در پی انتشار مانیفست تئاتر استقلال در شمارهی پیشین صحنه معاصر، پرسشهایی جدی در پیش رویمان قرار گرفت که لازم دیدیم پاسخی در خور به آنها داده شود. طبعاً آنچه که در این پرسشها مطرح شده بود، در چهارچوب مانیفست نمیگنجید و پرداختن به آنها مجالی دیگر میطلبید. از این رو، برای روشن شدن نکات احتمالاً مبهم مسیری که در تحقق اهداف مانیفست متصوریم، بر آن شدیم که در ادامهی راه و در تکمیل آنچه در مانیفست بیان کردهایم، کوشش کنیم به این پرسشها بپردازیم. مهمترین پرسش پیش رو به راهحل عملی برای تحقق امری بازمیگردد که به صورت اجمالی در بند پایانی مانیفست قید شده است:
«ما، برای برون رفت از مشکلات و معضلاتی که تئاتر ایران را به وضعیت فاجعهبار امروزی رسانده، و برای بازگرداندن شأن هنر و هویت هنری خود در تئاتر، به همهی همکاران تئاتری خود پیشنهاد میکنیم که همراه با ما، با همکارانِ همدل و همفکر خود هستههای تعاونی خودکفا تشکیل دهند تا خود را از بند بردگی هنر رها ساخته و روش استقلال حرفهای را برای اولین بار به صورت یک حرکت ملی آغاز کنیم. هنر تئاتر هویت ما، حرفهی ما، شأن اجتماعی ما و آشیان ماست، از این آشیان دفاع کنیم. ما میتوانیم دست در دست هم، هویت واقعی تئاتر را به آن بازگردانیم.»
اگر بخواهیم این پرسش را موجز و دقیقتر کنیم، می توان پرسید که در شرایط کنونی، با توجه به امکانات و محدودیتهایی که برای هنرمندان تئاتر ما وجود دارد، چطور میتوان هستههایی خودکفا تشکیل داد تا استقلال فکری و مادی خود را حفظ کرده، از پایگاه هنر با مخاطبان خود صحبت کرد، مواضع سیاسی مستقل خود را داشت،
سرنوشت هنر خود را در دست داشت، در مقام شهروند وظایف اجتماعی خود را ایفا کرد، صدای اعتراض خود را در مقابل نارواییها و سیاستهای نادرست بلند کرد، و در نهایت تلاش کرد که شأن اجتماعی حرفهی خود، یعنی تئاتر را به آن بازگرداند؟
بدیهی است برای این پرسشها، پاسخ سادهای وجود ندارد، همچنان که تجربهی گروههای مستقل تئاتری در اقصی نقاط جهان در طول دهههای گذشته نشان داده است که مسیر روشن، مشخص و همواری برای نیل به چنین اهدافی وجود ندارد. از آن گذشته هر کشوری در برابر سیاستهای فرهنگی معینی قرار دارد که با توجه به آنها باید راه حل مشکلات خود را بیابد. این امر به خصوص در کشور ما که تجربهی کار گروهی همواره با پیچیدگیهایی -که خاص این فرهنگ و جغرافیا است- همراه بوده، اندکی دشوارتر مینماید. به علاوه، جایی که پای پدیدههای فرهنگی در جوامعی با ویژگیهای منحصر به فردشان پیش میآید، هرگز نمیتوان نسخهای واحد برای تمامی جوامع در تمام شرایط پیچید. به ویژه آن که جامعهی ما تحولاتی را که در جوامع غرب در طول قرنها از سر گذراندهاند طی نکرده و شاید بتوان گفت که اساساً مسیر متفاوتی را طی کرده است. با این حال، بر اساس برخی اشتراکات میان جوامع انسانی، میتوان از تجربیات یکدیگر بهره برد. در درون یک جامعهی واحد نیز با وجود گوناگونی، اما در شرایط یکسان با تکیه بر اشتراکات و با بهرهگیری از شناخت کلی نسبت به فضایی که در آن فعالیت هنری میکنیم، میتوان راهکارهایی برای دستیابی به اهداف برشمرده، پیدا کرد.
با توجه به آنچه گفته شد کوشش کردهایم در این شماره نگاهی به شرایط و امکانات موجود و راه حلهای ممکن، و همچنین تجربیات گذشته و حال گروههای تئاتری دیگر کشورها داشته باشیم. در ادامه، ساختار و چهارچوب پیشنهادیمان برای عملکرد در شرایط فعلی در جهت رسیدن به اهداف مورد نظرمان در مانیفست مطرح میشود. بدیهی است که هیچ راه تضمین شده و آسانی برای برون رفت از بحرانی که تئاتر امروز ما را در بر گرفته وجود ندارد. طی کردن این راه نیازمند ایستادگی و همچنین سعی و خطای دستاندرکاران دغدغهمند آن است. این مسیر، مسیری نیست که پایان مشخصی داشته باشد و با رسیدن به آن به موفقیت دست بیابیم. اما مسیری است که به هر حال باید آزموده شود و هر خطا، نه یک شکست، که تجربهای است که راه را هموارتر میسازد تا آیندهای اگر نه درخشان، دستکم روشنتر از آنچه امروز شاهدش هستیم برای تئاترمان رقم بخورد. به امید آن روز.
شماره دوم فصلنامه تئاتر را از همین جا دریافت کنید.