عصر نو
www.asre-nou.net

امروز کوچه های لندن از اشک هایم لبریز شد


Thu 1 12 2011

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
امروز از ایرانی بودنم شرمنده شدم
خجالت کشیدم پشیمان شدم
هیچ وقت تا به امروز اینقدر احساس حقارت و پوچی نکرده بودم
امروز گوشت و پوست و استخوانم با من اشک ریختند
امروز وقتی 2 پیرزن انگلیسی از من پرسیدند کجایی هستی
و من گفتم ایرانی هستم از نگاه هایشان اشک ریختم
با ترس من را نگاه می کردند
گویا من هم مثل همان ابلهانی هستم
که از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند ریختند و شیشه شکستند
و گروگان گرفتند و همه چی را به آتش کشیدند
امروز از ایرانی بودنم شرمنده شدم
خجالت کشیدم پشیمان شدم

امروز بدترین روز زندگی ام بود
امروز غمگین ترین روز زندگی ام بود
امروز آواره و سر گردان در کوچه های لندن
با بغض غریبانه ام می گشتم و اشک می ریختم
امروز تنهای تنها بودم

امروز کوچه های لندن از اشک هایم لبریز شد
امروز هیچ کسی اشک هایم را ندید
امروز حقارت گلویم را می فشرد
و من تنهای تنها اشک می ریختم
و به درختان کنار خانه ها نگاه می کردم
تا شاید بگذارند جنازه ام را با یک طناب از آن آویزان کنم
امروز با نگاه هایشان به من می گفتند من یک تروریستم
یک جانی خطرناکم

امروز از ایرانی بودنم شرمنده شدم
خجالت کشیدم پشیمان شدم
امروز از ایرانی بودنم
اشک ریختم اشک ریختم
امروز به درختان کنار خانه ها نگاه می کردم
تا شاید بگذارند جنازه ام را با یک طناب از آن آویزان کنم

لندن 1-12-2011