عصر نو
www.asre-nou.net

سهیلا ستاری، عباس سلیمی، علی اصغر سلیمی، فرشید یاسایی

در سوگ منوچهر جمالی


قدردانی از استاد منوچهر جمالی
در جشن ١٢٨مین زادروز دکتر محمد مصدق

Sat 7 07 2012

درگذشت استاد منوچهر جمالی، انسان آزاد و فرهیخته، فیلسوف و اندیشمند برجسته معاصر ایران،
منتقد با فضیلت نظامهای ایدئولوژیک، اقتدارگرا و دینی را به همسر ایشان و دخترشان خانم دکتر یگانه ارانی و دیگر اعضای خانواده ایشان و جامعه روشنفکری ایران تسلیت می گوییم و در سوگ آنان خود را شریک می دانیم.
مجلس یادبود ایشان بزودی در کلن برگزار خواهد گردید.

سهیلا ستاری، عباس سلیمی، علی اصغر سلیمی، فرشید یاسایی

****

قدردانی از استاد منوچهر جمالی
در جشن ١٢٨مین زادروز دکتر محمد مصدق

آقای منوچهر جمالی از جمله پرکارترین و برجسته ترین پژوهشگران ایرانی است که در دهه های اخیر ١٢٠ کتاب، رساله و نوشته های گوناگون در زمینه های: فرهنگ ایرانی، فلسفه، تاریخ، زبانشناسی، تاویل و تفسیر متون شاهنامه، بندهشن، اوستا، اندیشه ها و آثار خیام، عطار، مولانا، صائب تبریزی و ... به رشته تحریر کشیده است.

منوچهر جمالی متولد بهمن ١٣٠٧ در کاشان است و اکنون ٨٢ سال از عمرش میگذرد. گستردگی اندیشه، غنای کاربردی واژه ها، گشودگی مرزهای تبیین و استدلال، تجسم و تصور در شناخت گسترده و باز آفرینی فرهنگ مهری و مردمی ایران، صراحت و شفافیت های کلام، درهم آمیختگی فرزانگی و خردمندی با دلیری و بیباکی در بیان اندیشه ها از ویژگی های استاد جمالی است.

منوچهر جمالی از جمله اولین منتقدانی بود که پس از انقلاب ١٣٥٧ و تجربه تلخ تاریخی قدرت گیری رژیم جمهوری اسلامی و پایه گذاری رژیم ولایت فقیه به نقد فلسفی و اجتماعی و سیاسی این رژیم پرداخت. وی به بنیان گذاران و پیروان انواع دیگر اسلام راستین هشدار داد که خود را نفریبند و بدنبال خوانش دیگری از اسلام در راستای کسب قدرت، نروند. وی در آثار خود مشروحا خاطر نشان کرد که دینی که مدعی برپایی حکومت و کسب قدرت و از آن طریق به سعادت رساندن انسانها را رسالت خود قرار داده است و برپایی هرگونه حکومت دینی چیزی جز فریب مردم و تکرار تجربه شکست خورده تاریخ نیست.

استاد جمالی پایه ریزی حکومت اسلامی و قدرت فقها در ایران را نه یک حادثه غریب تاریخی، بلکه نتیجه منطقی و تاریخی رسوخ اندیشه های خلافت و امامت در بین ایرانیان نامیده و مبرمیت و ضرورت کار فلسفی و فرهنگی و نقد پیگیرانه و همه جانبه این اندیشه ها را برای بهروزی و سعادت انسان ایرانی و ایران آینده در دستور کار قرار میدهد. وی همزمان با قدرت گیری رژیم جمهوری اسلامی هشدار میدهد که دین موبدان و زرتشت و خلافت چند صد سالانه امویان و عباسیان و تشیع صفوی و سپس رژیم جمهوری اسلامی چیزی جز فریب، خشونت و نابسامانی بهمراه نخواهد آورد. از این رو وی خواهان بازگشت دین اسلام و هر دین و بینش دیگر به حوزه های خصوصی انسانها و محدود ماندن آنها در آن حوزه ها میباشد.

