مارکسیست های وفادار به طبقه کارگر؟!
پاسخ به مقاله "مهندس بازرگان: آیینهء بورژوازی ملی در ایران
Mon 14 02 2011
Nourizadeh.n@gmail.com
یکی از دلائل عمده عدم اعتناء و اعتبار به مکتب مارکسیسم لنینیسم در ایران آنست که گفتمان این مکتب ضمن عدم سنخیت و همخوانی با تاریخ، فرهنگ، زبان و باورهای توده مردم، مدافعانی دارد که یا با عدم علم و آگاهی نسبت به مفاهیم اندیشه مارکسیستی و درک شرایط عینی جامعه ایران فراافکنی میکنند و با ذهنیت آرمان گرایانه و راکد خود به کژراهه تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی و حتی تاریخی می افتند و یا برعکس مدافعانی دارد که با وجود شناخت مارکسیسم لنینیسم و فهم همه جانبهء شرایط عینی جامعه، با وابستگی مفرط خود، همین مسیر را طی میکنند. مثال بارز این دو نوع بینش از طرفی سازمانهای چریکی با انواع و اقسام شاخ و برگ ها و انشعابات آنان، مانند سازمان چریک های فدائی خلق، پیکار، راه کارگر و ... در دهه پنجاه و از طرف دیگر احزاب استخوان دار و با تجربه ای مانند حزب توده میباشند که از سالهای بیست به بعد در تغییر و تحولات سیاسی ایران کما بیش نقش داشتند. وجه مشخص احزاب و سازمانهای دهه پنجاه کمی دانش و عدم تجربه سیاسی، جوان و آرمانگرا بودن اما با خصلتی انقلابی و مستقل میباشد و احزاب و گروه های قدیمی علیرغم دانش و تجربه سیاسی و شناخت از مکتب مارکسیست لنینیست از خصلت محافظه کارانه، کاسبکارانه و وابسته برخوردار بودند.
نگارنده قبل از اینکه به فراافکنی تاریخی و تحلیل بعضا نادرست نویسنده مقاله "مهندس بازرگان: آینه اوج و افول بورژوازی ملی" بپردازد ابتدا به نکته ای در این مقاله اشاره میکند تا مبتدی بودن نویسنده مقاله را بعد از عبور از هفتاد ساله گی اش نشان دهد. ایشان معتقد است: "بازرگان که ایده های بورژوازی ملی را نمایندگی میکرد در بعد از انقلاب، ناتوانی آن ایده ها را از تحقق گامی به پیش نشان میدهد و جادارد که هرگونه توهمی را نسبت به این طبقهء ناپدید شده و ایده های آن در برخی ذهن های پندارگرا از بین ببرد" (1) در این مورد باید گفت که این نظر ناشی از دگماتیسمی که گریبانگیر نویسنده شده است، زیرا در عمل اگر این چنین باشد بدیهی است که مصداق آن به طبقه ای که نویسنده مدافع آن است و نه متعلق به آن بیشتر نزدیک تر است تا به طبقه ای که رژیم تا همین امروز از انتشار افکار و ایده های آن به هر وسیله ممکن جلوگیری میکند و دبیر کل آن ایده و طبقهء "ناپدید شده" را در خانه های امن وزارت اطلاعات زندانی میکند و اعضاء جوان آنرا از پنچ تا پانزده سال زندان محکوم مینماید. اما در تئوری در کدام "نظریه علمی" مارکسیسم لنینیسم آمده است که با مرگ صاحب اندیشه ای و "ناتوانی ایده ائی در تحقق گامی به پیش" سبب "ناپدید شدن" طبقه ای شده است؟ بر فرض هم چنین باشد نگاهی به دور و بر خود کنید و نیم خیزی بردارید و نیم نگاهی به مقالات "رفقای" قدیم خود در قالب اتحاد جمهوری خواهان اندازید که به درست یا به غلط اذعان میدارند که "اتحاد جمهوری خواهان حیاط خلوت نهضت آزادی شده است" و به همین دلیل از این جریان منشعب میشوند(2)، و یا به پلاتفرم های دیگر "رفقای ناباب" خود رجوع کنید که چگونه آنان خواسته های پنجاه سال پیش این حزب "مدافع بورژوازی ملی" را مبنی بر آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، انتخابات آزاد و مجلس ملی، خواستارند. همچنین اگر همتی کنید و به سخنان روزانه رهبران ریز و درشت نظام استبداد که در جهت سرکوب شدید این "ایده ناپدید شده" بر زبان میآورند توجه کنید، آنگاه به پویائی این اندیشه پی خواهید برد.
