عصر نو
www.asre-nou.net

۱۱ سپتامبر و بن لادنِ پنتاگون (+ ویدیو)


Sat 10 09 2011

همنشین بهار



گفتگو هاست در این راه که جان بگدازد هر کسی عربده این که مبین آن که مپرس

من به تئوری توطئه Conspiracy Theory اعتقادی نداشته و ندارم.

جهان از بدو پیدایش تابع تغییرات و کنش و واکنشهای استوار بر قوانین علمی و دقیق بوده و لحظه ای نمی‌توان بقای آنرا در نبود این قوانین تصّور نمود.

جُدا از قانونمندی فوق، همدمی با دانش فیزیک که خود با ریاضیات همنشین است به من آموخته هیچ چیز هِل هِلکی نیست. حساب و کتاب در کار است. همه چیز را بیهوده و عبث پنداشتن، پشت هر رویداد دسیسه و دستهای پنهان دیدن، و به جعلّیات شبه علمی چسبیدن پوچ و بی ارزش است.

هستند کسانیکه در رفتن انسان به کره ماه هم شک داشته، مَنقاش به دست اینجا و آنجا توطئه کشف می‌کنند و پشت هر کاسه ای به دنبال نیم کاسه می‌گردند.

هیستری ضد آمریکایی

مرتجعین هیستری ضد آمریکایی دارند. اندیشه های زلال پدران بنیان‌گذار Founding fathers و امثال جرج واشینگتن و توماس جفرسون و جیمز مدیسون... ستودنی است و مردم شریف ضدجنگ و نمایندگان پاکدل و دموکرات ایالات متحده را نباید با جنگ افروزان، شرکتهای غارتگر چند ملیتی و نمایندگان سیاسی شان یکی کرد.

من سنخیّتی با افکار واپسگرایانه و پوسیده که امثال طالبان به آن رنگ و لعاب شریعت زده اند هم ندارم و می‌دانم نیروهای میرا که به دروغ الله اکبر می‌گویند و سر می‌بُرند و از چشمان‌شان شقاوت می‌بارد قوم و خویش مرتجعینی هستند که در قرون وسطی به نام مسیح بیداد می‌کردند.

واقعه ۱۱ سپتامبر را نیز که بدون شک تروریستی و ضد انسانی بود مثل هر انسان صلحدوستی محکوم می‌کنم. اما معتقدم بر خلاف نظر کسانیکه همیشه برای ستمگران خوش رقصی و پامنبری می‌کنند، باید در آن دقیق شد.

آنچه در این مورد، سی ان ان و فاکس نیوز و بی بی سی و... گفته و می‌گویند وحی مُنزل نیست. تنها بُز اخفش در روایت‌های رسمی کند و کاو نمی کند !

ارائه اسنادی که تئوری رسمی را به چالش می‌کشد، ربطی به تئوری توطئه ندارد.

وقتی قلم‌های مقدّس دیکته ناپذیر که از خون شهیدان برتر است رقص ققنوسها، اسیرکشی سال ۶۷ و آن فتوای هولناک را زیر نور می‌گیرد، قاتلین زندانیان سیاسی و آن دسته از عمله ستم که اینک در زمان معزولی، همه «شبلی» و «بایزید» شده اند به صحرای کربلا گریز زده، به جای پاسخ به پرسشها، تئوری توطئه را پیش می‌کشند.

مثال دیگر: اتحّاد شوروی و مریدانش تا چند دهه، کشتار کاتین و نقش پلیس مخفی (NKVD = کمیساریایخلق برای امور داخلی) را در قتلعام افسران و روشنفکران لهستانی حاشا می‌کردند و نامه لاورنتی بریا به استالین/ پیشنهاد اعدام اسرای لهستانی را ساخته و پرداخته نازی ها جلوه داده و با متّهم کردن پژوهشگران ضدفاشیست و مردمی به مزدوری دشمن، هر انتقاد به حقی را به تئوری توطئه نسبت داده، جار می‌زدند:

اِتا تئوریا زاگ وارا... تئوریا زاگ وارا

Теория заговора... это Теория заговора

این (جرفها که شما می‌زنی) تئوری توطئه است... تئوری توطئه است.