منوچهر جمالی در کنار نقد حکومت دینی و هر حکومت ایدئولوژیک، تمام مکاتبی که خود را صاحبان انحصاری و مطلق حقیقت می شمارند را نیز به بوته نقد و انتقاد کشیده است. وی برای دست یابی به حقیقت و نوزائی انسان و اندیشه آزاد به تلاشها و آزمایشهای خودزائی و خودآفرینی پرداخته و مینویسد که پیام خداوند مهر چنین است: "حقیقتی که خود بجوئی و با آن زندگی کنی، بهتر از زندگی کردن با حقیقت و معرفت منست."

استاد منوچهر جمالی در تعدادی از کتاب و رساله هایش به تبیین زندگی در این گیتی کوشیده است. وی احترام به جان انسانی (قداست جان) را پایه و مایه و بنیاد فرهنگ مردمی ایران میداند و می اندیشد که این ایده و سراندیشه میتواند در پایه گذاری و پی ریزی حکومت دموکراسی به ایرانیان یاری رساند. ایرانی نه در تقلید از اندیشه های غربی و نه در تابعیت از اسلام، بلکه در کاوش، آموزش و فراگیری فرهنگ مردمی ایران و خودزائی حقیقت خویش میتواند به ساختن خود مستقل و جامعه ای آزاد و گیتی گرا و خرم نهاد و شادزی دست یازد.

امید که ایرانیان و از جمله شرکت کنندگان در نشست ١٢٨مین زادروز دکتر مصدق در خواندن آثار فلسفی و فرهنگی استاد جمالی، به عنوان یکی از اولین پژوهشگران و فیلسوفان پرکار دوره سی ساله اخیر، بکوشند و نیز با این امید که جوانان میهنمان در پایان نامه های تخصیلی آینده خود به این اندیشه ها و کتابها پرداخته، از این گنجینه غنی فلسفی و فرهنگی بهره مند شده تا در ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک و سکولار و آباد این آموزشها را به نحو شایسته ای بکار بندند.

****

پیام استاد منوچهرجمالی
به جشن ١٢٨مین زادروز دکتر محمد مصدق

دوستان گرامی که دراین انجمن بیاد زاد روز بزرگمرد ایران دکترمحمد مصدق گرد آمده اید ، به همه شادباش میگویم و پیروزی وبهروزی همه را خواهانم