بهرحال در این نوشتار نگارنده ابتدا به باز تعریفی از مفهوم و کاربرد "بورژوازی ملی" در مکتب مارکسیسم لنینیسم میپردازد و سپس نقش آنرا در تغییر و تحولات اجتماعی از روزن اندیشه مارکسیستی مختصرا بررسی میکند و سرانجام توجه خواننده را به تطبیق این مفاهیم درعرصه تئوری و عمل با مواضع سازمانی که نویسنده مقاله مذکور، احتمالا پایه گذار و یا عضو آنست، جلب مینماید.
بورژوازی ملی (National bourgeoisie) اصطلاحی است که فقط در مورد کشورهای واپس مانده و یا توسعه نیافته و یا به تعبیر ادبیات بعد از انقلاب کشورهای عقب نگه داشته شده بکار میرود. یکی از ویژیگی های کشور های واپس مانده این است که روابط تولیدی سرمایه داری با روابط اجتماعی پیشاسرمایه داری همخوانی و همزیستی دارند. مثلا در کشورهای سرمایه داری پیش رفته پیکار طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی است در صورتی که در کشور های واپس مانده و توسعه نیافته پیکار طبقاتی به دلایل عدیده ای بغرنج و پیچیده میباشد. یکی از آن دلایل که این پیکار را بغرنج کرده است از دیدگاه مارکسیستی کلاسیک آنست که در روند توسعه سرمایه داری در این نوع کشورها، گرایشی وجود دارد که تلاش میکند پایه های جامعه پیشاسرمایه داری را سست نماید و یا از جای برکند. همانطور که نویسنده مقاله "مهندس بازرگان: آینه ...." اشاره کرده است "بازرگان فرزند وفادار طبقه خویش و بورژوازی نوپای عصر مشروطیت است که خواستار تغییر جامعه کهن میباشد."(3) بنابراین طبق دیدگاه مارکسیستی طبقه سرمایه داری که موجبات استثمار طبقه کارگر و ستم بر تمامی مردم را فراهم میکند با این گرایش فکری که خواهان تغییر جامعه پیشا سرمایه داری است، تعارض پیدا میکند و بین این دو طبقه (طبقه سرمایه داری و بورژوازی ملی) رویارویئ و برخورد بوجود میآید. به سخنی دیگر، نگاه مارکسیسم به "بورژوازی ملی" در واقع به بخشی از طبقه سرمایه داری در کشور های واپس مانده که ضد امپریالیست است، اطلاق میگردد. بنابراین در استراتژی مبارزه طبقاتی برای غلبه بر طبقه سرمایه داری، بورژوازی ملی به دلیل آنکه ضد امپریالیست است متحد بالقوه طبقه کارگر و دهقانان بشمار میرود. البته باید به این نکته اشاره کرد که اتحاد (موقتی) طبقه کارگر با طبقه بورژوازی ملی علیه امپریالیسم فقط از منافع محدود اقتصادی سرچشمه نمیگیرد بلکه اصولا امپریالیسم به ستم بر تمام طبقات در کشورهای عقب نگه داشته شده گرایش دارد. امپریالیسم ستم ملی را در کشورهای واپس مانده فقط در قلمرو اقتصادی اعمال نمیکند بلکه از جنبه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سلطه و ستم خود را روا میدارد. موضع قاطع امپریالیسم در برابر کشور های واپس مانده برای بورژوازی ملی شرایط و امکاناتی فراهم میسازد که بتواند در این جوامع و در برهه های تاریخی معین