کم نبودند کمونیست‌های فرهیخته و صدیقی که ــ هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش ــ خون دل می‌خوردند...

دلیرانه فهم خویش را به کار گیریم.

برگردیم به آنچه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا گذشت.

اکنون که سالها از آن جنایت گذشته درمی‌یابیم واقعه ۱۱ سپتامبر به جای این که «علّت» تغییر سیاست باشد «بهانه» اجرای سیاست هائی شد که مدتی پیشتر تدوین شده بود و با پروژه قرن جدید امریکائی Project for the New American Century رابطه داشت.

با ماس ماسَک «تئوری توطئه» نمی‌توان تردیدها را دُور زد و روضه خود را خواند و نمی‌توان اهل نظر را با این توجیه که مرتجعین هم، در آن ماجرا اما و اگر می‌کنند از پرسش باز داشت. مرتجعین که مو را در چشم دیگران می‌بینند اما تیر را در چشم خودشان نمی‌بینند انگیزه حق طلبی ندارند.

در آمریکا و اروپا جدا از دهها فیزیکدان و مهندس ساختمان که روایت‌های رسمی فروریزی برج‌ها را در حادثه ۱۱ سپتامبر با دلیل و مدرک زیر سئوال برده و توجیهات غیر علمی مقامات مؤسسه ملی استاندارد و تکنولوژی را همنوایی با سیاستهای نومحافظه کاران می‌دانند، اندیشمندانی چون بورس لارنس، فلیپ راجر، پیتر سکون، ریچارد کلارک، تری میسان، دیوید ری گریفن، نوام چامسکی، مایکل مور و حتی سناتور ادوارد کندی... دست از سئوال برنمی‌دارند.

اگر با کسانیکه زیر هر کاسه نیم کاسه می‌بینند مرزبندی داشته باشیم و همچنین برای جنگ افروزان و مدعیان صاحب اختیاری جهان پامنبری نکنیم، اگر آنچنان که کانت گفت دلیرانه فهم خویش را به کار گیریم می‌بینیم در بسیاری از موارد ازمابهتران فیلم‌مان کرده و به ریش و گیسویمان خندیده اند.

بله، در بسیاری از موارد همه ما رنگ شده و سرکار گذاشته شده ایم.

با محکوم کردن آن جنایت هولناک که بذر ستم و بی اعتمادی کاشت و پس لرزه هایش تمام ناشدنی است، توجه و تأمّل شما را به ویدئوی ۱۱ سپتامبر و بن لادنِ پنتاگون جلب می‌کنم و پیشاپیش از قلم فقیر و کاستی‌های این پژوهش خام پوزش می خواهم.

http://www.youtube.com/watch?v=4usjcx9rrDE


رقص ققنوس‌ها و آواز خاکستر

«محمد مهدی شریف کاشانی» با کتاب پرارج «واقعات اتفاقیه» و ناظم الاسلام کرمانی با کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» و .... از تاریخ پر فراز و نشیب مشروطه رازگشایی کردند.

رنج و شکنج شهدای سال ۶۷ ، آن حاضرترین حضّار را نیز شماری از زندانیان سیاسی به تصویر کشیده اند. جمله آقای ایرج مصداقی در کتاب رقص ققنوس‌ها و آواز خاکستر که نوعی «واقعات اتفاقیه» و «تاریخ بیداری» است «یک دسته گل دماغ پرور» کاشته و گام بلندی در این راستا برداشته است.

یک دسته گُل دماغ پرور
از خرمن صدگیاه بهتر
همنشین بهار
hamneshine_bahar@yahoo.com