاه فاسد که جا خوش کرده بود، سبب شد که مادهی مساعدی که بود، بجنبد.
|
|