نقش پیش رو و مترقی ایفاء کند و نیز بکوشد تا در اتحاد های موقت با پرولتاریا، حمایت طبقه کارگر را علیه امپریالیسم بسیج نماید. همانطور که پیشتر اشاره شد، بنابر اندیشه مارکسیستی هرگونه اتحاد میان پرولتاریا و بورژوازی ملی بنا بر سرشت این دو طبقه با یکدیگر اتحادی ناپایدار میباشد اما با این وجود، لنین اظهار میدارد که "اتحاد برای پیشتازی پرولتاریا با بورژوازی ملی ولو اتحادی موقت، ناپایدار، متزلزل و نامطمئن باشد الزام آور است." زیرا طبقه کارگر میباید "از هرگونه شکاف حتی کوچکترین شکاف در میان دشمنان استفاده کند و هرگونه فرصت، حتی کوچکترین فرصت را برای دست یافتن به اتحاد توده ای مغتنم شمرد. (4) مائو تسه تونگ نیز سخت به کار اتحاد با بورژوازی ملی پرداخت تا جائیکه "همگان" او را حامی بورژوازی دانستند. اما بدیهی بود که او در جای جای آثار خود اتحاد با بورژوازی ملی را بمثابه یک استراتژی عمومی برای انقلاب باور نداشت، بلکه این نوع اتحاد را به عنوان یک تاکتیک در کشور های توسعه نیافته و به عنوان "اتحادی که نتیجه بزنگاه تاریخی ویژه ای است" (5) توصیه میکرد. حال اگر نیم نگاهی به آرشیو کلیه احزاب و گروه های مدافع اندیشه مارکسیستی اندازیم و مواضع آنان را در مورد دولت موقت بورژوازی ملی بازرگان در 9 ماه بعد از انقلاب بررسی کنیم بدون استثناء در خواهیم یافت که احزاب چپ ایران در تشخیص دشمن غدار "سوراخ دعا را گم کرده بودند" و برخلاف نظر و عمل رهبران و تئوریسین های مکتب مارکسیسم در هماهنگی با ارتجاع حاکم به مخالفت شدید با بازرگان و دولت موقت پرداختند.
برای مثال در اینجا فقط به مواضع سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر که نویسنده مقاله "مهندس بازرگان: آیینه اوج و افول بورژوازی ملی" نظرات خود را بر اساس خط مشی این حزب بیان داشته است میپردازیم.
سازمان پیکار مانند دیگر احزاب و گروه های چپ مارکسیست در همگامی با روحانیت "تشنه کسب قدرت" شدیدترین حملات را نسبت به بازرگان و اعضاء دولت موقت اعمال نمود. روحانیت مرتجع زیر پوشش نام مستضعفین علیه مستکبرین (آمریکا) و سازمان پیکار به تبعیت از دیگر سازمان های چپ به بهانه دفاع از "توده های محروم و تحت ستم" و مبارزه با امپریالیسم، علیه "دولت بورژوازی ملی" به یک نقطه مشترک و یک ائتلاف "مقدس" رسیدند و پای به پای یکدیگر پیش آمدند.
اما قبل از پرداختن به مواضع این سازمان باید خاطر نشان ساخت که نگارنده نه مارکسیست است و نه ادعای شناخت مارکس و مارکسیسم را دارد و نیز به این نوع نگرش و ادبیات و تحلیل ها و تعابیر غریب و نامتقارن، اعتقاد ندارد. مطالبی را نیز که مختصرا در مورد بورژوازی ملی از دیدگاه اندیشه مارکسیستی نوشته شده است را هر پژوهشگر مبتدی اما مستقل میتواند با رجوع مستقیم به کتب مراجع معتبر مارکسیسم به سهولت اخذ کند.
