عصر نو
www.asre-nou.net

ای کاش درخت بودمی


Sun 19 12 2010

رضا بایگان

bayegan.jpg
کاش درخت بودم
در حاشیه کویر
یا کنار نهری باریک
که از عبور خود
تشنه ای را سیراب کرده بوده باشد

* * *

کاش درخت بودم
در فاصله ای نه چندان دور از جنگل
که آرزویم پیوندی می بود،
با درختان پُر نشاط همسایه ،
که پُر بودند از رنگ مهربانی .

* * *

کاش درخت بودم
ضربه تبر را ناچشیده
(اگر چه دیر یا زودش را واقف )

* * *

کاش درخت بودم
بی ثمر، با سایه ای از شاخ و برگ هایم ،
و تکه گاهی برای پیاده ای خسته از طول راه .
یا ثمری می داشتم ،
که پرنده و عابر را کوچکک آذوقه ای ، برای تداوم حیات .

* * *

کاش درخت بودم
و تنها دلواپسیم ،
نبود باران بود و نم دلچسبش .

* * *

کاش درخت بودم
و تنها دلشوره ی من ،
عبور بادی بود که شاخ وبرگم را تکان میداد ،
که بی لذت هم نبود .

* * *

کاش درخت بودم
و تنها وحشتم
حضور دستی بود بُرنده
که شاخه می برید ، یا پایه .

* * *

نمیدانم
نمیدانم که گر درخت می شدمی ،
چه می بودمی ؟
تنها درختی بودم
درخت و همین
و یا همین بودم که بودم ، به قامت درخت ،
حامل قصه ها و غصه ها
وامربرمیراث رسیده از رفتگان
وپیگیرکار سایه های گریزان از گزمه های هزار گوشه ی تاریخ .

* * *

ای کاش می شد
حق این می داشتمی
که خود صاحب اختیارخود بودمی
و درختی می شدم
بدانگونه که خود می خواستمی .
17.12.2010
رضا بایگان / المان