عصر نو
www.asre-nou.net

افق پیش رو روشن است
می دانم می دانم


Tue 31 05 2011

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
من از شراکت یک بوسه بر فردا
از تقدس عشق پایدارم خلق شده ام
من اسطوره ی این عشقم
و امروز تنها شاهد من است
که در سلول های محبوس شده ی تنم فریاد می زند
من از خود به خویشتن رسیده ام
بی آنکه این ابرهای سیاه و آن ابرهای سپید
برمن ذره ای ببارند
وسایه های منتظربخواهند پیکرم را
روی شانه هایشان
تا هلهله های دروغین ببرند
ویا بخواهند در بتکده شان
شمعی به عنوان روشن ترین پیغام بی صدای عشق برافروزند

واین تیک تیک ساعت با صدای مکرر بی اما نش
حتی بدون وقفه بر من خیره می شود
و در گذرگاه زمان هیچ صدای اعتراضی
از آن برنمی خیزد
وآن افق روشن که تنها من می بینم
و نه این ساعت دیواری
و نه این گلدان های پراز گل های مصنوعی
که بی جان و بی صدا مرده اند
و نفس نمی کشند
وحتی زیبا تر از من هستند
از فردا هیچ نمی دانند نمی دانند

وآن افق روشن که من فقط می بینم
که من را می بوسد و حسش می کنم
و به سلامتی اش گیلاس عشقم را
آرام آرام می نوشم تا هضم تنم شود
تا بداند که می دانم که افق پیش رو روشن است
می دانم می دانم
من از شراکت یک بوسه بر فردا
از تقدس عشق پایدارم خلق شده ا م
و امروز تنها شاهد من است

لندن خرداد 1390