عصر نو
www.asre-nou.net

روسیا روشن

بهشت نیاز به دولت ، وانقلاب نیاز به حزب ندارند


Wed 3 09 2008

رنگ پریده ها در حال مبارزه، وحشتی نداشته باشید !

آنارشیست ها درغالب انقلابات اجتماعی خودرا بعنوان قابله زایمان پیروزی بحساب می آورند. آنان اکنون می گویندکه گرچه آنارشیسم یک جنبش اجتماعی است ولی آن نه تئوری نجات ونه سنگری برای مبارزه مسلحانه است. 150 سال است که اهل نظر،مورخین و روشنفکران پیرامون تعریف آنارشیسم بحث می نمایند. خوشبینی آغازین کلاسیکهای آنارشیست نسبت به انسان بعدها قدری بدبینانه ومحتاطانه شد. دانیل گورین آنارشیسم را نوعی سوسیالیسم تعریف کرده است. آنارشیستها همچون لیبرالها خواهان جامعه ای آزاد هستند؛ولی بدون حاکمیت دولت وسرمایه استثمارگر. چون مفهوم اصلی آنارشیسم آزادی است،آنراخویشاوند مکتب لیبرالیسم میدانند،ولی درمقابل لیبرالیسم،آنارشیسم ضدکاپیتالیسم است چون در کاپیتالیسم ودولت،اعمال قدرت وحاکمیت را می بیند. گروه دیگری لیبرالیسم را آنارشیسم بدون سوسیالیسم نامیده اند. کورت هیلر درکتاب "بسوی بهشت" مینویسد که بهشت فاقد دولت خواهد بود و بدون اجباروحاکمیت، همزیستی مسالمت آمیز همه افرادانسانی،هذف نهایی آنارشیستی خواهدشد. اجازه آزادی مالکیت خصوصی درنزدآنارشیستها تاحدرفع نیازهای خصوصی افراداست وآن نمیتواند وسیله ای برای استثمار ویاانحصار اقتصادی برای افزایش سرمایه خصوصی باشد.
آنارشیست ها برای نخستین بارخلاف مبارزان دیگر نه دولت،طبقه،قشر ویا گروهی را بلکه مقوله حاکمیت رامورد انتقادقراردادند. باکونین وپرودن دراین رابطه کمونیسم دولتی مارکس را برده داری دولتی نام نهادند. درآغاز خیلی ها آنارشیسم را مترادف با هرج ومرج، و اعمال خشونت میدانستند. هیچ مفهوم سیاسی تاکنون این چنین باسوء استفاده تعریف نشده است. مارکسیست-لنینیستها نیزآنرا به مفهوم خودسری،بی برنامه گی،هرج ومرج تعریف نمودند. مارکس وانگلس درکتاب "ایدئولوژی آلمانی" به نقد نظرات آنارشیستی ماکس اشتیرنر پرداخته واورا به تمسخر" ماکس اشتیرنر مقدس و خرده بورژوا" نام نهادند. آنزمان توهینی بدتر ازلقب خرده بورژوا نبود اگر آنرا به دنباله اسم مبارز ویاروشنفکری می بستند. مارکس تمسخرآمیز به باکونین نیز "محمد بدون قرآن" میگفت.اونظرباکونین رامربوط به دوره پیش ازصنعتی شدن اروپا میدانست ومدعی بود که باکونین هنوز پیچیده گی جامعه صنعتی زمان خودرا نفهمیده است. لنین در سالهای 1901-1905 آنارشیسم را تئوری خرده بورژوازی،لومپنی،فرد گرایانه،شبه انقلابی ومخالف سوسیالیسم علمی میدانست. لنین کتاب "فردومالکیت اش"اثر اشتیرنر را ضد ترقی اجتماعی واثری ارتجاعی میدانست. مارکسیستها مدعی بودند که تکامل دولت موجب آزادی انسان ازدولت خواهدشد و سوسیالیسم،حذف دولت نیست بلکه