به شمه ای از مواضع تئوری سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر علیه بازرگان و دولت موقت به اصطلاح بورژوازی ملی توجه شود:
الف - دولت بورژوازی لیبرال دولتی است که نه تنها در قطع سلطه امپریالیست بویژه امپریالیسم آمریکا قدمی بر نداشت بلکه به تحکیم و نفوذ و بازگشت مجدد آن کمک کرد. (6)
ب – بورژوازی ملی پوسته خود را شکافته و آشکارا و بی پرده به انقلاب یورش برده و چوپ لای چرخ دادگاه های انقلاب گذارده و این دادگاه ها را از درون تهی ساخته و پس از اخراج افراد فاقد "بینش انقلابی" افراد مورد اطمینان را در راس دادگاه ها نشانده و ... است(7)
ج – نخست وزیر دولت موقت و بورژوازی حاکم از همان روز اول بقدرت رسیدنش با تنفر شدید نسبت به آنچه توده ها توانسته اند در قیام بدست آورند، مینگرد. (8)
د – بازرگان از همان اول تمام مساعی خود را بکار انداخت تا از طریق سازش و مصالحه با آمریکا قدرت را به شکل مسالمت آمیزی انتقال دهد اما توطئه خائنانه لیبرال ها اگر چه بطور موقت نقش بر آب میشود و خلق های قهرمان قیام پرشکوهی را میآفرینند. (9)
ه – دولت موقت که اعمال قهر انقلابی نسبت به وابستگان رژیم خائن شاه بوحشت افتاده بود دست به تلاش گسترده ای زد و سرانجام در آستانه نوروز 58 امیر انتظام جاسوس و سخنگوی دولت موقت اعلام نمود که بزودی فرمان عفو عمومی صادر میگردد. (10)
و- بازرگان در حمایت از مزدوران امپریالیسم پا را فراتر گذاشته است و ...(11)
ز- مشی بورژوازی لیبرال که خواهان رفرم است و میخواهد دیکتاتوری بورژوازی وابسته را به دیکتاتوری کل بورژوازی تبدیل کند و رهبر شناخته شده این بخش از بورژوازی مهندس بازرگان است (12)
ح – بورژوازی بازرگان سرانجام توانست کمیته های انقلابی امام را در دولت سرمایه داری لیبرال ادغام کند و آنها را به زائده خود تبدیل سازد.(13)
ط - دولت موقت از ماه ها پس از قیام با کینه به اعمال قهر جناح خرده بورژوازی مرفه (سنتی) نسبت به مزدوران رژیم گذشته مینگریست و پس از هر اعدام انقلابی زنجیره سرمایه داران لیبرال و وابسته دولت موقت بلند میشد و از اعمال "قساوت " نسبت به این دوستانشان به خود مینالید. (14)
همانطور که ملاحظه میگردد این سازمان همراه با دیگر سازمانهای چپ مارکسیست در ایران سرنا را از سر گشاد آن دمیدند و عوض آنکه بنابر آموزه های مارکس و لنین و مائو برای غلبه بر سرمایه داری و یا به تعبیر لنین دشمن برآیند و با بورژوازی ملی طبق همان تعابیر خود متحد شوند و یا به ائتلاف موقت با آنان برسند، همراه با ارتجاع و یا به زعم خود "جناح خرده بورژوازی مرفه سنتی و نماینده سیاسی آن آیت الله خمینی" (15) متحد شدند و به سرکوب آزادیخواهان در عمل پرداختند.
اگر حزب توده ایران سمعا و طاعتا در خدمت ارتجاع عریان رژیم در آمد و سازمان چریک های فدائی خلق به رژیم توصیه میکرد که " پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کند" سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر مستقیما در نامه ای سرگشاده به خمینی اظهار میکند که: "ما بر خلاف لیبرال ها و سازشکاران (دولت بورژوازی ملی) که اقدامات انقلابی کمیته ها آنها را به وحشت انداخته است، نه تنها خواهان انحلال این کمیته ها نیستیم بلکه بالعکس، میبایست کمیته ها تقویت شوند تا بوظائف انقلابی خود ادامه دهند." (16)
در پایان نگارنده از نویسنده مقاله "مهندس بازرگان: آینهء اوج و افول بورژوازی ملی ایران" که نوشته است: "بازرگان فرزند وفادار طبقه خویش است" صادقانه میپرسد که آیا شما فرزند وفادار طبقه خود بودید؟
1. تراب حق شناس، مهندس بازرگان: آیینهء بورژوازی ملی در ایران، عصر نو، 30/01/2011
2. مهرداد مشایخی، توضیحاتی پیرامونضرورت بازسازی جنبش جمهوری خواهی ، 22 بهمن 89
3. تراب حق شناس، مهندس بازرگان: آیینهء بورژوازی ملی در ایران، عصر نو، 30/01/2011
4. لنین، 1920- آ
5. مائو تسه تونگ 1937- آ
6. نشریه پیکار، دوشنبه 11 تیر ماه 58، ش 10
7. نشریه پیکار، 20 بهمن 59، ش 63
8. نشریه پیکار، 11 تیر 58 ، ش 10
9. نشریه پیکار، سال دوم، ش 63
10. همان ماخذ
11. نشریه پیکار، 18 بهمن 58، ش 42
12. نشریه پیکار، ویژه نامه اولین سالگرد قیام شکوهمند 22 بهمن
13. ماخذ بالا
14. رجوع به ش 12 و 11
15. نشریه پیکار، 20 بهمن 59 و 18 بهمن 58 ، ش 93 و 42
16. نشریه پیکار، نامه به امام خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران 24/1/1358، صفحه 3
|
|