عصر نو
www.asre-nou.net

برمن خرده مگیر


Mon 31 10 2011

رضا بایگان

bayegan.jpg
اگر چونان می بودی
،، که دیروز را امروز می شدی ،،
آنگاه که می شدی که چنگیز را از نزدیک بدیدمی
با شمشیر و سپر و اسبی ، شاید سفید .
بی هیچ تردیدی بر شمشیر او همی بوسه می زدمی
گرچه خون از آن چکیده می شدی .

بر من خرده مگیر
فرزندِ وطن
بر من خرده مگیر
که گر چنگیز بر خاک ما حمله بیآوردی
حکایت حکایتِ دشمن بودی و دو ملکی و دو ملتی .

برمن خرده مگیرید
فرزندانِ برادران
برمن خرده مگیرید
که گر چنگیز بر ملکی و ملتی هجوم آوردی
حکایت حکایت شمشیر بودی
که گر در دست دشمن بودی ،
در دست دوست هم همانا ببودی .

برمن خرده مگیر
فرزند کشور همسایه ی من
بر من خرده مگیر
که امروز دیگر نه حکایت شمشیر هست و نه اسب
حکایت ، حکایت تکمه های قرمز است و سبز و زرد .
و هجومی که نه بدیدی و نه بشنیدی ،
و مرگ های بزرگ که بر جای بماندی ،
و آرامش خیال مهاجمان کمترشان پیدا
که ندانی از کجا برما مرگ فرو بریختی ،
و معمای نا اهل
[این غم از دشمن بیامدی و یا زدوست ؟ ]

برمن خرده مگیر که چنگیزی نیست
و اسبی نیست
و شمشیری نیست
و سپری که ضربه گیرِ شمشیری می شدی .

بر من خرده مگیر که دزدانی که باچراغ بیامدنی
امروزِ روز
نوکران نور افکن بدست را بخدمت بگرفتندی
و جنازه ها را دیگر شماره همی نکردندی .

برمن خرده مگیر .

آلمان / رضا بایگان
شنبه هفتم آبان ماه ۹۰ برابر بیست ونهم اکتبر ۲۰۱۱