تکامل آنست و کارگران زمانی به سوسیالیسم نزدیک میشوند که به دولت نزدیک شده باشند. مارکس نیز کتاب "فلسفه فقر" پرودن را " فقر فلسفه" او نامید. اسلویته،فیلسوف معاصر آلمانی مینویسد که مارکس غیراز پرودن دوباردیگر ازروی جنازه مخالفان فکری خودتوهین آمیزعبورکرد، یکبار ازروی باکونین ویکبارازروی جنازه اشتیرنر،چون آنزمان آنان تنهاکسانی بودند که توانستند نظراتی منطقی وجانشینی درمقابل مارکسیسم را خطاب به جنبش اجتماعی مطرح نمایند.
آنارشیسم ها مدعی هستند که آنان خلاف کمونیسم دارای قطبهای فکری اتوریته مانند مارکس ولنین نیستند بلکه تعدادگوناگونی اندیشمنددارند که هیچکدام اتوریته همه جانبه ندارد ومبارزین میتوانند خودبه جستجوی آزادوخلاق بپردازند. ازجمله آنارشیست های کلاسیک : ویلیام گودوین،یوسف پرودن،ماکس اشتیرنر،میشائیل باکونین، و پیتر کروپتکین هستند. برای فهم بیشتر مکتب آنارشیسم توصیه میشود که غیرازاسامی فوق،خواننده سراغ آثارمتفکرینی مانند: گوستاو لانداور،لئون تولستوی،رودلف روکر، خانم اما گلدمن و غیره نیزبرود.غالب این نظریه پردازان درقرن 19 میزیستند. اگربدون مارکس، مارکسیسمی بوجود نمی آمد،ولی بدون باکونین و روکر،آنارشیسم پدران ومادران فکری زیادی داشت. درمیان آنارشیستها اشتباهات و اغراق های غیرمنطقی نیز پیش آمده است،ازآنجمله: پرودن را ضد زن دانستند،اشتیرنر ضدجمع وجامعه بود،باکونین و کروپتکین ضدآلمانی بودند، خانم گلدمن درمقطعه ای از زندگی اش ضد فمینیسم بود. کانت دررابطه بامکتب انارشیسم مینویسد که آن قانون وآزادی است ولی بدون اعمال خشونت. فیشته میگفت که وظیفه دولت است که نیاز به دولت را بتدریج برطرف نماید . آنارشیستها می خواستند ازترکیب وذوب افکار:قانونی،دمکراتیک،واجتماعی یک دولت فرهنگی بوجود آورند. حکومت دمکراتیک موردنظر آنارشیستها کوششی برای حاکمیت خلق بود.آنارشیستها خودراضد خشونت،نظامی گری و میلیتاریسم میدانستند. خشونت درنظر آنان فقط برای خنثی نمودن خشونت طرف مقابل آزاد است، گرچه نقش خشونت را ضد اجتماعی و ضد انقلابی میدانند.تحقیقات کروپتکین درعلوم تجربی باعنوان "کمک متقابل درجهان انسان وحیوان" جوابی به کتاب "مبارزه انواع برای بقا" اثر داروین و افشای سوسیال-داروینیسم درحال رشد آنزمان بود. روکر،یکی از نظریه پردازان جنبش آنارکوسندیکالیستی درسال 1919 کتاب "اصول مبارزات سندیکایی" رابیرون داد.او میگفت که احزاب سوسیالیستی بدون جنبش سندیکایی قادربه ساختن سوسیالیسم نیستند. امروزه اشاره میشود که تئوری دولت و نظام سرمایه داری آنارشیستها چنان تغییرکرده که شباهتی با قرن 19 وآغازقرن 20 ندارد.