با مصدق ، تنها یک جنبش سیاسی درایران روی نداد . اگرچه ، جنبش او، به عنوان یک جنبش سیاسی ، آغازشد . ولی جنبش مصدق ، سراسرگستره های زندگی اجتماعی وفکری واخلاقی ایران فراگرفت و سخت تکان داد و همه را تا ژرفای وجودشان برانگیخت .
اینست که مطالعه جنبش مصدق ، ازدیدگاههای سیاسی واقتصادی ، ازهمان بُن، گرفتار تنگی دید واشتباه میگردد . آنچه را مصدق درژرفای روان ایرانیان انگیخت ، بیش ازاقدامات محدود تاریخی او بود .
اینست که آنچه درسیرتاریخ رویداد، برآیندهای فراسوی تاریخ را داشت ودارد وخواهد داشت . بانگ آزادیخواهی واستقلال ودلیری و استواری و سرخم نکردن او ، مرا که درعنفوان جوانی بودم ، سخت برانگیخت .
من ازهمان آغاز، متوجه شدم که رسیدن به آرمانهای او ، که ابعاد« فراتاریخی» داشت ، نیاز به تفکرمستقل ایرانیان دارد که ازسرچشمه فرهنگ خود ایران جوشیده باشد .
ازآن پس ، من ، سرمایه عمرم را هزینه کردم تا کاری را که مصدق درگستره سیاست واقتصاد آغازکرده بود ، درگستره فلسفه وفرهنگ ادامه بدهم . تحصیلات من در دانشگاههای مختلف آلمان در بخشهای فلسفه وعلوم اجتماعی ودینی و سیاسی ، مرا به این نکته رسانید که تفکرمستقل و آزاد ایرانیان ، فقط وفقط برپایه فرهنگ اصیل ایران ممکنست .
ازافکار غرب وشرق با ید انگیخته به آفرینندگی درفرهنگ خود شد . وگرنه با « کپیه کردن ازغرب » ، به استقلال خود که بیش از استقلال سیاسی است ، نخواهیم رسید . استقلال حقیقی ما ، دراستقلال فرهنگی ماست .
من درپژوهشهایم که دهه ها ازعمرم را صرف آن کردم ، متوجه شدم که فرهنگ اصیل ایران ، در باززائی ایران ، همان نقشی را بازی خواهد کرد ، که فرهنگ یونان در غرب کرده است . ما باید درفرهنگ خود ، باز زائیده بشویم .
با پیمودن راههای دراز وسرگشتگی درپیچ وخمها واشتباهات وتصحیحات فراوان ، متوجه شدم که « فرهنگ اصیل ایران » ، غیر از« تئولوژی زرتشتی » وغیر از « آموزه خود زرتشت » است . و آنچه ما درآثارومنابع بجای مانده داریم ، روایاتی است که از دیدگاه زرتشتی ازفرهنگ اصیل انجام پذیرفته است .
برای من بسیار دردناک بود که از زرتشت انتقادکنم ولی برای شناخت حقیقت وبزرگی ایران ، باید این سختدلی را داشت . انتقاد ازاو ، مانند زخمگین کردن خودم بود . ازسوی دیگر، متوجه شدم که میان « تاریخ سیاسی ایران » و « فرهنگ مردمی ایران » ، ورطه ای بسیارژرف هست . با مطالعات د رتاریخ قدرتمداران ایران ، نمیتوان فرهنگ اصیل ایران که درست متضاد با آنست ، کشف کرد . با شناخت این نکات بسیار مهم ، کوشیدم که در آغاز« معیارهائی » را بیابم که این متون ، برای انطباق دادن به آموزه زرتشت ، تحریف ومسخ شده است . همچنین آهسته آهسته اختلافات آموزه خود زرتشت را بافرهنگ ایران ، یافتم . ازاین راهست که میتوان اندیشه های زرتشت را فهمید . چون اندیشه های زرتشت ، رویاروی آن فرهنگ ، ودرمبارزه با آن فرهنگ ، به وجود آمده وعبارت بندی شده است .
با پیگیری این اندیشه ها ، آهسته آهسته ، دروازه بزرگی به فرهنگ باشکوه ومردمی ایران برایم بازشد که هرایرانی دربرخورد با آن ، گرفتار همان شگفت وناباوری میشود که خود من شده ام . من یقین دارم که ایران آینده ، بربنیاد این فرهنگ ، که فرهنگ آزادی وانسانیت وفردیت واجتماعیست ، به استقلال وشکوه وبزرگی نوینی خواهد رسید . این فرهنگ ، وارونه آنچه پنداشته میشود ، ناسیونالیست نیست، بلکه یک فرهنگ جهانیست ، ومنشور کورش کبیر، فقط رد پائی ازاین آرمانهای مردمی میباشد . من براین باورم که تنها با اتکاء به فرهنگ اصیل ایرانست که میتوان قدرت علمای دینی را درایران ، مهارکرد ، وگرنه روشنفکران ، با کاربرد چند اندیشه وام کرده از غرب ، باز ازنو شکست خواهند خورد ، و به دموکراسی ، دست نخواهند یافت . دموکراسی وحقوق بشر وسکولاریسم ، نیاز به یک فرهنگ مردمی دارد که زندگی اجتماعی وسیاسی و اقتصادی وحقوقی را برتصویری ازانسان بگذارد که خردانسان را اندازه حکومت بکند .