آنارشیستها ازقرن 17 برای ساختن جامعه ای آزادوعادل واردمبارزات اجتماعی شده وازآغاز قرن 19 خودرا بعنوان خالق یک تئوری سیاسی مطرح نمودند.آنان از زمان انقلاب فرانسه نقش مهمی در اعتراضات اجتماعی داشتند.بیشتر خواسته های آنان متکی به شعارهای انقلاب 1789 فرانسه بود. گودوین انگلیسی درسال 1793 باطرح نظرات عدالت سیاسی آنارشیستی پایه گذار فلسفه آنارشیستی شد. ازآغازقرن 19 آنارشیسم شکل تئوریک وسازمانده ای بخودگرفته است. پرودن درمیانه قرن 19 آنارشیسم را جنبشی: اجتماعی،سوسیالیستی، و فلسفی معرفی نمود.درسال 1909 کروپتکین مدعی گردید که ریشه تمام خواسته های آنارشیستی،سوسیالیستی و کمونیستی درانقلاب 1789 فرانسه بوده است. طرح آنارشیستی کروپتکین بعنوان آنارشیسم کمونیستی موردقبول نظریه پردازان آنارشیستی قرار گرفت.درزمان عبور قرن 19 به قرن 20 تئوری آنارشیستی درجنبش اجتماعی غرب جاافتاد. کمونهای پاریس سال 1871 باکمک انجمن و شوراهای خودگردان محلی اداری روی انقلابات روسیه درسال های 1905 و 1917 وانقلاب اسپانیا بین سالهای 1939-1936 اثرگذاشتند.انجمن ها وشوراهای خودگردان اداری آنارشیستی نخست درانقلاب مکزیک بین سالهای 1919-1910 وسپس درانقلاب اسپانیا دارای هژمونی شدند.درآلمان ماکس اشتیرنر کوشیدتابه تقلیداز پرودن درفرانسه،جامعه خودرادر رابطه باجنبش آنارشیستی تحلیل نماید.
آنارشیسم دررابطه باجنبش نئولیبرالیسم فعلی مدعی است که دولت سرمایه داری زیرعنوان دولت رفاه ، دولت اجتماعی، ودولت امنیت ملی، مخفی شده است چون آنان میخواهند به تن دولت سرمایه داری لباس اجتماعی و مردمی بپوشانند، و دولت نظم وامنیت سرمایه داری همان کارگاه تعمیر کاپیتالیسم است،ودرسرمایه داری،اجتماعی بودن فرد محدود میشود به نیازهای سرمایه،واقتصاد سرمایه داری مانع آزادی وبرابری فرددرمقابل قانون میگردد،ودربازارآزادسرمایه داری بدلیل نبودکنترل،قانون جنگل حاکم گردید یعنی ضعیف طعمه قوی شده است. به این سبب فمینسم سندیکایی میخواهدتادرجامعه کالایی سرمایه داری دیگرکالایی برای مصرف سرمایه ومردهانباشد.خانم کارول ارلیش درسال 1975 نوشت که زنان نه کالا ونه شبئی لذت بخش وموردمصرف مردان هستند وتازمانیکه جامعه شاهد رنسانس زنان نباشد،بشریت نیزدچارهیچ رنسانسی نخواهدشد.درزمینه محیط زیست،درآمریکا بوکچین خالق تئوریهای آنارشیستی مدرن بوده است.
درسال 1907 درکنگره آنارشیستی به اهمیت جنبش سندیکایی برای امرانقلاب وتحولات اشاره شد. در آنجا گفته شد که عمل ومبارزه سندیکایی موجب آگاهی ضد کاپیتالیستی میشود.یکی ازشعارهای آنارشیسم عملگرا:" دستگاهها بجای شوراها و تحول وتکامل بجای انقلاب " بود. آنارشیسم عملگرا که متکی به نظرات کروپتکین است مدعی است که از اوتوپی آنارشیستی وروشهای خشونت آمیز مسلحانه درمبارزه دست برداشته است. ولفگانگ هاریش،فیلسوف آلمانی،آنارشیسم جدیدرامثل سابق دچاربی صبری انقلابی نمی داند.
تماس
Falsaf@web.de